اشاره: در پی انتشار یادداشتی با عنوان “عوارض خروج از کشور؛ نماینده مردم؛ “گراشی مطلع” یا “لارستانی دلسوز”… که چندی پیش بر روی خروجی میلادلارستان قرار گرفت، اخیراً یکی از همشهریان…
اشاره: در پی انتشار یادداشتی با عنوان “عوارض خروج از کشور؛ نماینده مردم؛ “گراشی مطلع” یا “لارستانی دلسوز”… که چندی پیش بر روی خروجی میلادلارستان قرار گرفت، اخیراً یکی از همشهریان عزیز با نام مستعار”یک گراشی از دبی” که احتمالاً یکی از افراد مورد خطاب در یادداشت فوق بوده پاسخی به این مطلب داده است.
میلاد لارستان ضمن احترام به این همشهری عزیز و تشکر از پاسخگویی و حق ایشان در این خصوص و با توجه به وجود برخی موارد تکراری در یادداشت که به اصل موضوع نیز خدشه ای وارد نمی کند و نیز به منظور امکان مطالعه راحت تر این پاسخ توسط کاربران، پاسخ ایشان را کمی تلخیص نموده و منتشر می نماید. پاسخ ارائه شده را در ادامه می خوانیم.
خَرِ ما از کره گی دم نداشت؛ احتیاج به تهمت، تهدید و کتک کاری نیست
بهاران خجسته باد و شادمانی بر همگان بایسته، خوانندگان و علاقمندان یاد داشتهای یک گراشی از دبی نوشته پیشینم ” عوارض خروج بیداد دو چندان بر مردم جنوب” منتشر شده در سایتهای آفتاب لارستان، گریشنا و ستارهای اوز را به احتمال زیاد خوانده اید ویا قبل از خواندن این یادداشت به آن نوشته رجوع خواهید کرد.
موضوع مورد بحث آن یاداشت ازدیاد چند برابری عوارض خروج از کشور و تاثیر منفی آن بر ما مردمان شهرستانهای جنوب فارس بود که در آن نوشته پس از ارائه استدلالهای متقن از مسئولین خواسته شده بود یا فردوگاه لار را از عوارض خروج معاف دارند یا عوارض خروج مسافران این فرودگاه به شورهای اسلامی شهر و روستاهای منطقه پرداخت شود و راه حل اجرایی آن را هم از عموم مردم بخصوص کنشگران اجتماعی و فعالین سه شهرستان لارستان، خنج و گراش خواسته بودم که با گفتگو و مطرح کردن این خواسته با فرمانداران و امامان جمعه به گوش دولت برسانند و با همکاری نماینده محترم مجلس این خواسته بحق در مجلس مطرح کنند که شاید با تصویب بندی یا تبصره ای در زمان بررسی بودجه سالیانه در مجلس یا بعد از آن این مهم محقق گردد و سودی عاید کل منطقه شود.
متاسفانه علیرغم استقبال عمومی مردمان این سه شهرستان یاد داشتی به قلم یک نویسنده که خود را تلویحا دکتر! خوانده و بنام دلسوز لارستان با انتشار یادداشتی همراه با تحریف و تشکیک در این خواسته بحق مردمان این سه شهرستان و دعا گویی بی مورد و بی دلیل به نماینده مجلس در سایتهای خبری میلاد لارستان و آفتاب لارستان با دو بهمزنی خارج از موضوع و تهمت زدن و تهدید کردن به برخورد فیزیکی به راقم این سطور غیر مسئولانه بدون هیچ استدلال و منطقی به رد و استهزای این خواسته دست درازی کرده که فکر می کنم اگر جوابی ننویسم و پاسخی ندهم شاید رسمی نا صواب در منطقه پایه گذاری شود و فردا دیگری نتواند یک خواسته عمومی و برحقی را بر زبان ونوشته جاری سازد و از اصحاب دولت و دین و نماینده مجلس حقی عمومی منطقه را طلب نماید.
این یاداشت کشکول مانند وطولانی که در دو بخش منتشرخواهد شد. بهانه و دست آویزیست جدی و شوخی! به تهمت، تهدید این شخص. البته با کمی چاشنی طنز و داستانهای کوتاه در این نوشته وجوابهای اصلی به حرفهای دلسوز! لارستان در نوشته بعدی . مردمان شریف این سه شهرستان قاضی و هیئت منصفه نهایی خواهند بود.
بايد اذعان دارم و معترف شوم که اطلاعات وشناخت میدانی من از افراد، فعالین و کنشگران اجتماعی، فرهنگی وسیاسی امروز منطقه بسیار کم و محدود می باشد همجنین نویسندگان، مقاله نویسان، یاداشت نویسان و یا صاحبان جراید و وصاحب امتیازان سایتهای خبری و فرهنگی هر سه شهرستان برایم ناشناخته اند و از نزدیک و یا سیاق دوستی آنها را ندیده و نمی شناسم، حتی سایتهای فرهنگی وخبری گراش، و یا حتی قبل از یاد داشت دلسوز! لارستان در سایت میلاد اطلاع نداشتم که در لار سایت فرهنگی و خبری فعال دیگری به نام میلاد لارستان نیز فعال است. لذا وقتی آنها را از نزدیک نشناسم لاجرم از چگونگی روابط و وابستگی آنها به نحله های فکری مختلف در محافل و گروه های سیاسی، تشکیلاتی و اداری منطقه بیخبرم . یادداشتهایم را همواره مستقلا بر مبنی وحدت منطقه و خیر و صلاح عمومی و خواست و نیاز مشترکمان بوده و همزمان برای همه سایتهای منطقه ارسال می کنم و پیش آمده که یاداشتی از من در سایت گراش منتشر نشود ولی در سایتی در اوز و لار منتشر شود .
لذا وقتی نویسنده ای بنام دلسوز! لارستان نوشته و یا داشت مرا بدون هیچ دلیل و برهانی و یا نشانه ای به مجمع اصلاح طلبان لارستان-خنج وگراش وصل می کند و جنگ حیدری و نعمتی اصلاح طلب و اصولگرا راه می اندازد بسی افسوس می خورم که عوض همراهی و همیاری با خواسته عمومی مردم در معافیت فرودگاه لارستان از عوارض خروج یا پرداخت عوارض به شورهای شهر و روستای این منطقه با ایجاد عمدی جنگ زرگری بین خودشان خواسته حق مردمان منطقه را لوس کرده و اذهان عمومی را به سمت خواسته های حقیر شخصی و یا گروهی خود می کشانند و تعمداً سبب می شوند که منطقه به سمت توسعه اقتصادی و پیشرفت احتماعی نرود و مطالبه گری و حق و حقوق خواهی در بین مردمان این منطقه رشد و نموی نداشته باشد بسی این نوع کارها رامایه شرمساری می دانم بخصوص وقتی شخصی از نام مستعار دلسوز! لارستان هم استفده کند و به ضرر و زیان لارستان، خنج و گراش قلم فرسایی کند.
دلسوز! لارستان نویسنده محترم، حال که خود حضرتعالی تلویحاً دکتر! معرفی کرده اید اجازه بدهید من هم بر سبیل عادت، شما را دکتر خطاب کنم، عادت خوبی که از سالها قبل در سفرهای کاری ویا شخصی به ایران نصیبم شده و عادت کرده ام که در ایران هر مخاطبی را همواره و در هر شرایطی اورا جناب دکتر و یا دکتر جان بنامم. داستان به سالها پیش برمی گردد.
۱) آن وقتها مجبور بودم هر یک دو ماهی سفری کاری به ایران داشته باشم چون خودم را درگیر چندین پروزه صنعتی همزمان در استانهای مختلف کرده بودم. راستش بخواهید هیچ کدام از این پروزه از “ب ” بسم الله آن که فکر وایده تصور کنیم تا “ی” تمت والسّلام آن که راه اندازی وتولید محصول نهایی آن باشد احتیاج به هیچ مدرک دار دکتری ویا ارشدی نبود شاید بستگی به بزرگی و کوچکی و یا پیچیدگی فنی پروژه میشد با یک دو مهندس فنی مختلف با کمی تجربه و همراهی چند تکنیسین کارهای پروژه را ردیف کرد .آنچه که بصورت روتین همواره برایم پیش می آمد جلسه و دیدار با هیئت مدیره صاحبان پروژه بود که از پنچ نفر آنها جهار یا سه نفرشان دکتر خوانده می شدند و البته مدیر اجرایی هم اغلب مهندس بودند یا مهندس خوانده می شدند.
ما هم معمولا بستگی به نوع پروژه فقط یک دو تکنیسین اروپایی، هندی و یا خاور دوری همرا داشتیم (مهندس، ارشدی ویا دکتری در تیم ما نبود) که کارهای نصب و را اندازی ویا تحویل ماشینهایی پروژه و یا خط تولیدی را روبراه کنیم و میشدیم مهمان خارجی آن شرکت. چه بود و چه می گذشت و آخرش چگونه تمام می شد وصفش بماند به یاداشتی و وقت دیگری،
مهم نفرات دکترها بودند که ما آنها را اغلب سر میز نهار و شام در ایران ویا در سفر آنها بدبی ویا درسفرخارج آنها را زیارت وهمراهی می کردیم . نیازی به حرف و حدیث فنی و تکنیکال پروژه با آنها نبود که نه حوصله داشتند و نمی می فهمیدن و نه ما بخود حق می دادیم از چگونگی احوالات دانش و دانشگاهی آنها بپرسیم .
هر دکتری به عنوان نماینده از بانکی، اداره ای، نهادی، وزارت خانه ای بعنوان کمک به پروژه و تحت عنوان عضو هیئت مدیره حقوقی می گرفتند تا به کارها وپستهای دیگرشان برسند، البته بعضی از این دکترهای هیئت مدیره سابقا نماینده مجلس بودند که منتظر دوره بعدی انتخابات بودند و پست مهمی گیرشان نیامده بود و شده بودند عضو هئیت مدیره ویا نماینده فلان نهاد در شرکت و ما مجبور بودیم به تلقین وتشویق مدیرعامل آنها را جناب دکتر و یا دکتر جان عرض ادب کنیم واحترام داریم.
۲) امیدوارم که چند جوان با استعداد منطقه که با پشتکار و تلاش خود و یا با راهنمایی و یا دوپینگ خانواده در دبستان و دبیرستان تیزهوشان و نمونه و غیره توانسته اند در نهایت مدرک دکترای خود با زحمت و تلاش بگیرند از این قصه گویی نویسنده ناراحت و دلخور نشوند اینها نور چشم و افتخار منطقه هستند وحسابشان جداست هر چند در این موقیعت جایگاه کاری در خور و لیاقتشان فراهم نیست چون درست است که استعداد و تلاش و ژن برتر داشته اند ولی کم بود یک دو ژن رانت و واسطه نتوانسته اند چایگاه کاری در خور استعداد و لیاقت خود دست و پا کنند خودشان خوب می دانند چه می گویم خداوند به همه این عزیزان صبر وبرد باری دهد .
ما خودمان درخانواده نمونه استعداد المپیادی و مدال آورش داریم که سر راست ویک یکسره از دبیرستان گراش به بهترین دانشگاههای دولتی رفت و در رشته تحصیلی آینده داری لیسانس و ارشدش با رتبه اولی و بورسیه تمام کرده و دکترا یش همانطور امروز و فردا تمام می کند در جریانم که دو وزارت خانه و چند مرکز تحقیقاتی چطور از تلاش و پشت کاری این استعداد دارند استفاده می کنند و علم و کتل خودشان به نمایش می گذاراند و زحمت این بنده با استعداد و کوشا زیاد می کنند.
۳) اتفاقات و تعارفات فراوانی به اشکال و گویندگان مختلف درایران بخصوص تهران، مازندران و گیلان در بکار گیری لقب دکتر دیده و شنیده ام که باورم شده بالای نصف مسافران تهرانی آخر هفته به شمال جناب دکتر و یا دکتر جان هستند البته ضرورت بیانش دراین نوشته نسیت ولی واقعاً نمی دانم که ما چه تحفه مردمانی هستیم که نتوانسته ایم حرمت، عزت و جایگاه واقعی القاب، مقام و شغلها را نگهداریم. اگر از تلخی طنز این نوشته ام بگذرم برای منطقه خودمان جای افسوس و ناراحتی است که شاهد باشیم که در این سی سال گدشته خانواده ها و علاقمندان به تحصیل با صرف هزینه های گزاف عزیزانشان را برای ادامه تحصیل عالیه در ایران و در خارج تشویق و همراهی کرده اند و تعداد قابل توجهی از این عزیزان با زحمت و صرف هزینه درسشان را تمام کرده اند و مدارک گوناگونی از جمله دکترای پزشکی، دندان پزشکی و یا دارو سازی و غیره نیز گرفته اند ولی با توجه به مسائل مختلف جاری مملکت نتوانسته اند شغلی در خور و رشته تحصیلیشان در ایران بدست اورند و ناچاراً با دلتنگی و افسردگی به کارهای دیگر مشغول شده اند.
فرقی نمی کند اوزی باشند یا گراشی، لاری باشند یا اهل یک شهر و بخش لارستان در دبی تعداد قابل ملاحظه ای از این عزیزان داریم که مظلومانه پیش آشنای نسبی و یا سببی خود بکار غیر تخصصی خو مشغول هستند وافسوس آرزوهای بر باد رفته و زحمتهای کشیده شده دوران تحصیل خود دارند.
۴) دکترجان دلسوز!لارستان من واقعاً شما را نمی شناسم و این داستان نویسیها هم چندان به شما ارتباط ندارد و یقین هم دارم شما جز درس خونهای لار بوده اید و مدرک دکترا هم در هر رشته ای گرفته باشید برازنده قامتتان باد و دلخوشی دل مادر عیال، ولی شما نشناخته و ندانسته نوشته من را بهانه ای کرده ای که یک سری ککل خوانی بیمورد کنی با کسانی دیگری مثل خودت که شاید در لار سمت و سو نظرشان با شما و دکتر جعفرپور نماینده محترم مجلس متفاوت باشد در حقیقت رک و تند نویسی من برایتان بهانه بود که به هر دلیل که خود دانی سلام و صلواتی برای نماینده محترم ویا مثلا دیگرانی داشته باشید شاید که به التماس و دعا شما توجه کنند. من خیلی به نیت شما کار ندارم ولی دوست دارم مثل شما نوشته تان را بهانه ای باشد برایم که حرفهای مختلف دیگری مطرح کنم و غیر مستقیم جوابی به تهمت و تهدید نا روای شما در آن بگنجانم.
پس بنابرین با مقدمه نوشته ات شروع کنم و اول دبیرستان که دوست درس خوانت رفت دبی، آخه چه بگم که تو دلخور نشی و به فکر کتک کاری من مو سفید نیفتی اگر بگم دوست شما ژن برتری بوده و شانزده سال از شما دکتر امروز از نظر هوش، آینده نگری و تیزبینی جلوتر بوده که به آن ژن برتری ها در کشور مرتبطم می کنند… شاید شادروان مریم میرزا خوانی با آن همه مقام علمی و دانشگاهیش متحیر ژن برتر آنها در امریکا بوده که این نورجشمان بورسیه دار چه ادعای دارند.
حتی امکان دارد خود دکتر جان دوباره جوش بیاوری و بگویی گراشی ” مظلوم تاریخ” (لقبی که همین دکترجان و دلسوز! لارستان در نوشته اش به من داده ، دکتر جان حتی دقت نداشته که ما گراشیها شیعه غالی اثنی عشری هستیم و فقط در باور ما جز مولایمان احدی دیگر شایسته لقب مظلوم تاریخ نیست).
ولی دکتر جان ناراحت نشو تو از دوستت خوش شانس تر بوده اید دوست شما مثل من و کثیری از مردمان این سه شهرستان شاگرد معمولی مدرسه تان بوده که به هر دلیل بر خلاف خواست خودش بردنش به دبی خودش نرفته مطمئن باش برای کار و نون آوری و کمک به خانواده بردنش به دبی یعنی مثل شما این شانسو نداشته که دبیرستان را تمام کند و بعد هم بقول شما سالها در دانشگاه خوش بگذراند.
از لار بردنش برای کار یعنی کار کار کار کار آنهم در غربت و دور از خانواده و دیارش ولی باور کن دوست شما شانزده سال زحمت کشیده، دوزبان خارجی زنده یاد گرفته، خرید و فروش و سلوک با انواع و اقسام مردمان این کره خاکی یاده گرفنه، تجارت و بازرگانی و کار با بانکها و ال سی و حمل و نقل دریایی و هوایی و انواع بیمه ها یادگرفته شاید به خیلی از کشورها برای انتخاب کالا و خرید رفته باشد.
باور کن برای اینکه هزینه اش بالا نرود نهار و شامش در سفر بیسکویت و یا نان تنها بوده برای صنار صنار پولش ، در کارش حواسش به حساب و کتاب بوده ناراحت نشوی ایشون به اندازه لیسانس حسابداری، بازرگانی، مدیریت، وبازار یابی تجربه ، علم و درس عملی دیده و در تمام این شانزده سال دانشگاه شما هر سال با تغییرات اقتصادی و نرخ ارزهای مختلف سر وکله زده یاد گرفته کار چیست و چگونه می توان ثروت تولید کرد.
شما فکر کرده اید دوست شما در دبی برایش فرش قرمز آماده بوده یا رانتی نصیبش شده یک کلام ایشان تولید ثروت کرده هم برای خودش و هم برای دیارش حالا حضرتعالی ناراحت ودلخور هستی و دارید عقب افتادگی مالی و اقتصاد خود و امثال خود که حاصل فراینده اقتصادی و مدیریتی چهل ساله کشور است را به گردن ایشان می اندازی بابا به گونه ای می نوشتی که کسی به سواد و مدرکت شک نکند.
۵) دکتر جان واقعا نمی توانم تصور کنم به آنچه در مقدمه یادداشتت نوشته ای سواد و فکر یک دانشگاه رفته باشد باور کن در عجبم که فردی دانشگاه دیده ای اینقدر از درک و فهم مسائل اقتصادی، مالی خودش و کشورش عاجز باشد که عقب افتادگی اقتصادی خودش و جوانهای شهر و مملکتش را گردن عده ای از همشهریانش بیندازد که آنها نیز بدلیل بیکاری فقر و عدم امکانات کار و شغل در شهر ودیار خود مجبور شده اند که با هر شکلی و مشکلی بروند در خارج کشور کار کنند و پولی به وطن خود بیاورند واقعا باور دارید که گران شدن دلار در کشور و تورم مزمن دو رقمی چهل ساله مملکت که سبب گرانی زمین وکالا و دیگر ملزومات زندگی شده وکمر شما و دیگرهموطنانمان دارد می شکند تقصیر لارستانیهای است که در کشورهای جنوبی خلیج فارس کار میکنند و اینانند که سبب می شوند دلار بالا رود و مملکت فقیرتر بشود. فکر کنم جایزه نوبل اقتصادی برایتان کم باشد. دکتر! حسابی این چه تفکریست که شما دارید و این چه کجی فهمی است که دچارش شده اید .
برای اینکه وارد بحث تورم و تولید و اقتصاد نشویم و نوشته ام طولانی تر نشود فقط یک ذره دقت کن و یا از کسی بپرس که چرا دلار بالا می رود و بفهم که ما مردمان سه شهرستان لارستان،خنج و گراش که در خارج کار می کنیم و با زحمت دلار و درهم بدست می آوریم همیشه خریدار ریال و پول ایران هستیم یعنی غیر مستقیم یاور و مقوّم ارز مملکتمانیم وهمواره و پیوسته خریدار پول ایرانیم حتماً می دانید که هر چه خریدار پول کشوری ویا کالایی بیشترباشد ارزش آن پول و کالا بیشتر می شود .شما اشتباه می کنید دلار آنها یی گران می کنند که سر و ته پیازهستند و در این گران کردنها منفعت و رانتی دارند ویا می خواهند پول از مملکت ببرند نه لارستانیهایی که پول به مملکت می آورند.
۶) دکتر جان ممنونم که مرا دوست عزیز خطاب کرده ای ولی باز هم در همان مقدمه نوشته ات اشتباه کرده ای و افتاده ای در دور شعار و حرفهای سی چهل سال قبل،آن موقع اگر کسی این حرفهای شعاری می گفت و می نوشت هم مردم خریدار این نوع سخنان بودند و هم امکان بدست آوردن پست و مقام برای گوینده اش بود البته اگر اهلش بود. ولی امروزه دیگر مردمان حاضر به شنیدن این نوع شعارها نیستند. بله در آن زمان نه فقط من و امثال من بلکه تمامی مردمان بی ادعای این سرزمین جان و مالشان برای انقلاب و ایران می گذاشتن و در هر سنگری که پیش می آمد جانفشانی می کردن فکر کنم درست نباشد که شرح وظیفه ای که برای وطنمان انجام داده ایم ضرورت بیانش باشد وظیفه بوده و انجامش داده ایم والسلام .
ولی شما هدفتان از مقدمه طولانی و شعار گونه نویسی چیست اگر دنبال کار و کسب و جایگاهی هستی فکر کنم آنهاییکه امضا, دارند و می توانند پست و مقامی به کسی تقدیم کنند به نوشته شما توجه نخواهند کرد و اشتباه کرده ای چون معیار بخشش و تقسیم پست و مقام این روزها کمی تغییر کرده ولی اگر قصد شما ارشاد و اطلاع رسانی اقتصادی و سیاسی برای من و مردمان این سه شهرستان بوده باید عرض کنم که شما هنوز سرتان در اقتصاد و خرج و دخل نیست و این مسائل را بد فهمیده اید . چون فکر کرده اید با مالیاتی که از حقوتان کسر میشود دارد امورات مملکت ایران می چرخد و خیلی برایتان سخت است که ما مثلا مالیات نمی دهیم . دکتر جان بهتر بود شما منابع بودجه دولت را در بودجه سالهای مختلف مطالعه می کردید و در آمدهای مملکت از فروش نفت، معادن، عوارضهای مختلف مثل گمرکات و . .و انواع مالیاتها را در نظر می گرفتی آنوقت منت بر سرمان می گذاشتی.
باور کن من جداً اعتقاد دارم که همه باید مالیات بدهند ولی شرطی هم دارد که مالیات دهنده حق داشته باشد شفاف همه داده های خرج ودخل مملکتش را بداند. بحث من روشن و شفاف در مورد بودجه امسال از گفته های مسئولین و رسانه های کشور مستند و ارقام آورده بودم ، اگر آنچه من نوشته ام درست نبوده شما کافیست به گفته های بزرگان مملکت توجه می کردید که بارها در آمد نجومی دو دولت جناب دکتر احمدی نژاد را مطرح کرده اند که نمی دانند چه کرده اند و چه شده آن وقت حضرتعالی ناراحت هستید که چرا من مخالف عوارض خروج از فرودگاه لارستان هستم….
بابا کوتاه بیا تا هم اکنون دو معاون رئیس جمهوری دادگاهی شده اند و حبس طولانی گرفته اند حالا ناراحت هستی من حرفی از بودجه زده ام و اشاره ای به رانت خواری کرده ام، ویژه خواری و رانت کاری جناب دکتر شاخ و دم ندارد همینکه در بازار قیمت دلار بالای ۶۰۰۰ توان برسد و معاون ریئس جمهور نرخ دولتی دلار را ۴۲۰۰ تومان رسما اعلان دارد عده ای حال می کنند یعنی رانتی نصیبشان میشود. دلار ۴۲۰۰ توانی را در قیصریه و میدان لار که گیر من و تو وهمشهریانمان نمی آید، باید کسی باشی که به این نعمت دست رسی داشته باشی.
بگذریم شما و همه می دانند که من درست نوشته ام فرماندار و استاندار نماینده دولت هستند که هر چهار سال یک بار انتخاب می شوند و امامان جمعه و خیلی از نهادها و ارگانهای دیگر تحت نظر ولی فقیه کشور هستند که به انتخاب چهار سال یکبار ارتباطی ندارد این گفته من چه ایرادی دارد که مستمسک قرار داده اید و درخواست معافیت فرودگاه لارستان را به سخره گرفته اید .
برو دکترجان سری بزن به آرشیو سایتهای این سه شهرستان یادداشت قدیمیتر گراشی از دبی ” کدام ثروت لار را آباد کرد ” را خوب مطالعه کن شاید جواب تمام ایرادهای شما از نوشته گراشی از دبی در آن می باشد.
راستی چه ایرادی دارد که من دلسوز درصد کمی از جمعیت جنوب کشور باشم و بخواهم عوارض خروج از کشور را تحویل شورها شهر و روستای همین مردمان شود و یا اصلا فرودگاه لارستان از عوارض خروج معاف باشد که مقدار پول بیشتری ته جیبمان بماند و شما هم که اطلاع کافی و وافی بیشتری از تصییع حقوق بقیه ساکننین مالیات دهنده این شهرستانها دارید برای احقاق حق تضییع شده آنها از دارندگان و کنترل کنندگان ثروت این مملکت بکوشید و اقدام کنید.
دکتر جان ما که دشمن یگدیگر نیستیم همه این سه شهرستان همشهری و همزبان هستیم هر چه بیشتر به در آمد خودمان افزوده شود به نفع همه است باور کن ما با پولهایمان بشکن نمی زنیم و یا اگر سوار بر ماشین بوقی می زنیم برای سوار کردن شماست بد برداشت نکن و دنیا را از عینک بد بینی نبین به سروده شاعر” چشمهارا باید شست، جور دیگر باید دید” حسودوار به ۱۵۰ هزار لارستانی شاغل در کشورهای جنوبی خلیج فارس نگاه نکن
شاید در دانشگاه به شما نگفته باشند ولی یقیناً این مثل گراشی را حتماً شنیده اید ” که از هستی دشمن می توان چیزی بخوری و نمیری، ولی از نیستی دوست هرگز تو هم مثل او از گرسنگی خواهی مرد” دکتر ما دشمن تو نستیم همشهریت هستیم آرزوی نیستی برایمان نداشته باش.
آبادی همه منطقه به این در آمدهاست .نباشد قیصریه و میدان لار از کار خواهد افتاد . در آمد این ۱۵۰ هزار نفر به منطقه نرسد همه با هم باید کوچ کنیم برویم حاشیه نشینی شهرهای شویم که ثروت مملکت در آنها بخش می کنند باور کن.
ادامه ….در آینده نزدیک.