بباجي ميخكوب خبرهاي تلويزيون شده بود. اون هم از نوع ورزشياش خبرهاي ورزشي رو كه ميشنيد، انگار نيرويي تازه ميگرفت توي اين سن و سال! بباجي من عاشق ورزشه حالا…
بباجي ميخكوب خبرهاي تلويزيون شده بود. اون هم از نوع ورزشياش خبرهاي ورزشي رو كه ميشنيد، انگار نيرويي تازه ميگرفت توي اين سن و سال!
بباجي من عاشق ورزشه حالا هرجور كه باشه از منچ گرفته تا كشتي كج و بوكس و جودو و تكواندو و كشتي آزاد و فرنگي كلاً همه جور ورزشي و بيشتر رزمي.
اين روزها هم كه داريم به برگزاري المپيك نزديك و نزديكتر ميشيم، بباجي ما هم نه فقط خبرهاي ورزشي خودمون رو دنبال ميكنه كه از اخبار اون ور آب هم بياطلاع نيست. البته به گوش بيبي نرسه، يه چند وقتي بود كه بباجي بدجور گير داده بود كه ميخوام برم برزيل واسه ديدن بازيهاي المپيك ولي خوب وقتي ديد رفتن به اونجا كار از ما بهترونه و بايد حقوق نجومي داشته باشه منصرف شد.
به هر صورت ديروز عصر نزديكي هاي غروب بود كه رفتم خونشون. مثل هميشه در نيمتي (نيمه باز) بود.
حياط آب و جارو شده بود و روي تخت چوبي كنار حوض، بساط هندونه خوري به راه بود و هندونه وسط حوض منتظر خنك كردن اين بساط.
بباجي تا منو ديد گفت: بيا اينجا حميد جان كه خوب آمدي.
بعد موبايلش رو گرفت جلومو گفت: ببين مشت آنيل يه پست گذاشته تو پيجش، منو هم تگ كرده.
بايد بگم مشت آنيل (مشتي آهنعلي) از دوستان سربازي بباجي كه به همت پسرش مقيم كشور آلمان شده بود. مشت آنيل عكسي فرستاده بود از سواحل شهر سائوپائولوي برزيل كه البته در اين مقال قابل عرض نيست. گفتم بباجي اينا چيه؟ گفت چي كار به عكسش داري پايين رو ببين چي نوشته.
«نوشته بود: آب در شهر سائوپائولو جيرهبندي شد.»
با تعجب پرسيدم: آب جيرهبندي شده؟!
مگر اونجا كشوري پر باران نيست؟
بباجي ما هم كه در مورد برزيل و المپيك تحقيقات زيادي كرده بود فرمود: بله، برزيل كشوري نيمه استوايي و پربارانه كه پرآبترين رود و دومين رود طويل دنيا در اونجا قرار داره كه به اقيانوس اطلس ميريزه اسمش هم رود آمازون است.
ولي همين كشور پرآب دنيا در سال گذشته ميلادي با بحران كمبود آب مواجه شد و اين دقيقاً زنگ خطري براي كشورهاي ديگر دنياست كه باباجان مسأله بيآبي و خشكسالي شوخيبردار نيست.
به خاطر همين مسئولين كشور برزيل، برنامههاي زيادي را براي كنترل اين بحران به كار بستهاند، از آموزش مردم گرفته تا جيرهبندي آب در نقاط مختلف كشور.
حتي شنيدم براي نشان دادن سرسبزي ميادين و بلوارهاي شهرها، روي زمين يا چمنهاي خشك شده رنگ سبز ميپاشند. اينجوري هم آب كمتري مصرف ميشه و اين نقاط هميشه سرسبز نشون ميده.
ولي خدائيش بيا و يه نگاهي به شهرخودمون بنداز گفتم: خدا رو شكر كه شهرداري خوب داره ميرسه به شهر. گفت: بله ولي به چه قيمت مثلاً همين بلوار پرواز رو ببين، از ميدان صحبت گرفته تا نرسيده به ساختمان گمرك، شايد سه كيلومتري باشه،توي همين فاصله نه چندان كم، كارگران فضاي سبز از صبح عليالطلوع دارند زحمت ميكشند و به اين چمنهاي نه زياد سبز آب ميدهند. به نظرت در طول روز چقدر آب مصرف ميشه؟
گفتم: خوب منظورتون اينه كه به چمنها آب ندهند؟گفت:به نظر من با آبياري قطرهاي، حداقل براي درختان وسط بلوار و همچنين پاشيدن رنگ سبز به روي چمنهاي رنگ و رو رفته، هم در مصرف آب صرفهجويي ميشه و هم در هزينه نگهداري و ز يباسازي بلوارها.
گفتم: فكر خوبيه ولي اين كارها رو بايد مسئولين شهر انجام بدهند.
گفت: پس تو و امثال تو كه توي نشريه قلم ميزنيد چه كاره هستيد؟!ها!
يه نگاهي اين ور و اون ور كردم و در گوش بباجي گفتم: «بباجي جان، ما ميگيم ولي كو گوش شنوا؟»
لبخندي زد و گفت: وقتي ديگه آبي نبود كه به همين درختهاي زبون بسته بديم بهت ميگم.
و ادامه داد: هرچند از لحاظ آب شرب شايد نسبت به ساير شهرستانهاي استان وضعيت مناسبي داشته باشيم.
تعجب كردم و پرسيدم:منطقه ما يك منطقه خشكه، چطور از تعبيه چاهها وضعيت مناسبتري داريم؟
گفت: ما در منطقه لارستان بزرگ، نزديك به بيست هزار حلقه آب انبار داريم كه از گذشتگان به ما ارث رسيده همين بركهها اگه لايروبي شده و تميز نگه داشته شوند آب شرب حداقل ۲ سال مردم رو تأمين ميكنند. حالا هرچي ميخواهي سدسازي كن به پاي آبانبارهاي (بركهها) خودمان عمراً كه بتونند برسند.
اصلاً اين سد سازي خودش ميتونه حتي واسه محيط زيست هم مشكل آفرين باشه، چون اكوسيستم منطقه رو به هم ميزنه.
رو كردم بهش و با خنده گفتم:بباجي جان اين اكوسيستم رو خوب اومدي.
لبخندي زد و گفت:ببين حميد جان، بالا بريم، پايين بياييم اين يك واقعيته. ما اصلاً نميتونيم به پاي نياكان و گذشتگانمون برسيم. اونها با احترام به محيط زيستشون نگاه ميكردند و بهترين استفاده و بهره رو از اون ميبردند ولي توي اين دوره و زمونه با بياحترامي به محيط زيست ، بدترين استفاده رو ميبرند .و اين يعني فنا كردن خودمون و زندگيمون.
گرم صحبت بوديم كه صداي موبايل بباجي همه چيز رو خراب كرد و باز هم مشت آنيل بود از آلمان. چند عكس فرستاده بود از انبوه آبانبارهاي زيباي شهر اوز و بركه بزرگ محله آردفروشان لار و بباجي غرق اين عكسها شد.
او را با عكسها و خاطراتش تنها گذاشتم و رفتم. در راه به پيشنهادش فكر كردم واقعاً اگر اين همه بركه احيا بشه و حتي باز هم ساخته بشه به جرأت ميشه گفت: «منطقه لارستان بزرگ هيچ وقت با كمبود آب مواجه نخواهد شد از خنج و گلهدار گرفته تا اوز و گراش و لار و بستك و بندر لنگه و قشم و كيش.» به اميد آن روز
حميدرضا پريدار