يك «نو» بُخو، صد «نو» صدقه خُت آدِه!يك نان بخور، صدتا نان براي خودت صدقه بده. يعني به شكرانه خطري كه از تو رفع شد ( و چيزهايي شبيه به…
يك «نو» بُخو، صد «نو» صدقه خُت آدِه!
يك نان بخور، صدتا نان براي خودت صدقه بده.
يعني به شكرانه خطري كه از تو رفع شد ( و چيزهايي شبيه به اين) خدا را شكر كن كه سالمي و به آن مصيبت گرفتار نشدي.
***
«نون» خُم بخورِم، عيش دلملك برقصِم؟
نان خودم بخورم ولي در عروسي دلملك برقصم؟
يعني بدون مزد براي ديگران كار كنم؟
***
يك دسه «نو» شه تكِ اَسي ا!(اصطلاحي است)
يك دسته نان در جاناني دارد.
كنايه از اين است كه فقط يك فرزند دارد.
***
«نو» شَز زِرِ «نو» كشِده!
نان را به ترتيب از جاناني برنداشته و نان زيري را در آورده!
كنايه از اين است كه دخترها را به ترتيب بزرگي و كوچكي، شوهر نداده و ابتدا از اولي شروع نكرده مثلا دومي، سومي يا آخري را شوهر داده است.
***
«نو» اَدَئن كو دندون جُمه آدئن كو اندوم؟
نان بدهند، دندانش كجاست، جامه بدهند اندامش كو؟
يعني نه دنداني براي خوردن دارد و نه اندامي براي پوشيدن.
كنايه از بيريخت و بيقواره بودن كسي است.
***
اگه ننه «نو» شَدا اَپائه برزه دو شدا
اگر مادر ميخواست نان بدهد جلو برزه (تنور) ميداد.
مثلا اگر اين زن مي خواست حامله بشود سالها پيش مي شد (وقتي كه زني چند سال از ازدواجش بگذرد و حامله نشود اين را ميگويند)
كنايه از عدم توان انجام كار توسط كسي است.
***
نون جو گُش خَو
نان جو گوش خواب (آرام)
كنايه از اين است كه نان جوين غذايت باشه اما آرامش و اعصاب راحت داشته باشي و كسي با تو مشاجره نداشته باشد.
***
«نو» شَه دَس آدَئش شَز دَس اَكِت
نان را به دستش بدهيد از دستش مي افتد.
كنايه از ناتواني و بيدست و پايي كسي است.
***
شوم مجلسي بو بگو «نون» جو مَزِرِ اَسي بو
شوهرم مجلسي باشد صاحب دستگاه و بيا و برو (و شايد جوان و خوش قيافه هم مد نظر باشد) بگو نان را از توي حصين سفالين مانند فقرا بخوريم.
كنايه از اين است كه رفتار و كردار و برخورد اجتماعي مرد بيشتر در نظر مردم مهم است نه اين كه در خانه چه نوع غذايي را ميخورند.
***
«نوني» كه از سفره خود اَشا خَردَه از سفره مردم ناشا خَردَه
ناني كه ميتوان از سفره خودي خورد از سفره ديگران نميتوان خورد.
كنايه از اين است كه به مال مردم نميتوان چنگ زد.
***
نون لَب طاقچه شَوي
نان را از لب طاقچه رف ميخواهد.
كنايه از خسيسي اشخاصي است.
***
«نو» شَه پشت شيشه مالِدِه
نان را به پشت شيشه ماليده است.
كنايه از خسيسي افراد است.
***
نو بند جوئِه برنج تا پَسِ بوئه
نان بند جان است برنج تا پشت بام است.
نان انرژيزا و مقوي است و بدن را مقاوم مي كند اما برنج انرژي كمتري به بدن ميدهد.
***
سر اگرده كه همسر پيدا بكن «نو» پو اگرده كه آس ال پيدا بكن.
سر ميگردد كه همسر پيدا كند نانوا ميگردد كه آسيابان پيدا كند.
كنايه از تناسب و برازندگي دو چيز و يا نياز دو فرد مثل زن و شوهر نانوا به آسيابان براي تهيه آرد ميباشد.
***
يك دتي موي چن قرص ماه بو
بغل خواب مه بو ، «نو»شز بوآ بو
دختري ميخواهم كه مثل قرص ماه(زيبا) باشد
همسر من باشد ولي نان و خرج زندگياش از پدرش باشد.
كنايه از داماد سر خانه شدن بعضي از مردان مفت خور و بيكاره است.