به گزارش میلاد لارستان، سلسله گفتگو هایی در رابطه با عزاداری وسینه زنی سنتی لارستان با خادم الحسین ها وپیر غلامان محلات قدیم لار ترتیب داده شده است که…
به گزارش میلاد لارستان، سلسله گفتگو هایی در رابطه با عزاداری وسینه زنی سنتی لارستان با خادم الحسین ها وپیر غلامان محلات قدیم لار ترتیب داده شده است که به سمع ونظر عاشقان امام حسین(ع) می رسانیم.
*حاج رحمت مصلحی*
مرحوم حاج رحمت مصلحی فرزند حسن مشهدی حسین بیش از ۹۰ سال سن دارد(هنگام مصاحبه) و متولد محله نوی است. ۶۵ سال است که به محله درویشان آمده اند.
در قدیم در بازار با برادر و پدرش مغازه داشتند. بعد از چندین سال به عنوان آشپز، کارمند آموزش و پرورش شد. در سال ۱۳۷۱ هم بازنشسته شده است.
«در زمان کودکیام همراه پدرم در محلهی نو به سینه می زدیم. قبل از دوران رضا شاه (دورهی قوام) وسایلی از قبیل کتل و خنچه و جنازه و اسب درست می کردند و در روز عاشورا همراه با سینه زن حرکت میدادند.
۱۲ اسب مربوط به نیروی ژاندرمری بود که هر کدام نامی داشت؛ یکی شمر، امام سجاد (ع) و تعدادی از بچه ها هم دست و پاهایشان به عنوان اسیر بسته بودند. یکی از این ۱۲ اسب خیلی چموش بود. صاحب هم قبلاً تذکر داده بود ولی گفتند که ما مهارش می کنیم. اسب ها وارد میدان شدند، از بانک رفاه فعلی و از زیر سابات سنگ آوو (سابات گلشن) هم عبور کردیم. وارد محله حیدری، کوچهی عینکی ها شدیم؛ این اسب روی دوپا ایستاد و شیحهای کشید؛ مش صادق نمازی پور (پدر کریم) سوارش بود و دهنهی اسب به دست مش رمضون بود. پای مش صادق هم از زیرِ زین بسته بودند. (نقش امام سجاد بوده است). اسب فرار میکند و نزدیک پل فیروز و کوچهی نجارها، محله قنبربیگی سر اسبسوار را به نبش کوچه میزند و او را از اسب به زمین میاندازد. مش صادق را که مجروح شده بود به بهداری (حسینیه ابوالفضل فعلی) منتقل می کنند. سینه زنها بعد از ختم که در خانهی خان انجام میشد، به اتفاق به درمانگاه آمدند ولی ایشان فوت کرده بود. مرحوم را به قبرستان کوریچان بردیم و آنجا دفن کردیم. بعد از آن دیگر اسب نمی آوردند. البته در زمان های دورتر شتر هم می آوردند. دو طرفِ شتر دیگ برنجی (خالی) با آبگردان میگذاشتند و در روز عاشورا در معرض دید مردم قرار می دادند.
در قدیم آنچنان سخت و محکم به سینه می زدند که یاد دارم در خانهی خان که ختم میکردند، دو لوله و تیغهی بادگیر تخریب شد!
دسته سینهزنی محلهی درویشان نبود. همهی عزاداران این محله می رفتیم و در جمع اهالی محلهی نو سینه میزدیم. یک شب سید آقا (راست خدیو) می خواست سینه بزند و به او دست نمی دهند. حاج قربون (خِرَدنیا) به من گفت دست رها کنید. رفتم منزل حاج عبدالمولی چند تا بیرق کوچک چوبی برداشتم و محلهی درویشان را راه اندازی کردیم.
قدمت سینه زنی این محله به بیش از ۵۰ سال می رسد.
سردسته های محلهی نو در همان زمان همه با شال و قبا بودند. این سردستهها: حسن مشتو حسین، استاد رجب نجار، شکرالله نجار، عباس اکبر محمد، پدر علی باز، اصغر هنر، حاج قربون، رجب حمومی، حیدر حمومی بودند. هیچکدام از خان های خیابان گردان در اوایل تشکیل سینه زنی محلهی درویشان نبودند.
سید حسین و سید آقا (راست خدیو) برادر و هر دو نجار بودند. چوب های علم، چهارچوب، محفظهی چراغ توری و کتل را این دو نفر درست می کردند.
به بعضی از سردسته های حیدری هم اشاره می کند و میگوید چون سردسته بودم کمتر سینه زنی حیدری را تماشا میکردم.
«مثل مشهدی مش کریم، استاد محمد جعفر زرگر، کَل مقیم و کَل یاقوت، مش رمضون نوبانی که بسیار زیبا به سینه می زد، غلام کل محمدحسن که با پدرم دوست صمیمی بود. ولی هیچکدام جرأت نداشتند که به محلهی نعمتی بیایند!»
سینه زنان لخت می شد. لباسشان را به دور دستشان میآوردند. بعدها بنا به دستور حضرت آیت الله سید علی اصغر موسوی چون زنان به عزاداران نگاه می کردند، با لباس سینه می زدیم. در خانهی عبدالمولی توسط آخوند زینل ختم می کردیم. چون ختم آخوند طولانی شده بود، چندین نفر غش کردند. یک نفر از بین جمعیت فریاد زد: تمامش کن! آخوند جوابش داد ساکت!
علمها و بیرق ها که چوب آن از درخت گز و بسیار سنگین بود، توسط مش ملک و حسن عبدالله قنبر (دولاندار) حمل می شد.
حاجی خان هم یکی از دستاندرکاران و زحمتکشان سینه زن بود.
حیدریها میترسیدند که به محلهی نعمتی بیایند. همهی ما به محله حیدری می رفتیم. در روز عاشورا تا محلهی کلاه سیاه (کوی گاله نزدیکیهای خانهی سید صولت یگانه) می رفتیم و شب ها به خانهی عبدالمولی توسلی، خانهی نیاکوثری، توکلی و امامزاده برای ختم می رفتیم. نه از آب خبری بود و نه برقی بود؛ تاریکی مطلق بود و هرکس سریع به خانه خود بر میگشت.
در مورد دعوای حیدری نعمتی چنین می گوید: «دوران ما دعوا نشد ولی دورهی پدرم بله؛ پدرم تعریف میکرد که کوچهی کنار برکه سبزکوه (محلهی آقا) توسط حیدری ها بسته شده بود. بزرگ دستهی نعمتی فردی بود به نام استاد لطف الله بنّا؛ به استاد مهدی (مهندس) و مشهدی مش کریم (هر دو آنها نیز بنا بودند) می گوید که هر سال شما (حیدری) جلو بوده اید، امسال ما جلو باشیم. آنها قبول نمیکنند. حیدریها از قبل نقشه ریخته بودند و زن ها که پشت بام بودند به سرکردگی «ماهو فوروز» پرواسه را روی سر نعمتیها خراب می کنند.
قبل از دوران پهلوی اول، حیدریها قلعه را گرفته بودند. طی تیراندازی که می شود یک نفر از دم گاله کشته میشود. نعمتی ها نزد علی مدخانه خان (حاکم وقت) می روند و درخواست گرفتن قلعه از حیدریها میکنند و در این کار نعمتیها موفق می شوند. آنها ۴۰ روز از ورود حیدریها به میدان بازار ممانعت میکردند. بعدها این قضیه به مرور زمان حل می شود.»
در دوران رضا شاه سینه زنی ممنوع بود. ما کوچک که بودیم خودمان بدون علم و بیرق نزدیک برکه مسجد شاهزاده به سینه می زدیم.
چهار پاسبان آمدند و به ما کتک زدند. یک شب یکی از اقوام فلک قربانی به ما گفت امشب اگر پاسبان ها آمدند فرار نکنید؛ آن شب، چوبی داخل تَیتَخ (درب) برکه گذاشته بودند. سریع رفت و چوب را آورد و به پاسبان ها زدیم.
علت اینکه این محله به درویشان مشهور شده آن است که در مجاور حسینیه ابوالفضل ۴۰ درویش دفن هستند. (یک تُمب بسیار بزرگ هم کنار برکه بوده است که یا تمب شوره زار بوده است یا معتادان در آنجا مواد (شیره) مصرف میکردند؛ که به تمب شیره یا تمب شوره نیز معروف است.)
در مورد اولین پختِ محلهی درویشان؛ در خانهی اکبر حاجی علی اکبر محبوبی راستهی کوچهی آقای نسابه چهار دیگ برنج پخت کردیم. حاج عباس و حاج اکبر محبوبی هم به من کمک می کردند. سینه زن بعد از ختم همانجا می آمدند و غذا می خوردند. سه یا چهار سال بعد پخت را در خانهی حاج قربون انجام دادیم. حدود ۲۰ سال بنده در آنجا پخت کرده ام. کم کم توسط مردم و آقا (سید رسول راست خدیو) گورخانه را تبدیل به آشپزخانه فعلی کردند. تمام دیگ ها و وسایل آشپزی از خانهی حاج قربون به اینجا منتقل شد.
در ماه مبارک رمضان در خانهی حاج علی اصغر احمدی شبـهای ۱۹ و ۲۱ و ۲۳ رمضان هم دو تا سه دیگ پخت می کردم. در زمانهای دور حلیم خیلی کم درست می کردند. خانهی استاد لطف الله
شجاعی، خانهی شیرزاد، خانهی حاج غلامحسین حقیقی حلیم درست می کردند. بشقاب نبود، کاسهی کوچک به صابوناتی معروف بود و به خانه ها می بردند.
در مورد اولین آشپز لار ایشان میگوید که کاظم حاجی اسد بود.
در مورد حضرت آیت االله سید علی اصغر موسوی (ره) که چه خدمات بزرگی در جریان کشته شدن فریدی انجام داد مفصل تعریف میکند.
در مورد نوحهخوان های محلات؛ محلهی آردفروشان به دارا بدر (دارا آقا محمدرضا) پدر محمد بدر که نوحهخوانی بسیار خوب و صدایش به زنگ حیدری معروف بود اشاره کرد؛ محلهی پاقلعه ملا ابول می خواند، محلهی نو حاجی غلامحسین، مَعدل صفایی و محلهی درویشان به رودکی و نعمت الله توسلی اشاره میکند.
خانه های حاج مَعدلی حیدر، عبدالمولی توسلی، نیاکوثری، مش سلمون کمال، حاج غلامحسین، حاج غلوم حقیقی، حاج رضا جهانگیری، مشتو حسین مَعدلی، مش اسد معدلی، عباس عبدالحسین، کاظم کل غلامحسین، حاج علی اصغر احمدی روضهخوانی میکردند.
از میان روضهخوان ها به سید احمد، آقای غفوری، سید صولت، شیخ باقر و سید محمد شیخ الاسلامی اشاره میکند.
قمه زدن در لار در میان چهار نفر از اهالی محلهی قوالها مرسوم بود. جنازه هم داشتیم، یک نفر روی آن میخوابید و یک کبوتر هم رنگ می کردند و روی سینه اش می گذاشتند؛ طرف از صبح تا ساعت دو بعدازظهر همانند جسد تکان نمی خورد. آب هم درون مشک می ریختند و می گفتند آب سبیل. همین که آب مشک خالی می شد مجدداً از برکه می آوردند. کتل و سقاخانه هم درست می کردند.
کتل بهدست سید آقا و سید حسین راست خدیو پدر سید رسول ساخته میشد که بسیار بزرگ بود. از خور، احمد حاج اسماعیل، امرالله، جلیل خوری، محمد طالع، با وجودی که اهل سنت بودند، زیر کتل می رفتند. از شیعیان لطیفی هم افرادی زیر کتل می رفتند.
در مورد روشنایی، ابتدا چراغ هم نبود؛ با آتش زدن تنگِ پِش خشک (برگ و چوب نخل) جلو سینه¬زن را روشن می کردند. بعد از خاموش شدن، مجدداً آتش می زدند. بعد از آن چراغی آمد که کاسه اش گرد بود و بعدها چراغ براساتی و چراغ توری بود که درون محفظهای قرار میگرفت و به چراغ پمپی معروف بود؛ در
آخر هم از موتور برق و مهتابی استفاده کردند.
کسانی که اهل دود بودند (چُپُق میکشیدند) و سینه می زدند، چند لحظه دست از سینه زدن می کشیدند و چند پُک به چپق می زدند و مجدداً به سینه زنی خود ادامه می دادند!
در مورد آمدن زنان و نگاه کردن به سینه زن چنین می گوید: «زنان برای دیدن عزاداران، اگر تابستان بود، روی پشت بام ها میرفتند و اگر زمستان بود زمانی که سینهـزنان از کوچه ی جلو خانه عبور می کرد، در را کمی باز میکردند و به آنان نگاه میکردند و خیلی زود به داخل خانه برمیگشتند.»
*حاج محمدکربلایی*
مرحوم حاج محمدکربلایی شغلش قصابی است. در محلهی آردفروشان به دنیا آمده و در محلهی گردان بزرگ شده است. یکی از خادمان حسینی این محله می¬باشد.
از نحوهی تشکیل سینه¬زنی محله گردان (درویشان) چنین می¬گوید: «ما ابتدا در محلهی آردفروشان سینه می زدیم. یک شب تعدادی که در محلهی نو سینه می¬زدند با محله نوی¬ها دعوا کردند و حاج قربان اعلام کرد که از این به بعد خودمان سینه زن تشکیل می دهیم.»
از سردسته ها و بزرگان آن زمان به حاج قربان خردنیا، رحمت مصلحی، قدرت علی باز (نیکونژاد)، تأسف، مرحوم رحمت دلخوش، عبدالله خان و برادرش برزو علی بیغرض اشاره می-کند.
در مورد نوحهخوان ها در ابتدای تشکیل سینه زنی در این محله نیز می¬گوید:
«ابتدا رضا قربان (خردنیا) که جوان و صدایش خوب بود، نوحه می¬خواند. بعد احمد بدر آمد و پس از آن نعمت الله توسلی و هماکنون اشکان عسکری است.»
از علمبردارهای این محله به حسن دولاندارکه فردی قوی هیکل بود، و حاج غلامعلی که شغلش لحاف دوزی بوده اشاره می¬کند.
او در مورد کتُل چنین می¬گوید: «در ابتدای تشکیل سینه¬زنی در محلهی گردان کتل درست نمی¬کردند بلکه در خانهی حاجی غلامحسین در محلهی نو درست می¬کردند. یادی هم از مرحوم حاج خانی نجفی نسبت به درست کردن کتل می¬کند.»
شروع سینه زنی محلهی گردان از خیابان گردان و از نزدیکی¬های حمام شهرداری بود و در خانهی عبدالمولی، امامزاده، مدرسهی نوروزی و خانهی خان ختم می¬کردیم.
به علت بزرگی خانهی خان هر پنج دسته با هم ختم میکردیم؛ ختم کننده هم آخوند زینل بود.
ایشان میگوید در آن زمان سردستههای محلهی آردفروشان استاد لطف الله و کل حسن و عباس مستأجری بودند.
رسم نبود که پخت انجام شود. به یاد دارم اولین سال یک دیگ برنج برای کسانی که زیر کتل می-رفتند و کسانی که از لطیفی و بائن آمده بودند و مکانی نداشتند، در منزل کنونی آقای نسابه که قبلاً باغ بود درست می¬کردند.
آشپزها: عباس پهلوان، پدر رجب کل حسن که دوشاب پز از محلهی آقا بودند و هماکنون اکبر مصلحی، حاج نعمت قربون و سید رسول راست خدیو، می¬باشند. پول و هزینهی پخت را نیز از بازاریان می¬گرفتند. مقدار آن از پنج قِران تا یک تومان میرسید. تاجرین معمولاً یک تومان می-دادند؛ همچون کسرایی که در دارایی کار می¬کرد. بعدها کم کم این پخت¬ها افزایش پیدا کرد. بعد از این مکان در خانهی حاج قربان و هماکنون در پشت حسینیه ابوالفضل (ع) پخت می¬کنند.
در مورد سیستم صوتی چنین می¬گوید: «تا دورهی بدر، بلندگو نداشتیم و بعد از آن بلندگو آوردند. حسینیه ابوالفضل (ع) در ابتدا گورخانه و بهداری بود و بعد از مشورت با آقای بزرگ (حضرت آیت اللهی) با کمک خیّرین به حسینیه تبدیل شد. برای افتتاح آن، یک شب دستههای حیدری و نعمتی دعوت شدند که در آنجا مراسم ختم انجام بدهند.
*حاج رضا خردنیا*
یکی از خادم الحسینهای محلهی درویشان می¬¬باشد. ایشان از بدو راهاندازی این دستهی سینه¬زنی حضور فعال داشته¬ و نوحهخوان این محله بوده است.
علاقهی زیادی به امام حسین (ع) و سینهزنی سنتی لاری دارد. ایشان یکی از فرزندان برومند خادم الحسین (ع) حاج قربون است که این پیشکسوت یکی از بزرگان و یکی از کسانی بوده که سینه¬زنی را در این محله راه¬اندازی کرده است.
سینه زنی دسته درویشان یا به قولی گردان از چه زمانی و توسط چه کسی راه¬اندازی شد؟
قبل از تشکیل این دستهی سینه¬زنی، اهالی کوی درویشان برای سینه¬زنی به محلهی نو می¬رفتند. قدمت سینهزنی سنتی محلهی درویشان به ۵۵ سال پیش می¬رسد. برای یکی از خادم¬های امام حسین (ع) به نام سید آقا حادثهای اتفاق می¬افتد. او برای سینه¬زنی به محلهی نو می¬رود، ولی مانع عزاداریاش میشوند و او را از دسته بیرون می¬کنند.
مرحوم پدرم حاج قربان خردنیا نیز با مشورت و کمک دوستانش [حاج یوسف هدایتی: راهاندازی سینه¬زنی محلهی درویشان توسط سید باشی طالب زاده و حاج قربان خردنیا صورت گرفت] مبادرت به راهاندازی این دستهی سینه¬زنی می¬کنند.
در بدو شروع، از محلات مختلف برای سینه¬زنی به محله ما میآمدند و سینه می¬زدند. بیرق و علم هم در زمان تأسیس نداشتیم. مرحوم پدرم دو بیرق کوچک که در سردرب خانهی عبدالمولی نصب بود، بیرون می¬آورد و به عنوان بیرق محله استفاده می¬کند.
نوحهخوان های محله درویشان چه کسانی بوده¬اند؟
کلاس سوم ابتدایی بودم که شروع به نوحه خواندن کردم و تا سن ۱۹ سالگی نوحه خواندم. ولی بعد از برگشت از سربازی صدایم خراب شد. شعرهای نوحه از کتاب بود و در بعضی مواقع از مرحوم حاج محمد صادق اقبال کمک می¬گرفتم. نوحهخوان¬های
جوان آن زمان شهید ماشاءالله شیخی، شهید محمد علی طاهری، اسد شیخی، حامد نسابه و گلخن تاپ بودند.
شعر نوحه ها را از کتابخانهی منزل نعمت الله زائر انتخاب میکرد و مداحان زیر نظر این مداح آموزش دیده و تمرین می¬کردند. دیگر نوحهخوان¬هایی که برای این محله مداحی کرده اند: رحمت الله زائر، خلیل اخضری، سید علی هاشمیان، نعمت الله زائر، عطاءالله اسروش، و چندین سال متوالی مداحی توسط نعمت الله توسلی انجام می¬گیرد. هماکنون اشکان عسکری نیز همکاری می¬کند. (حاج محمدرضا عسکری: سید باشی طالبی زاده و خودم در شب هشتم ماه محرم نیز در محلهی گردان نوحه خوانده ایم).
نعمت الله زائر در سال یک شب (شب هشتم) برای نوحه¬خوانی به محلهی ما می¬آمد.
از سال ۱۳۶۴ ه.ش با خواندن نوحهی اسب عقاب (یکی از بهترین نوحه¬های ایشان) محلهی درویشان رو به ترقی و پیشرفت نمود. در همان شب تعداد زیادی از بزرگان و جوانان محله قنبربیگی، همانند مرحوم مشهدی نوبانی، حاج محمدرضا جمشیدی، حاج رضا عشقی، حسن عطا، مهدی و مجید و رضا عطا، صمد کامجو و… به محلهی ما آمدند و سینه میزدند. متقابلاً ما هم در شب نهم ماه به محلهی قنبربیگی می¬رفتیم و این مقدمهی دوستی شد، که تاکنون همچنان پابرجا مانده است. به پیشنهاد ما، یک شب حیدریها در حسینیه استوار، محله کهویه مهمان نعمتی هستند و همان شب نعمتی در میرعبدالعزیز واقع در کوی قنبربیگی مهمان حیدریها هستند.
سردسته¬ها و بزرگان و خادم الحسین¬ها: حاج قربون خردنیا، رحمت مصلحی، سید آقا راست خدیو، اصغر مهربانی، استادعباس رزمخواه، غلام گلخوار، پسران حاج قربون (خردنیا)، رحمت دلخوش، پسران علی باز نیکونژاد، حاج محمد کربلایی، حاج علی اکبر و حاج علی اصغر مظفری، محبوبی-ها، اصغر قصاب، حسین عباس، اصغر مش غلامعباس، سید باشی، برزو علی بیغرض، عبدالله خان، ببرعلی، خنجر الماس (جورکش) محمدرضا علی(سیار) نمکُ بُلَّر و…
شروع و راه اندازی: توسط مرحوم حاج علی اسروش صورت می¬گرفت. نوحه¬ای که می¬خواند: «ای محرم آمد، ماه ماتم آمد». هماکنون توسط سید رسول راست خدیو انجام می شود.
علمبردارها: مرد قوی هیکلی به نام حسن دالاندار بود.
پخت محله: اولین آشپز محله مرحوم عباس پهلوان همراه با رحمت مصلحی بود. اولین سال با یک دیگ
برنج، و مکان پخت نزدیک خانه حاج قربان واقع در خیابان گردان، داخل کوچهی آیت الله نسابه صورت گرفت. این یک دیگ برنج غذای کسانی شد که از لطیفی برای عزاداری و برداشتن کتل آمده بودند. سال بعد در خانهی اکبر حاج عبدل دو دیگ برنج پخت شد. قبل از ساختن حسینیه ابوالفضل(ع)، پخت امام حسین(ع) در روز عاشورا برای صرف نهار سینه¬زنان در خانهی حاج قربان خردنیا انجام میشد.
از حدود ۲۲ سال پیش حسینیه ساخته شد؛ در کنارش آشپزخانه¬ای نیز بنا نهادند که هماکنون در همین مکان پخت می¬شود.
موتور برق: در ابتدا با چراغ پمپی روشنایی تأمین می¬شد. بعدها توسط مرحوم حاج قربان خردنیا موتور برق۶۰۰۰ ولتیِ بیصدا خریداری شد.
توصیه به جوانان: ما هرچه داریم از امام حسین (ع) داریم. اگر یک قدم برای امام حسین (ع) برداشته شود، صدم قدم برای شما برداشته می¬شود. ائمه ضامن مردم هستند و در همه حال خود را وابسته به ایشان کنیم. همانند مرحوم پدرم که در شب تاسوعا، زمانی که می¬خواست جان را به جان آفرین تسلیم نماید کلمه «یا حسین(ع)» به زبان آورد و از دنیا رفت.
*سید رسول راست خدیو*
فرزند سید آقا متولد ۱۳۳۷ ه.ش است. یکی از افراد زحمتکش کوی درویشان (گردان) می¬باشد. از کودکی به سینه¬زنی علاقهمند بوده و جزء یاوران محلات شورای اسلامی شهر لار است. در گذشته دو یا سه روز قبل از ماه محرم بچه¬ها سینه میزدند.
در گذشته اکثر مردم به سینه¬زنی می¬پرداختند و کمتر تماشاگر داشتیم. ولی هماکنون عکس شده است. در گذشته اول بچه¬ها سینه¬زن را راهاندازی می¬کردند، به قول معروف سینه¬زن را گرم می¬کردند ولی هماکنون بچه¬ها نیستند و بزرگترها به اجبار اول خود به دست می گیرند! در مورد تماشای زنان می¬گوید: «از موقعی که مکتب الزهرا (س) و حسینیه ابوالفضل(ع) احداث شد برعکس گذشته، زن¬ها کمتر بیرون می آیند.»
از نوحهخوان-های گذشته در محلهی درویشان به عطاءالله اسروش و پدرش، حاج رضا خردنیا، رضا رخش بهار، نعمت الله توسلی- که از نوجوانی برای این محله نوحه¬خوانی کرده است- نام می برد.
از سردسته های محله به حاج قربون (خردنیا)، سید رضا ضیاپور، غلام گلخوار، رحمت دلخوش، برزعلی و ابراهیم خان بیغرض اشاره می¬کند.
علمبردارها: حسن دالاندار و حاجی سنگ تراش بودند. راه انداختن سینه¬زن با «یا حسین یا حسین» را هم خودم انجام می¬دادم. در ابتدا بلندگو نداشتیم، بعدها توسط حاج محمود محبوبی یک بلندگوی دستی شارژی تهیه شد. موتور برق کوچکی را هم استاد فریدون، داماد کیانی که مکانیک موتورسیکلت بود تهیه دید و بعد از آن روشنایی سینه-زن از چراغ براسانی به لامپ تغییر یافت. چراغ براساتی داخل جعبهی چوبی که پدرم درست می-کرد، قرار میگرفت. وسایل را در خانهی اکبر حاج عبدل(محبوبی) می گذاشتیم.
حسینیه ابوالفضل (ع) در محلهی درویشان سه سال بعد از انقلاب احداث شد. سال اول افتتاح این حسینیه از تمام محلات حیدری و نعمتی دعوت کردیم و برای ختم به این مکان آمدند.
در مورد پخت در این محله؛ چهار یا پنج سال اول در کوچه و در مجاورت منزل آقای نسابه پخت می¬کردند و بعدها به خانهی حاج قربون رفتیم. در این محله در روز عاشوار ۱۲۰ دیگ برنج و قیمه لاری پخت میشود.
مراسم روضه در حسینه ابوالفضل(ع) در دههی اول محرم و دههی آخر صفر برقرار بود؛ البته مراسم مختلفی در طول این دو ماه و ماه¬های دیگر سال داریم. در مورد سینهزنی دههی دوم محرم می¬گوید:
«اشکان عسکری که نوجوان بود نوحهخوانی می¬کرد و بچه¬ها هم سینه می¬زدند. و بعدها بچه¬های غفوری آمدند. هماکنون هم سینهزنی و عزاداری خوبی انجام میشود.»
کامجو صمد.اقتباس از کتاب آیین عزاداری لارستان
ف ۱۱۰