اشاره: مطلبی که در ادامه آمده است، به قلم “یک لارستانی دلسوز” پاسخی است به یادداشت:” عوارض خروج، بیداد دوچندان بر مردم جنوب” می باشد که چندی پیش به قلم…
اشاره: مطلبی که در ادامه آمده است، به قلم “یک لارستانی دلسوز” پاسخی است به یادداشت:” عوارض خروج، بیداد دوچندان بر مردم جنوب” می باشد که چندی پیش به قلم “یک گراشی از دبی” در دو سایت گریشنا (لینک۱) و آفتاب لارستان (لینک ۲) منتشر شده بود. میلاد لارستان ضمن انتشار مطلب مذکور، حق پاسخگویی برای مخاطبین این یادداشت را نیز قائل می باشد.
مقدمه
اول دبیرستان که بودم دوستی داشتم که با آنکه درسش خوب بود، ول کرد و رفت «دبی». حساب که می کنم، بعد از اتمام دبیرستان و دانشگاه و اخذ مدرک دکتری و سربازی، با فرض بیکار نماندن، در سابقۀ کار ۱۶ سال از دوستم عقبم! و خیلی از جوانهای منطقه مشابه من هستند. او الان خانه و زندگی و زن و بچه دارد و من تازه شروع کرده ام. هر جا گفتم لارستانی هستم، گفتند پولداری؛ تخفیف برای چه! آمدم زمینی بخرم و خانه بسازم؛ دیدم قیمتش قیمت خونِ پدر! علت را جویا شدم، دیدم آنها که «دبی» می روند، رونقِ بازار زمین هستند و هر چه بالا رفتن دلار، کمرِ من و امثالِ مرا می شکند، او که دبی می رود، نان و پنیرش شده نان و زمین؛ نان و ماشین؛ نان و عشق؛ نان و حال؛ نان و حساب بانکی!
دوست عزیز؛ «شهروند گراشی از دبی»؛
حالا که سرِ درد دل را باز کردی و از گرفتاریهای لارستانیهای شاغل در حوزه خلیج فارس گفتی و آنها را بی پول و کارگر و ندار خواندی، خواستم من هم کمی دردِ دل کنم.
کمی که سر از اقتصاد و دخل و خرج در آوردم فهمیدم با حساب و کتابِ شما، قریب ۱۵۰ هزار نفر لارستانیِ شاغل و در رفت و آمد به کشورهای حوزه خلیج فارس داریم. لیست کل خیّرین منطقه را که می دیدم، جمعش به ۱۰۰ نفر هم نمی رسید! بقیه…!!! فیش حقوقی ام را که نگاه کردم دیدم با این مدرکم، هنوز نصفِ حقوق یک کارگر تازه کار در دبی را هم نمی گیرم. ولی یک چیز در این میان از همه برایم سخت تر بود. من «مالیات» می دادم تا اموراتِ مملکت برای تو و زن و فرزندت در ایران بر زمین نماند؛ مدرسه و معلم فرزندت برقرار باشد؛ فرودگاهی که تو سوار پروازهایش می شوی قابل اداره باشد؛ دولت قادر به اجرای پروژه های عمرانی باشد؛ اما تو که از خارج می آمدی با پولهایت بشکن می زدی و با ماشین لوکس خود، از کنار ما رد می شدی و بوق می زدی! بعد دولت و حکومت ایران را دولت ویژه خواران و رانت خواران از حقوقِ فقرا خطاب می کنی!(البته حساب خیرین و حتی چند تن از سرمایه گذاران منطقه را هم که در رفت و آمد دبی اند کنار گذاشتم)
ویژه خواری و حلال و حرام همیشه یک چهره ندارد برادرِ عزیز. این روزها که این طرف و آن طرفِ کشور، مردانی بی ادعا از همین مملکت، از همین شهر و دیار، خودشان را جلوی گلوله قرار داده اند تا زن و بچۀ شما در آرامش و امنیت باشند و شما به کسب و کارَت برسی، باید کمی با خودت حسابِ دو دو تا چهار تای هزینه های دفاع از مملکت را هم بکنی و بعد عدد و رقم بدهی. دیدم در جای جایِ نوشته ات، حکومت و دولت را از هم جدا کرده ای؛ فرماندار را نمایندۀ دولت و امام جمعه را مبلغ حکومت. اول فکر کردم اروپا زندگی می کنی و معنای حکومت را نمی دانی. بعد یادم افتاد که نه؛ تو هم ساکن خاورمیانه ای! خاورمیانه ای که بجز ایران و یکی دو کشور، دولت ندارند و فقط معنای حاکمیت استبدادی بر ایشان مترتّب است. حقیقتاً اینهمه دلسوزیِ شما برای چند درصد از کل جمعیت جنوب کشور است؟
آیا در کنار همۀ اینها، حاضری چند سطری هم در باب حقوق تضییع شدۀ بقیۀ ساکنینی که جورِ مالیات آن عدۀ خلیج رو را می کشند بنویسی و پیشنهاد بدهی حالا که دولت از شما مالیات نمی گیرد، بیایید و خودتان به خواست خود، حسابی برای توسعه منطقه باز کنید و همان پولِ مالیات را بجای خزانه، برای همشهریانتان که سالهاست جورِتان را کشیده اند، بپردازید؟! احیاناً عادلانه تر و آسانتر از آن چیزی که شما آبِ خوردن فرضش کرده اید نیست؟!
و اما چند نکته:
۱) مطلب شما مملو از بغض و کینه نسبت به شخصِ نماینده است و انگار هیچ مسئولِ دیگری وجود ندارد.
– خودتان هم اذعان کرده اید که برای تقاضای شما دیر شده است. اما از یک طرف نماینده را فاقد توانِ لابی گری دانسته اید و از طرفِ دیگر در انتهای مطلبِ آخرتان سعی کرده اید که القا کنید اگر به او فشار بیاوریم او می تواند!
۲) اگر بجای بزک کردن نوشتاریِ متونِ خود، ساده و بی آلایش نامه ای به دفتر نماینده می نوشتید و زمان از دست نمی رفت؛ اگر از فرصت ده روزۀ نماینده برای نقدِ بودجه بهره می بردید و آنرا به خودشان می دادید و با حسنِ نیت رفتار می کردید؛ بهتر نبود؟ اگر تلاشها را از خودشان دنبال می کردید شاید خیلی چیزها برایتان روشن می شد. مگر دلسوز نیستید؟ مگر هدفتان خدمت نیست؟ همیشه خدمت کردن به معنای نوشتن و رسانه ای کردن نیست. از این رفتار چنین بر می آید که بنایِ نگارنده فقط مطرح کردن خود در جامعه است؛ هر زمان و با هر ابزاری؛ خواه زمانِ آن موضوع گذشته باشد یا نه. مشابه همین اتفاق در بیانیۀ مجمع اصلاح طلبان گراش هم افتاده بود که پس از تصویب کلیات بودجه، باز هم از «نماینده» خواسته شده بود که بندهایی از آن حذف شود.
حال آنکه خود ایشان مبلّغین دولت در انتخابات بوده اند و لایحه هم توسط دولت تدوین می شود. پس اگر ظلمی شده، اول از ناحیه دولت است و آیا نمی شود انتظار داشت که مجمع اصلاح طلبان لارستان، خنج و گراش که مهمترین حامی دولت در منطقه بوده و رأی بالایی برای دولت گرفته است، از انفعال خارج شود و نامه ای به رئیس جمهورِ محبوب و منتخبِ خود بنویسد و از این مظالم شِکوه کند؟! مگر نه اینکه همین جمع، به محض انتخابِ استاندار، علیه نماینده به وی نامه نوشتند؟! مگر نه اینکه مدعی بودند این نماینده به واسطۀ عدم همراهی با دولت، نباید به مجلس برود؟ خوب الان هم با همین فرض که شما هم ظاهراً قبول دارید و ایشان را فاقد قدرت لابی و چانه زنی می دانید، آیا مطالبه از همین نماینده کار عَبَثی نیست؟ نشسته اید و فقط نقد می کنید؟ خوب نامه بنویسید. به دکتر عارف بنویسید. به رئیس جمهور. به… مگر در انتخابات با ایشان در ارتباط نبودید؟ مگر نمایندۀ مستقیمِ دکتر نوبخت (تهیه کنندۀ بودجه و مدافع آن) در جنوب کشور، لارستانی نیست ؟
خوب الان و در این مقوله چرا موردخطاب و تقاضا قرارشان نمی دهید؟ مشابهتِ این رفتارها و تخریبِ نماینده در همۀ امور، با برخی کنشهای سیاسی در لار، چنین به ذهن متبادر می نماید که تفکرات این دو گروه در لار و گراش به هم نزدیک شده است و هماهنگی هائی وجود دارد و حداقل، یُمن و مبارکیِ این اتحادِ لار و گراش، می تواند از اندوهِ این بی انصافی تا حدی بکاهد.
رویّۀ «نمایندۀ پاسخگو در همۀ امور» که در منطقه تبلیغ شده، و با فرض بی ارتباطیِ شما با این جریانات سیاسی، حداقل می توان گفت اثرش را بر شما و قاعدتاً برخی اقشار جامعه هم گذاشته است و نتیجه اش یک چیز بیشتر نیست: همۀ نهادها در آرامش باشند و به رِخوتِ خود ادامه دهند.
مطالبه ای که باید از کنسولگری دنبال شود؛ از نمایندگی وزارت خارجه دنبال شود؛ از اداره کل فرودگاه دنبال شود؛ و اگر نشد، توسط فرماندار مؤاخذه شوند، همه و همه به نماینده مربوط دانسته می شود و اینگونه است که همه می خوابند؛ چون مطالبه ای از ایشان در کار نیست. مجمعی که بواسطۀ نقش داشتن در انتخابِ رئیس جمهور، خود را مُحِق در اظهار نظر در عزل و نصب ها می داند، مسئولیتی در قبالِ خطاهای دولت ندارد! خود را ملزم به اقدام و حرکتی نمی داند. حالا باز هم نماینده باید جلویِ لطماتِ دولت به منطقه را بگیرد! چرا یاد نمی گیریم از رئیس جمهوری که رأی خود را مدیون ماست مطالبه کنیم؟ چرا خودزنی می کنیم؟ خودیها به هر قیمتی مقصرند؟
۳) خودتان در باب تشکیل NGO مطلب نوشته اید. ما هم گفته ایم. تشکّلی از لارستانیهای مقیم خارج لازم است. به قول خودتان با جمع کردنِ ۲۰۰ امضاء می شود از کنسولگری ایران در دبی موضوع را دنبال کرد. بعد از این مطالبۀ جمعی (نه نگارش و ادعای شخصی) می توان از نماینده خواست که پیگیر باشد. اما شما همان ۲۰۰ امضاء را از میان ۱۵۰ هزار نفر لارستانی نتوانسته اید تهیه کنید. خوانندگانِ متونِ شما در خارج کشور چند نفرند؟! آنها که زیرِ متن شما کامنت گذاشته اند از خارج روها هستند یا فعالان سیاسی؟! آنها که تأییدتان کرده اند چطور؟ تعدادی خوانندگان ثابت با یک رویکرد سیاسی. شما که برای جمع آوری اطلاعاتِ مقالاتتان به خودتان زحمت می دهید، آیا تماسی با دفتر نماینده گرفتید تا در خصوص اعتراضات یا درخواستها اطلاعی کسب کنید؟ فرموده اید که مردم عادی خلیج رو کمتر به دفتر ایشان تردد دارند. شما تردد کرده اید؟ شما که تردد ندارید، شما که حاضر نیستید این مطالبه را به خودشان انتقال دهید؛ از کجا می دانید که کسی از این طیف به دفترشان رفت و آمد ندارد؟ فکر نمی کنید برای اثبات ادعای خود، به استدلالاتی ناموجه متوسل شده اید؟
۴) در جای دیگر، ایشان را وام دارِ حاکمیت دانسته اید؛ نه مردم.پاسخ دهید نماینده با رای چه کسانی به مجلس راه یافته؟ ادعای شما ادعای نقض جمهوریت نظام است و نوع نگاهتان ضدیت قطعی با ارکان نظام. پس اگر چنین است، مطرح کردنِ تقاضای شما برای اینکه ایشان (و البته همۀ نمایندگان مجلس) پیگیر مطالبات شما و سایر مردم باشند، نتیجه ای بدیهی دارد و آن اینکه این امر محقق نمی شود. کما اینکه در متن خود هم همین را نوشته اید و پیش فرضِ ذهنیِ شما، عدم پیگیری مطالبات است و سپس تقاضای فشار کرده اید. لذا از کل متن شما یک نتیجه بیشتر نمی شود حاصل نمود: شما می دانید نتیجه ای حاصل نمی شود؛ اما بدنبال تحریک مردم علیه نماینده هستید تا به همه القا شود که نماینده کفایت لازم برای تصدی این سِمَت را ندارد و بتوانید در انتخابات اینده بهره برداری نمایید. البته از این امر غافلید که با این استدلال، هر کس که نماینده باشد؛ جعفرپور یا حسنی؛ لاری یا گراشی؛ هر آنچه کرده، به خوشایند و خواست حاکمیت بوده و نه تلاش و ممارست نماینده. جدا شدن گراش برای رأی آوردنِ دولت بوده و اعطای اداراتِ کل، به واسطه حالِ خوبِ آن روزِ یک وزیر دولت یا مدیر حاکمیت! این روش از استدلال، نادیده گرفتن تلاشهای همه نمایندگان ادوار گذشته است. شما که با کلیّت نظام و ارکانش مشکل دارید چرا تقاضا و مطالبه مطرح می کنید؟ فرضِ شما بر عدم نتیجه است!
۵) نماینده را بواسطۀ عضویت در کمیسیون فرهنگی واطاعتِ بی چون و چرای این کمیسیونِ خاص از حکومت و نظام، بی نیاز به بده و بستان می دانید و لذا نتیجه می گیرید که ایشان لابی کردن بلد نیست. همچنین اینجا منظور از لابی را به طرفیّت دولت می دانید و دولت و حاکمیت را از هم جدا می دانید. این نشان از عمقِ بی اطلاعیِ شما از سیاست است. «روحانی» پیش از رسیدن به ریاست جمهوری در کدام نهادها خدمت می کرده؟ از مبالغِ تخصیصی به نهادهای دینی بی اطلاع بوده؟ خودش در این نهادها دستی بر آتش نداشته؟!
اما در خصوص نماینده؛ اگر لابی کردن بلد نبود که در کمیسیونی که امثال علی مطهری و… در آن حضور دارند، ریاست نمی کرد. اگر لابی بلد نبود که مدیر کل فرهنگ و ارشاد استان تهران لارستانی نبود و… . اگر به قول شما این کمیسیون همۀ تصمیماتش بی چون و چرا مصوب می شود که خوشا به حال ما که لااقل در امورات فرهنگی خواسته هایمان مثل آبِ خوردن محقق می شود! حقیقتاً چرا عادت داریم دستاوردهای بزرگ را حقیر و خرد کنیم؟ دکتر جعفرپور اولین نمایندۀ منطقه ماست که توانسته است ریاست یک کمیسیون در مجلس را بدست آورد. چون این اتفاق برای مقاصد سیاسی ما خوب نیست، این دستاورد را باید اینطور خرد و حقیر کنیم؟ هدف شما واقعاً دلسوزی برای مردمِ منطقه است؟
=======================
و اما مطالبی در خصوص ضعف استدلال وچرتکه اندازی شما ،
شما با در نظر گرفتنِ ظرفیتِ هواپیماهای منطقه، تعداد مسافران را ۱۸۸۰ نفر در هفته دانسته اید و بدلیل پروازهای چارتریِ ایامِ خاص، آنرا به ۲۰۰۰ نفر افزایش داده اید و در نهایت با این استدلال که خیلیها از بندرعباس و کیش و… سفر می کنند، کل مسافران منطقه را به یقین! ، ۳۰۰۰ نفر در هفته دانسته اید و مسافرینِ عتبات را هم به ما تخفیف داده اید و گفته اید که ایشان (که ظاهراً به زعم شما ایشان هم برای کار به عتبات می روند و از ندارهایِ خلیج رو محسوب می شوند!) دَندِشان نرم؛ همان عوارض مصوب را بدهند! در نهایت هم، آنرا در میانگینِ قیمت با در نظر گرفتن تعدادِ دفعاتِ مدنظر خودتان ضرب کرده اید و آخر سر هم، عدد ۵۸ میلیارد را به ۶۰ میلیارد تومان گرد کرده اید و به هیچ طریقی هم حاضر به تصحیحِ آن نیستید تا مبادا پایۀ استدلالِ شما لطمه نبیند! خوب؛ به همین روش (بدونِ سند و با تقریب)، بنده محاسباتِ دیگری به عرض شما می رسانم:
اولاً پروازها هرگز با ظرفیت کامل انجام نمی شوند و حتی گهگاه در حد نصف هم نیستند.
برخی از پروازها هم کنسل می شود و در برخی ایام، برخی شرکتها خدمات نمی دهند یا هواپیماهای کوچکتری تخصیص می دهند!
پس بطور میانگین می شود گفت که پروازها حداکثر با نصفِ ظرفیت؛ یعنی ۹۴۰ نفر در هفته انجام می شود. آنهایی هم که از بندرعباس و… به دبی می روند، حتماً مشکلی دارند که نمی توانند از لار بروند و لذا از تخفیفِ ویژه ای که شما از دولت برایشان گرفته اید! نمی توانند استفاده کنند. پس مائیم و همین ۹۴۰ نفر در هفته که با احتساب ۴۸ هفته در سال می شود کلاً ۴۵۱۲۰ نفر. ضمناً یادآور می شوم که نماینده محترم با اصرار و فشار در خصوصِ عددِ ۱۵۰ هزار تومان عوارضِ خروج، توانستند به کمک سایر همکارانشان، و با چانه زنی، دولت را مجاب کنند که عوارضِ خروج بر عدد ۲۲۰ هزار تومان برای هر تعداد سفر در سال تثبیت شود و نیک می دانید که این خدمت، برای آنهائی که سالی یک بار به سفرِ تفریحی می روند نبوده و خدمتش به اهالی منطقه ما بوده که دفعاتِ مکرری سفر می کنند و شما همه خدمات را نادیده می گیرید و بی منت می کنید تا نتیجۀ پَسِ ذهنِ شما که همانا بی کفایتی وی است به ذهن خواننده القا شود و پایۀ استدلال مخدوش نگردد.
جالب اینجاست که علیرغمِ تثبیت و اعلام خبرِ عددِ نهاییِ عوارض در بودجه، شما در مقالۀ آخرتان هم، همچنان بر عدد ۶۰ میلیارد پافشاری دارید و اصلاح نمی کنید و سعی دارید هدفتان از دست نرود.
نکتۀ دیگر هم، این است که علیرغم تذکر دوستی که در کامنت، به شما دلسوزانه یادآور شده بود که آنهائی که در خارج شاغلند، از پرداختِ عوارضِ خروج معافند و خودتان هم اذعان کرده اید که با ثبت نام در سایت امکان پذیر است، وی را بصورت توهین آمیز خطاب کرده اید و در نهایت هم، نظرِ وی را در محاسباتتان اثر نداده اید. اما من اثر می دهم! با فرض آنکه فقط ۳۳ درصد، مشمول این قاعده باشند، آنگاه قریب ۳۰ هزار نفر می مانند. من دوستانِ زیادی دارم که برای تفریح به دبی می روند. بعضی ها حتی سالی چند بار. برخی هم متموّلند و یا خانوادۀ متموّلین هستند که طبیعتاً توان پرداخت دارند و از شمولِ قاعدۀ بیچارگان و بدبختانی که شما ترسیمشان کرده اید خارجند (البته بنده به شخصه معتقدم بسیاری از خارج روهای ما اگر مطلب شما را بخوانند و ببینند که ” یک گراشی” تا این حد تحقیر و بدبخت معرفی شان کرده ، با شما برخورد فیزیکی خواهند کرد! چرا که عزّت خودشان را تا این حد پایین نمی آورند و این توهینِ شما را نمی پذیرند). من این سه دسته را فقط ۵۰۰۰ نفر در نظرمی گیرم که در نتیجه، ۲۵۰۰۰ نفر مشمول قاعدۀ شما هستند. اما یک چیز دیگر باقی می ماند. تا امروز همگی ۷۵۰۰۰ تومان عوارض خروج می داده اند و کسی معترض نبوده. لذا قابل توجه شما که از اقتصاد سر در می آورید و سرتان در حساب و کتاب است، ماندۀ ماجرا می شود ۱۴۵۰۰۰ تومان که ضربدر ۲۵۰۰۰ نفر می شود سه میلیارد و ششصد و بیست و پنج میلیون تومان!
برادر عزیزی که حساب و کتاب سرت می شود؛ سه میلیارد کجا و شصت میلیارد کجا!!!
حالا آخر قصه را هم خوب گوش کن:
در سال گذشته فقط یک قلم از خدماتِ انجام شده توسط نماینده، هزینه شدن بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان برای گازکشی در سه شهرستان بوده است که از محلِ مالیاتهای من و امثالِ من، برای شما مظلومترین شخصِ تاریخ هزینه شده است.
التماس تفکر و انصاف!
[…] مطلبی با امضای «لارستانی دلسوز» در سایت میلاد لارستان (اینجا) منتشر شده که پاسخی تند به این اظهارات است. سایت آفتاب […]
دوست عزیز یه جوری میگی من مالیات میدادم که انگار اون کسی که خارج از کشور کار میکنه مالیات نداده برادر عزیز و دلسوز و اما واقعا هم نویسنده گراشی درست گفته که مردمی که در کشورهای خلیج فارس کار میکنن اکثرا از کارگر های ضعیف هستن و کاش و ای کاش کمی درد دل همین خانواده ها رو میشنیدی واقعا فرزندان اونا یتیم های پدر دار هستن و زنهای این خانواده ها بیوه های شوهر دار والله که اگر درد دل این خانواده ها باز بشه جز خون دل چیزی نیس
[…] […]
[…] محلی شده بود. این مطلب واکنش یکی از نویسندگان به نام «لارستانی دلسوز» در میلاد لارستان را در پی داشت. در ادامه گراشی از دبی در […]
[…] دیگر با نام «لارستانی دلسوز» در سایت میلاد لارستان(اینجا) را داد و حالا بخش دوم پاسخش به همان یادداشت را نوشته و […]
[…] دیگر با نام «لارستانی دلسوز» در سایت میلاد لارستان(اینجا) را نوشت و حالا بخش دوم پاسخش به همان یادداشت را نوشته و […]