دامو(DAMMO) در زبان و ادبيات لارستان به معني «خاله» است كه مردم شهرستان خنج، بخش اوز،فيشور و توابع اين مناطق، خاله را «دامو» صدا ميزنند اما در مركز شهرستان لار…
دامو(DAMMO) در زبان و ادبيات لارستان به معني «خاله» است كه مردم شهرستان خنج، بخش اوز،فيشور و توابع اين مناطق، خاله را «دامو» صدا ميزنند اما در مركز شهرستان لار و حومه آن خواهر مادر را همان خاله ميگويند.
اما جالب اينجاست كه در بعضي موارد از جمله در اصطلاحات، ضربالمثلها، تشبيهات و كنايات لاري، كلمه «دامو» كاربرد داشته و دارد و اين شايد به دليل، همسايگي، همزيستي، رفت وآمدهاي مردم مناطق ياد شده در بالا، به مركز شهرستان (بخصوص خانوادههاي تجار مناطق اوز و خنج) اين كلمه وارد فرهنگ لار شده است.
به هر حال همنشيني زنان لاري با زنان اوزي به عقيده بيبي، باعث ورود و استفاده اين كلمه در فرهنگ ما شده كه البته از آن در جهت منفي و نيمه مثبت استفاده ميشود و با دقت در تركيبات و اضافات اين كلمه با كلمات ديگر، متوجه مفاهيم مختلف آن خواهيد شد:
*)دامونِ سُوار:
زني كه داراي چند خصلت مردانه است و در گفتار و رفتار، قويتر و قدرتمندتر از زنان معمولي عمل ميكند.
*)دامونِ تِلِنگي:
زني كه در خانه بند نميشود و هميشه دنبال تفريح و ديد و بازديدهاي خانوادگي است.
*)دامونِ قِرِشمال:
زني كه اهل قرتيگري است. به قول امروزيها دختران سوسول و بزك كرده.
*)دامونِ واسه واسه، شَه مَه دا و شَزْمه واسِه:
اصطلاحي است براي كسي كه هديهاي ميدهد و آن را پس ميگيرد.
*)دامونِ شيرازي:
زن غريبه غير لاري مثلاً اهل شيراز يا دامون فسايي، دامون جهرمي و … كه با مرد لاري وصلت كرده باشد.
*)دامونِ زبوباز:
زني كه با زبان بازي و (چرب زباني)ديگران را وسوسه كرده و يا فريب ميدهد.
*)دامونِ لِوند:
زن يا دختري كه با حركات و رفتار نامتعارف و عشوهگرانه خود، مردان چشمچران را به دام مياندازد.
*)دامونِ شليته:
زن بدزبان كه با داد و هوار كردن، جنجال به راه مياندازد و از آبروي خود نميترسد