شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۵:۵۴ق.ظ
::آخرین مطلب 8 ساعت پیش | افراد آنلاین: 2

بود آخرين لحظه عمر من+ روضه جضرت رحلت زينب(س)

دلت مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى . بچه ها چشمشان به توست ؛ تو اگر آرام باشى ، آرامش مى گیرند…

دلت مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى . بچه ها چشمشان به توست ؛ تو اگر آرام باشى ، آرامش مى گیرند و اگر تو بى تابى کنى ، طاقت از کف مى دهند.

سجاد که در خیمه تیمار تو خفته است، حادثه را در آینه نگاه تو دنبال مى کند. پس تو باید آنچنان با آرامش و طماءنینه باشى ، انگار که همه چیز منطبق بر روال معهود پیش مى رود. و مگر نه چنین است؟

مگر تو از بدو ورود به این جهان، خودت را مهیاى این روز نمى کردى ؟

پس باید قطره قطره آب شوى و سکوت کنى . جرعه جرعه خون دل بخورى و دم برنیاورى . همچنان که از صبح چنین کرده اى . حسین از صبح با تک تک هر صحابى ، به شهادت رسیده است ، با قطره قطره خون هر شهید، به زمین نشسته است و تو هر بار به او تسلى بخشیده اى . هر بار قلبش را گرم کرده اى و اشک از دیدگان دلش سترده اى . هر بار که از میدان باز آمده است ، افزایش موهاى سپید سر و رویش را شماره کرده اى ،

به همان تعداد، در خود شکسته اى ، اما خم به ابرو نیاورى . خواهر اگر تعداد موهاى سپید برادرش را نداند که خواهر نیست . خواهر اگر عمق چروکهاى پیشانى برادرش را نشناسد که خواهر نیست . تازه اینها مربوط به ظواهر است . اینها را چشم هر خواهرى مى تواند در سیماى برادرش ببیند.

زینب یعنى شناساى بندهاى دل حسین ، یعنى زیستن در دهلیزهاى قلب حسین ، عبور کردن از رگهاى حسین و تپیدن با نبض حسین . زینب یعنى حسین در آینه تاءنیث .

كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود… شب رحلت بانوي بزرگوار   عقيله بني هاشم حضرت زينب كبري را تسليت مي گوييم

بود آخرین لحظه عمر من 
الاشام غم با تو گویم سخن 
چه خوش بود آیین غمخواریت 
ز آل علی میهمان داریت 
دگر جانم از غصه بر لب رسید 
گذشت آنچه از تو به زینب رسید 
خداحافظ ای شهر آزارها 
خداحافظ ای کوی و بازارها 
خداحافظ ای شاهد جنگ ها 
خداحافظ ای بارش سنگ ها 
خداحافظ ای شهر رنج و بلا 
خداحافظ ای چوب و طشت طلا 
خداحافظ ای قصه بزم می 
خداحافظ ای رأس بالای نی 
خداحافظ ای اشک جمّازه ها 
خداحافظ ای زیب دروازه ها 
خداحافظ ای شهر دشنام ها 
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها 
خداحافظ ای سنگ خون و جبین 
خداحافظ ای سیدالساجدین 
خداحافظ ای رنج ها، دردها 
خداحافظ ای خاک ها، گردها 
خداحافظ ای ناقة بی جهاز 
خداحافظ ای اختران حجاز 
خداحافظ ای خاک ویران سرا 
خداحافظ ای آل خیرالورا  
خداحافظ ای خردسال اسیر 
خداحافظ ای چار ساله صغیر 
خداحافظ ای یاس نیلی شده 
یتیم نوازش به سیلی شده 
همین جا خودم دیدم از خون خضاب 
سر نیزه ها هجده آفتاب 
همین جا کنارم نی و دف زدند 
به دیدار هیجده گلم صف زدند 
همین جا دلم شد ز غم چاک چاک 
که خورشیدم افتاده بر روی خاک 
همین جا به زخمم نمک می زدند 
عزیز دلم را کتک می زدند 
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت 
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت 
همین جا ز غم جان من خسته بود 
که ده تن به یک ریسمان بسته بود 
همین جا ز غم بود جان بر لبم 
که بنشسته طی شد نماز شبم 
همین جا به ما خصم دشنام داد 
حسین مرا خارجی نام داد 
همین جا دو چشمم ز خون تر شده 
که یاسم به ویرانه پرپر شده 
همین جا به ویرانه بلبل گریست 
غریبانه بر غربت گل گریست 
همین جا ز غم جانم آمد به لب 
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب 
دریغا که آن گوهر پاک رفت 
چو زهرا غریبانه در خاک رفت 
الا ای همه نسل ها بعد من 
بگویید از قول من این سخن 
که زینب بدین کوه اندوه و درد 
به موج بلا چون علی صبر کرد 
خدا داند و غصه های دلش 
که داغ حسینش بود قاتلش 
مرا یک جهان درد و داغ و غم است 
که توصیف آن بر لب میثم است 

نوشته شده در تاریخ:جمعه ۰۸ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۷:۲۰ب.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین