سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۵:۴۱ق.ظ
::آخرین مطلب 7 ساعت پیش | افراد آنلاین: 23

فالوده

بوي خوش ليموي تازه، به همراه يك كاسه پر از فالوده تگري، توي اين تابستون داغ، جيگر آدمو حال مياره. راستي از تاريخچه اين محصول خنك در لار اطلاعي داريد؟…

بوي خوش ليموي تازه، به همراه يك كاسه پر از فالوده تگري، توي اين تابستون داغ، جيگر آدمو حال مياره. راستي از تاريخچه اين محصول خنك در لار اطلاعي داريد؟ البته وقتي اسم فالوده برده مي‌شه شايد خيلي‌ها به ياد فالوده محلي ماه مبارك رمضان بيفتند اون هم با عرق تارونه و مغز گردو، ولي امروز مي‌خوام از يك بباجي صحبت كنم كه فالوده و بستني سنتي رو وارد لار كرده و اون كسي نيست جز مرحوم قاسم حامدي‌پور.

به نزد پسر آن مرحوم به نام حسين حامدي‌پور رفتم و از بباجي فالوده بندمان پرسيدم. او گفت: مرحوم پدرم، فالوده‌سازي رو در شيراز ياد گرفت. او مدت‌ها در آنجا بود تا اين كه تصميم گرفت به لار برگرده و اين سوغات شيراز رو با خودش به لار بياره. در سال ۱۳۲۸ مغازه‌اي مقابل مغازه محمدرضاي نانوا كه معروف بود به مغازه‌ي فريدي در اختيار گرفت. پدرم براي اين كه بتونه فالوده درست كنه احتياج به يخ داشت. در آن زمان كارخانه‌ي يخ‌سازي در لار وجود نداشت و ايشون مجبور بود با وانت‌ از شيراز يخ بياره و براي اين كه ماندگاري يخ بيشتر بشه لابه‌لاي اونو با پوست برنج يا به قولي پوشال برنج،‌ پر مي‌كرد و وقتي به لار مي‌رسيد درون زيرزميني كه بهش مي‌گفتند يخچال نگهداري مي‌نمود.

حتي مي‌شد كه اگر يخ از شيراز گيرش نمي‌امد مي‌رفت از اصفهان مي‌آورد. خلاصه براي ساخت فالوده احتياج به يخ فراوان بود.
چون ماده اوليه‌ي فالوده نشاسته بود پس از پختن به صورت رشته‌هاي نازك در آورده و به همراه شيره شكر، مي‌ريختند درون ظرفي به نام قوطي كه از ورق آهن كلفتي درست مي‌شد. اين قوطي وسط ظرفي چوبي بود به نام جوتي، درون جوتي يخ را به همراه نمك مي‌ريختند تا قوطي وسط آن را احاطه كند و آنقدر آن را مي‌چرخاندند تا فالوده‌ي درون قوطي خودش را مي‌گرفت و سفت مي‌شد.

اين كار بايد روزانه انجام مي‌شد و همان روز هم فالوده‌ها به فروش مي‌رفت. چون يخچال فريزري وجود نداشت كه فالوده‌ها را درون آن بگذارند. خلاصه اين كه يخ بسيار مهم بود.  بعد از مدتي فردي به نام مرحوم كبلاجي توكلي، كارخانه كوچك يخي تأسيس كرد كه در روز، ۳۲ قالب يخ ده كيلويي توليد مي‌كرد. بعد از ايشان حاج علي اكبر اقبال مقابل نانوايي زارع با فردي به نام محمودي شريك شدند و كارخانه نسبتاً بزرگي احداث كردند كه در روز ۲ تن يخ توليد مي‌كرد.

اين يخ‌ها را با گاري مي‌آوردند سر مغازه‌ها. مدتي بعد حاج علي اكبر اقبال جدا شد و در محلي به نام «اَوبشو» كارخانه يخ احداث كرد. بعدها شركت برق نزديك قيصريه نيز كارخانه يخ تأسيس نمود و كم‌كم لار از يخ بي‌نياز گشت و حتي از اطراف براي خريد يخ به لار مي‌آمدند. بعد از زلزله سال ۱۳۳۹ ، شير و خورشيد پشت كارخانه برق شهرجديد كارخانه‌اي آورد كه به توليد يخ قالبي ۵۰ كيلويي مبادرت مي‌ورزيد. در سال ۱۳۵۰ سر و كله‌ي فريزر پيدا شد و فالوده‌بندي نيز دستگاهي شد. شركتي بود به نام لانوس و دستگاهي آورد به نام «بارسفت كن» اين دستگاه مخصوص بستني‌بندي بود ولي پدرم پس از خريد ۲ دستگاه از آن شروع كرد به فالوده‌بندي. پدرم در زمستان‌ها آش سبزي هم مي‌پخت. در واقع علاوه بر فالوده‌بندي بناي آش سبزي هم ايشان در لار گذاشت. صحبت‌هاي حامدي‌پور كه به اينجا رسيد ازش پرسيدم: آيا خاطره‌اي از گذشته و در مورد فالوده داري يا خير؟ وي گفت: لار، شهرداري داشت به نام ارغوان، هر وقت از مقابل مغازه ما رد مي‌شد به پدرم مي‌گفت: «كي سنگره دارِش؟» يعني چه موقع فالوده مياري؟

لبخند زدم و ازش تشكّر كردم.

نوشته شده در تاریخ:یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۶:۱۴ب.ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین