شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۴:۵۱ب.ظ
::آخرین مطلب 27 دقیقه پیش | افراد آنلاین: 3

شهیدتهمتن و سوگندی که تا قبل از شهادتش فاش نشد

« در پادگان امام خمینی (ره) اهواز مستقر بودیم. هر روز صبح که برای وضو و نماز برمی خواستیم و…. . …. از حضور من خیلی ناراحت شد و مرا…

« در پادگان امام خمینی (ره) اهواز مستقر بودیم. هر روز صبح که برای وضو و نماز برمی خواستیم و…. . …. از حضور من خیلی ناراحت شد و مرا قسم داد که تا او زنده است درباره این موضوع با کسی حرف نزنم. »

شهید رحیم تهمتن
نام: رحیم
نام خانوادگی: تهمتن
نام پدر: علی اصغر
تاریخ تولد: ۱۳۴۶
میزان تحصیلات: اول راهنمایی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۰۳
محل شهادت: فاو
نام عملیات: والفجر۸

رحیم تحصیلات خود را تا سال اول راهنمایی در مدرسه فرصت ادامه داد و پس از آن به کار مشغول شد.

« با شروع جنگ ایران و عراق او ۱۳ ساله بود و عشق و علاقه بسیاری به جنگ و جبهه داشت. یک روز متوجه شدم که می خواهد به جبهه برود. پدرش را در جریان گذاشتم. سنّش کم بود به همین خاطر   نمی توانستیم اجازه دهیم …خیلی ناراحت بود قرآن را برداشت و قسم خورد که اگر اجازه ندهید بروم یا تصادف می کنم و یا از ناراحتی می میرم … سه بار اقدام به رفتن کرد و او را برگرداندند.به خاطر   کمی سنّش کارت شناسایی خود را از متولد ۴۶ به ۴۴ تغییر داد و ۲ سال به سنّش اضافه کرد.(مادر شهید)

در سال ۱۳۴۶ به دنیا آمد.در کودکی بسیار صبور بود.زمان مدرسه که رسید در دبستان مجتهدی ثبت نام کرده و درسش  خوب بود … هنگام پیروزی انقلاب اسلامی ایشان نوجوانی یازده ساله بود که در پایگاههای مقاومت مساجد شرکت فعال داشت بطوری که اکثر شبها در پایگاه به سر می برد … » (خاطرات خانواده)

 

اولین بار که به جبهه اعزام شد ۳ ماه طول کشید و از آن به بعد او جبهه را ترک نکرد و هر وقت به مرخصی  می آمد خود را با ورزش باستانی سرگرم می کرد. علاقه زیادی به مطالعه و نوارهای حاج آقا کافی داشت. نصف شب که از اتاق بیرون می آمدم می دیدم چراغ اتاق او روشن است و پشت در که می رفتم می شنیدم که قرآن می خواند. در این مدت که جبهه می رفت سه بار مجروح شد. یک بار از ناحیه سر و دوبار دیگر از ناحیه پا. سال ۶۴ نام خود را در سپاه به عنوان پاسدار وظیفه نوشت چون ۱۸ ساله شده بود.موقع سربازی ایشان دو بار به جبهه رفت برای بار سوم ۴۸ ساعته مرخصی گرفته بود تا تمام وسایل ورزشی خود را جمع آوری کند. »  « با رحیم در لشکر المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودیم.ایشان در گردان کمیل خدمت  می کرد. روزی آمد گفت: می خواهم بروم شهرستان وسایل زورخانه تهیه کنم. پس از چند روز آمد و در پادگان امام (ره)محفل زورخانه راه اندازی کرد … » (حسین زینلی ، همرزم شهید)

« بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ پس از شرکت در مرحله چهارم فتح فاو مفقودالاثر گردید و در بهمن ۱۳۷۵ پس از سالها انتظار دردناک و کشنده،جسد ایشان به ما تحویل داده شد. البته این آرزویی بود که خود داشت و همیشه می گفت:امیدوارم مفقودالاثر شوم. همانند کارهای خیر خود که همیشه پنهانی انجام می داد. » (خاطرات خانواده)

« در پادگان امام خمینی (ره) اهواز مستقر بودیم. هر روز صبح که برای وضو و نماز برمی خواستیم وقتی به دستشویی می رفتیم آنجا را تمیز و مرتب می دیدیم.در این فکر بودیم که چه کسی آنجا را تمیز می کند.چون در پادگان مستخدمی نبود.بعد از مدتها شبی ساعت ۲ از خواب بیدار شدم و به طرف دستشویی رفتم وقتی به آنجا رسیدم دیدم کسی مشغول نظافت است. او را شناختم.شهید رحیم تهمتن بود که آنجا را با آب و صابون می شست. از حضور من خیلی ناراحت شد و مرا قسم داد که تا او زنده است درباره این موضوع با کسی حرف نزنم. » (حسین زینلی ، همرزم شهید)

« … ای پدر و مادرم ! اگر در راه خدا شهید شدم هیچ غم مدارید که من به آرزوی خود رسیده ام. پدر و مادر در مرگ من صبر کنیدکه خداوند صابران را دوست می دارد و نیز این را هم بدانید که من در برابر اسلام هیچ ارزشی ندارم. چون اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است.اسلام خون می خواهد و ما باید خونها بدهیم … »

نوشته شده در تاریخ:پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۶ ساعت ۵:۰۳ب٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین