یک نمونه از نفرینهای لاری که در آن از کلمه (برکه) استفاده شده است: ا مشئه برکه وانئش و پنجل تبرا بکشن. a mashaee berka vanaesh va penjul tabara bekashen…
یک نمونه از نفرینهای لاری که در آن از کلمه (برکه) استفاده شده است:
ا مشئه برکه وانئش و پنجل تبرا بکشن.
a mashaee berka vanaesh va penjul tabara bekashen
یعنی طوری در آب انبار بیفتی که در ته آن (که گل ولای وشل چسبنده است) بنشینی- گیرکنی یا گرفتار شوی و به کمک پنجل تو را بالا بکشند.
در گذشته های نه چندان دور در لارستان، که آب انبارهای زیادی در هر محله وجود داشت، معمولا بچه ها که به سرآب انبار می رفتند درآن سرنگون می شدند که این سرنگونی دلایل مختلفی داشت:
یکی اینکه اکثر آب انبارها دهانه یا به زبان لاری تیتخ شان همسطح بازمین بود، دیگر اینکه دهانه آب انبار بر اثر اینکه سقاها آب را در حلبی و پیپ هایشان پر و خالی می کردند، مقداری آب هم روی زمین ریخته و خیس و لیز می شد و پای شان لیز میخورد یا بچه ها هنگام بازی یکدیگر رو هل می دادند، گاهی هم کنجکاوی بچه ها و سرک کشیدن به درون برکه، از جمله عوامل سرنگونی بچه ها در آب انبارها بود.
در این موقع و در بهترین شرایط، اگربچه های همبازی یا رهگذارن متوجه این سقوط مرگبار می شدند، با جیغ و فریاد، مردان محله را با خبر می کردند و بعضی از آنها فداکارانه خود را سریعا به آب انداخته و کودک را شنا کنان تا کنار پلکان آب انبارآورده و بقیه مردان به کمک طنابی محکم او را بالا می کشیدند و او را به حالت واژگون قرار می دادند تا آبهای خورده شده از گلویش خارج شود و کسی که با تجربه بود، از راه دهان و مقعد به او تنفس مصنوعی می داد تاجانی دوباره می گرفت.
ولی اگر از سرنگونی کودک در آب انبار، ساعتها گذشته و بر اثر خفگی، کودک بر روی سطح آب قرار داشت، دیگرلازم نبود کسی به درون برکه برود.
دراین موقع به کمک طناب و پنجل penjull که وسیله ای آهنی و شبیه پنجه های نوک تیزی بود و حلقه ای در بالای آن قرار داشت، آنقدر آنرا درقعر آب می چرخاندند تا چنگالهای پنجل به لباس کودک غرق شده گیر کند و از سنگین شدن وضیعت طناب متوجه می شدند که او را یافته اند (کاری شبیه قلاب و ماهیگیر) و دردناکترین صحنه زندگی والدین و اسفناک ترین خاطره برای افراد کمک دهنده و تماشاچیان، لحظه ی بالا کشیدن کودک غرق شده و بی جانی بود که هیچ امیدی به دوباره زنده شدنش، وجود نداشت.
من بعنوان نگارنده این مطالب ،خود بارها شاهد دیدن این صحنه های دردناک بوده ام.
با توجه به وجود برکه های زیاد در محله مان (زیر کنار مسجدعلی نرسیده به کوچه آقای آیت الهی) پدرم برای جلوگیری از تکرار چنین حوادث دردناکی، اکثر دهانه های اضافی و تیتخ برکه های محله رو باسنگ پله، پوشانیده و ازسطح زمین بالاترآورده بود تا کمتر خطر آفرین باشد.
کم کم مردم محله های دبگر نیز برای ورودیهای آب انبارهایشان، درهایی که از میله و نرده های آهنی بود، کار گذاشتند.
البته این نفرین امروزه دیگر کاربردی ندارد.
عشرت جهاندیده لارستان