در چند روز اخير شايعاتي مبني بر احتمال بروز برخي تغييرات در تقسيمات سياسي و كشوري شهرستان لار شنيده ميشود. اجتماع مردم خنج در منزل حضرت آيتالله آيتاللهي در اعتراض…
در چند روز اخير شايعاتي مبني بر احتمال بروز برخي تغييرات در تقسيمات سياسي و كشوري شهرستان لار شنيده ميشود. اجتماع مردم خنج در منزل حضرت آيتالله آيتاللهي در اعتراض به الحاق احتمالي بخش خنج به قير و كارزين و نيز اقوالي كه از مسئولين استان و شهرستان نقل ميشود شاهدي بر اين مدعاست. در اين نوشته مختصر سعي ما بر اين است كه با بيان گوشهاي از خصوصيات فرهنگي – اجتماعي و سياسي شهرستان لار به ارزيابي اين تغيير احتمالي بپردازيم.
معمولاً هر تغييري بخصوص تغييراتي كه مبتني بر نوعي برنامهريزي هستند زماني مقبول و مطلوب تلقي ميگردند كه در پي اصلاح و بهبود وضعيت موجود باشند. تجديد نظر در تقسيمات كشوري و مرزبندي جغرافياي سياسي داخلي نيز از اين قاعده مستثني نيست. در مرزبندي هاي داخلي هر كشور يا به تعبير ديگر تقسيمات كشوري كه استاني را از استان ديگر و شهرستاني را از شهرستان ديگر و بخشي را از بخش ديگر متمايز ميسازد عوامل متعدد فرهنگي – اقتصادي – سياسي – اجتماعي بافت – جمعيت كيفيت ارائه خدمات عمومي و رفاهي و … به نحو موثري ميتوانند دخيل باشند.
بنابراين هر تغييري در تقسيمات كشوري موجود لزوماً بايد به بهبود و اصلاح همه عوامل فوق يا دست كم اكثر و اهم آن عوامل منجر گردد نمونههاي چنين تغييراتي را در سطح كشور در ساليان اخير به كرّات شاهد بودهايم. شايد تازهترين آن تقسيم استان آذربايجان شرقي به دو استان كوچكتر يكي به مركزيت اردبيل و ديگر به مركزيت تبريز باشد كه اين حركت دقيقاً روند بهبود و اصلاح عوامل پيش گفته را تعقيب ميكرده است. وسعت بيش از اندازه استان آذربايجان شرقي – خصوصيات اقليمي و جغرافيايي و ويژگيهاي فرهنگي خاص منطقه دست به دست هم داده و توزيع عادلانه منابع مادي و معنوي را در سطح استان بزرگ و نامتجانس آذربايجان شرقي غير مقدور ساخته بودند و در نهايت اين نتيجه پيش روي مسئولين ترسيم شده بود كه هرگاه اين استان بزرگ به دو استان كوچكتر تقسيم شود از هر جهت در ارتقا و بهبود وضع فرهنگي – اقتصادي سياسي و اجتماعي منطقه تأثيرات چشمگيري خواهد گذاشت.
در خصوص شهرستان لار نيز چند سال پيش شاهد تقسيم و انفكاك منطقه به دو شهرستان لار و لامرد بودهايم كه اهل انصاف آنگاه كه از تبديل منطقه بزرگ لارستان به يك استان جديد در جنوب كشور مأيوس شدند و تلاشها در اين زمينه بينتيجه ماند تأسيس شهرستان لامرد و جدايي آن از شهرستان لار را اقدامي مثبت ارزيابي كرده و آن را گامي در جهت رفاه حال مردم و محروميتزدايي از چهره هر دو شهرستان تلقي كردند.
اما زمزمههاي اخير مبني بر تشكيل شهرستاني به نام قيروكارزين و الحاق بخش خنج به اين شهرستان، و همچنين جدايي قسمتهايي از بخش خنج و الحاق آن به بخش اوز، آيا ميتواند در راستاي بهبود عوامل پيش گفته و اصلاح وضع موجود اين مناطق ارزيابي شود. اگر به درستي و با دقت و تأمل به اين تغيير احتمالي نظري داشته باشيم، نه تنها چنين اتفاقي هيچ گونه بهبود و ارتقايي را در پي نخواهد داشت بلكه انتظار بروز نتايج كاملاً منفي و معكوس – انتظار بي جايي نخواهد بود. آنطور كه در اخبار آمده است مردم اردبيل پس از تأسيس استان جديد آرزوي چندين و چند ساله خود را محقق ديدند و به جشن و پايكوبي پرداختند و در نتيجه انگيزههاي آنها در جهت سازندگي و آباداني منطقهاشان اكنون چند برابر شده است و از سوي ديگر تبريز هم احساس كرد، از بار مسئوليتش كاسته شده و از اين پس بهتر و بيشتر ميتواند در محدوده خويش به مردم خدمت نمايد و… اما مردم خنج با اين پيوند عميق فرهنگي و تاريخي با مردم لار و بيهيچ مقدمه و بدون هيچ خواست قلبي يا لفظي بسيار طبيعي است كه از شنيدن ناگهاني شايعه احتمال انتزاع از شهرستان لار و الحاق به نقطهاي مانند قير و كارزين برآشوبند و از در اعتراض وارد شوند و از مسئولين بخواهند كه در تصميم خود تجديد نظر كنند. آيا اين مردم با اين روحيه اعتراض آميز در صورت بروز چنين تغييري همچنان در صحنه خواهند ماند و روحيه همكاري و خودياريهاي چشمگير و سرنوشتسازشان را حفظ خواهند كرد آيا همچنان بيهيچ چشمداشتي از دولت به دست خودشان و براي خودشان بيمارستان – زايشگاه – فضاهاي آموزشي و…. و حتي ساختمان بخشداري! خواهند ساخت؟
و آيا همچنان مانند گذشته – در صحنههاي گوناگون انقلاب و نظام صادقانه خواهند ماند – طراحان چنين تغييري به يقين با نوع – ميزان و كيفيت ارتباطي كه بين روحانيت شيعه لارستان و روحانيون و مردم اهل سنت منطقه بويژه بخش خنج وجود دارد بيگانهاند و نميدانند كه مردم مسلمان و اهل سنت منطقه لارستان چگونه به روحانيت شيعه لارستان عشق و ارادت عشق ميورزند و آنها را ملجأ و پناه خود ميدانند – رمز حضور بيسابقه و صادقانه و صميمانه آنها در همه صحنههاي انقلاب و نظام در طول ساليان سخت جنگ و پس از آن نيز همين عشق و ارادت بوده است.
به اين ترتيب در پس يك چنين طرحي ميبايد دلايل بسيار قوي و محكمي باشد تا مقابله با اين جريان طبيعي و عميق فرهنگي و قطع اين پيوند سترگ عاطفي كه بازتابها و دست آوردهاي بسيار ارزنده سياسي – امنيتي آن نيز بر مسئولين پوشيده نيست را توجيه نمايد. طراحان اين تغيير اعلام كنند كه با اين طرح در پي حل كدام مشكل و رفع كدام معضل يا بهبود و اصلاح كدام وضعيت هستند؟ آيا پيوند دو نقطه محروم مثل قير و كارزين و خنج و تبديل آنها به يك شهرستان محرومتر! كدام يك از دردهاي مردم اين دو بخش را حل خواهد كرد؟ از مسائل عمراني – رفاهي و خدمات عمومي بگذريم كه پرواضح است حل آنها در پياده كردن چنين طرحي نيست كدام مشكل فرهنگي – سياسي را ميخواهند با اين پيوند نامتجانس و ناموزون حل كنند.
تنها شايعه چنين تغييري باعث ايجاد مشكل شده است! چه رسد به اين كه اين طرح به واقعيت در آيد حقيقت اين است كه از مسئولين استان بخصوص استاندار روشنبين استان كه در طي مدت خدمتشان در استان به كرات از مناطق مختلف لارستان بازديد داشتهاند و از خصوصيات و ويژگيهاي منطقه و مردم شناخت كافي دارند، بسيار بعيد مينمايد كه مبتكر چنين طرحي باشند يا بخواهند چنين پيشنهادي را تأييد و تصويب نمايند. عليايحال اميد اين است كه مسئولين محترم استان و همچنين مسئولين محترم وزارت كشور با تعمق و تأمل بيشتر با اين مسائل برخورد نمايند. تا عليرغم نيت و خواست قلبي همه مردم و مسئولين كه خواهان رفع مشكلات و محروميتزدايي از چهره مظلوم مناطق دورافتاده هستند. باري بر بار مشكلات افزوده نشود.
ناگفته نماند كه در اين صحبت از تبديل گراش به بخش نيز بوده است كه اين طرح البته ميتواند بسيار مثبت و مفيد ارزيابي گردد گراش با پتانسيلهاي قوي و مثبت كه در خود نهفته دارد و با آمادگي بالايي كه مردم شريف آن ديار براي همراهي و همكاري با دولت و رفع مشكلات خود دارند ميتواند در صورت تبديل شدن به يك بخش – از بخشهاي تابعه لار – درهمه ابعاد متحول شده و ضمناً پشتوانهاي قوي براي حمايت از ديگر نقاط محروم منطقه تلقي گردد.