یک آزاده لاری دوران دفاع مقدس گفت: در لار ما را به نوچه های شهید نجفعلی مفید می شناختند چون اغلب با ایشان همراه بودیم. مراسم تجلیل از آزادگان سرافراز…
یک آزاده لاری دوران دفاع مقدس گفت: در لار ما را به نوچه های شهید نجفعلی مفید می شناختند چون اغلب با ایشان همراه بودیم.
مراسم تجلیل از آزادگان سرافراز شهرستان های لارستان، خنج، گراش، اوز، جویم، کازرون، کوار و خرامه در گلزار مطهر شهدا لارستان بزرگ برگزار شد. در حاشیه این برنامه، خبرنگار میلاد لارستان گفتوگویی با آزاده دفاع مقدس غلامرضا نیکنام انجام داده است که در زیر میخوانیم:
۱- لطفا در ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید ؟
بنده غلامرضا (مراد) نیکنام متولد سال ۱۳۴۱ هستم.
۲- اولین بار چه سالی به جبهه اعزام شدید؟
اولین بار سال ۱۳۶۰ پس از پایان تحصیلات برای دوره آموزشی به شیراز رفتم و پس از حدود پانزده روز به جبهه جنوب و به مدت سه ماه در ایستگاه هفت آبادان اعزام شدم.
۳- در کدام عملیات اسیر شدید ؟
در سال ۱۳۶۴ در منطقه الطیب عراق که بین ایرانی ها به منطقه بیات معروف بود در منطقه دهلران به اسارت در آمدم. ما در تاریخ ۲۰ تیرماه ۱۳۶۴ برای یک عملیات ایذایی اقدام کردیم تا بتوانیم ضرباتی به ارتش عراق وارد کرده و بازگردیم اما صبح این عملیات به اسارت در آمدیم.
۴- شما چه مدت در اسارت بودید و در کدام زندان های عراق زندانی شدید؟
بنده حدود ۵ سال تا سال ۱۳۶۹ در اسارت ارتش عراق بودم. در سال اول در اردوگاه الرمادی در استان الانبار، پس از یکسال به زندان الانبار (عنبر) رفتم که جزو قدیمی ترین اردوگاه های عراق به حساب می آمد.
۵- نحوه برخورد دشمن در زمان زندان به چه صورت بود؟
به هر صورت اسارت بودن یک حالت برزخی دارد که شما نمیدانید در ادامه برای شما چه تصمیمی خواهند گرفت. ما اسیر یکی از بدترین مردم جهان بودیم و ممکن بود صدام هر تصمیمی بگیرد به همین خاطر اسارت از لحاظ روحی و روانی تاثیر زیادی بر افراد داشت. از دیگر سختی های ما در مضیقه بودن برای انجام فعالیت های مختلف مذهبی، انجام کارهای شخصی و بهداشتی و کتک زدن ها بود. حتی با جاسوسی بین اسرا باعث ایجاد اختلاف بین آنها می شدند. در بحث سرما و گرما نیز شرایط نامساعدی بود و امکانات مناسبی وجود نداشت.
۶- آیا همشهریان لاری هم در اسارت ملاقات کردید؟
در اردوگاه اول آقای پیشرو با ما بود و در اردوگاه عنبر نیز رحمت الله جهانگیری از لاری ها حضور داشتند.
۷- خاطره ای از دوران اسارت بیان نمایید؟
خاطره من برای زمانی است که آقای جهانگیری را در اردوگاه دیدم که با دیدن ایشان بسیار خوشحال شده و همدیگر را در آغوش گرفتیم.
۸- شما چه سالی آزاد شدید و برخورد مردم با شما به چه صورت بود؟
من شهریور سال ۱۳۶۹ آزاد شدم. اول شهریورماه از مرز خسروی وارد ایران شدیم. با هواپیمای ارتش ما را به اصفهان در قرنطینه بردند تا از لحاظ مریضی معاینه شویم. سپس به شیراز رفته و از آنجا با ماشین شخصی از مسیر قدیم به سمت لار آوردند. در مسیر تا رسیدن به لار مخصوصا اوز و گراش و لار استقبال بسیار خوبی از ما شد.
۹- با کدام یک از شهدای لار اشنایی داشته اید؟
از آنجا که من رسمی سپاه لار بودم تقریبا با همه پایگاه های مقاومت ارتباط داشتم و با اغلب افرادی که از لار اعزام می شدند آشنایی دارم. در لار ما را به نوچه های شهید نجفعلی مفید می شناختند چون اغلب با ایشان همراه بودیم. وقتی به گلزار شهدای لار قدم می گذارم و عکس شهدا را می بینم خاطرات تک تک آنها برایم زنده می شود. مثلا شهید فرخاری شش ماه آخر زندگی ایشان را با هم گذراندیم، شهید قنادی بخش انفجار مانورهای بسیج را بر عهده داشتند، با شهید همنشین فرد هم کلاس بوده و ایشان کسی بود که بسیار روزه میگرفت.
۱۰- توقع شما از مردم و مسئولین چیست؟
توقع ما این است که مردم و مسئولین با امام و انقلاب بوده و در صحنه باشند. امیدوارم مسئولین و مردم راه شهدا را ادامه دهند.
ف ۱۱۰
مردم در سختی ها و اسارت نسبت به وقتی خوش و راحت و آزادند خلاق ترند.