بيبي، در شمارههاي قبل چندين واژه اصيل لاري را در كلاس درس خصوصي و رايگان خود، به جووناي علاقهمند غريبه كه در لار ساكن هستند آموزش داد و خيلي مايل…
بيبي، در شمارههاي قبل چندين واژه اصيل لاري را در كلاس درس خصوصي و رايگان خود، به جووناي علاقهمند غريبه كه در لار ساكن هستند آموزش داد و خيلي مايل است كه بتونه اين درس و براي اونا، ادامه بده. در اين شماره نيز به چند واژه لاري با معادل فارسي اونا، اشاره داره توجه كنين حتماً استفاده خواهيد كرد.
آج:
شخص بيپول و نيازمندي كه آه در بساط ندارد.
اُرُسي:
اتاق بزرگي كه بر روي زيرزمين و در عقب تالار واقع است. كفش چرمي كه پشت پا را ميپوشاند همچنين به معني از جاي خود برخيزيد هم است.
اُشتُدَه:
از پوست كندن گندم
باهو:
بازو
بَل:
خاك
بَلِ گَرمَه:
خاكستر
پِخْ:
نوبت
پِز و واپِز
نوبت به نوبت – پل واپل هم گويند
تُفتَك:
به طور جاسوسي – ترفند
جَيخو:
فوري – ناگهاني
چَپَلاغ:
سيلي زدن
چُكمُلي:
بدون قانون و بدون ترتيب
چِلِنگَر:
حلبيساز
خُلك خُلك:
غصه و اندوه
دُلْگَر:
نجار – چوب تراش