روستای تاریخی کریشکی در بخش بیرم لارستان از جمله روستاهایی است که میتواند به عنوان روستای هدف گردشگری مورد توجه قرار گیرد. به گزارش میلاد لارستان، ابوذر سوری از کارشناسان…
روستای تاریخی کریشکی در بخش بیرم لارستان از جمله روستاهایی است که میتواند به عنوان روستای هدف گردشگری مورد توجه قرار گیرد.
به گزارش میلاد لارستان، ابوذر سوری از کارشناسان ارشد و راهنمای گردشگری در سفری یک روزه به بخش بیرم، در قالب یک گزارش به سبک سفرنامه تهیه و در اختیار میلاد لارستان قرار داده است که در زیر میخوانیم:
صبح زود حرکت کردیم، از گِراش و اِوَز و اَرَد و فِداغ و چاهوَرز گذشتیم و بعد حدود ۲ ساعت رانندگی و پشت سر گذاشتن دو ، سه تا گردنه باریک و خطرناک، بالاخره به سرمنزل مقصود، روستای کریشکی توی بخش بیرم، رسیدیم(فاصله اش تا شهر بیرم حدود ۵ کیلومتر بود). اسم روستا برگرفته از یک نوع گیاه دارویی به نام کریشک هست که بصورت خودرو توی این منطقه رشد می کند. بنا به قولی، طایفه نعمه ای، اواخر دوران صفویه از دشتستان بوشهر به این نواحی مهاجرت می کنند و توی این روستا و چنتا روستای دیگه ساکن می شوند. روستای کریشکی از زمان ناصرالدین شاه قاجار ( یعنی حدود۱۵۰ سال پیش) مرکزیت روستاهای نعمه جات می شود.
اولین چیزی که با وارد شدن به روستا نظر ما رو به خودش جلب کرد، سنگفرش های کف روستا بود. ورودی روستا بافت جدید بود و هر چه به انتهای روستا می رسیدیم، بافت قدیمی و تاریخی هویدا می شد. نزدیکی های قلعه حاج علی مسیح(دلیر) یعنی اولین مکان مورد بازدیدمون، دهیار روستا، آقای دلیر، منتظرمون بود. پیاده که شدیم بعد از سلام و احوالپرسی با دهیار، شروع کرد به توضیح دادن مکان؛ این قلعه حدود سال ۱۲۵۰ شمسی یعنی ۱۵۰ سال پیش ساخته شده و محل زندگی خاندان دلیر بوده. تا حدودی معماری اصیل خودش رو حفظ کرده بود و توی چهار طرفش، چهارتا برج دیده بانی وجود داشت. در واقع این قلعه مرکزیت اصلی روستا بوده که بعد ها خونه های دیگه در اطراف اون ساخته شده. الان هم بیشتر بافت قدیمی روستا حول و حوش همین قلعه است. دهیار می گفت با هزینه های شخصی خاندان دلیر تا حالا این قلعه رو سرپا نگه داشتند( البته هنوز هم در حال مرمت بود) و با جمع آوری وسایل قدیمی و بعضا کمیاب و نایاب از گوشه کنار منطقه، تبدیل شده بود به یکی از بزرگترین موزه های مردم شناسی جنوب کشور. تمامی اتاق های قلعه از ابتدای ورودی تا انتها مملو بود از اشیاء قدیمی و وسایل سنتی؛ از ظروف و کوزه های پیش از اسلام که از حفاری های غیر مجاز کشف و ضبط شده بود، گرفته تا لباس سنتی و اسلحه و فشنگ و کتب و نسخ خطی و زیورآلات و پول و جمجمه انسان و ستون فقرات و دنده نهنگ(!)، خلاصه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد.
پای درد ودل آقای دلیر نشستیم، می گفت که این قلعه حوادث تاریخی زیادی به خودش دیده و از جور زمانه و حتی بمبارون زمان رضاشاه هم جون سالم به در برده، اما از بی توجهی و عدم حمایت مسئولان و ادارات مربوطه( که احتمالا حدس می زنید کدوم ادارات رو می گفت) گِله داشت ولی از بنیاد مسکن بابت کمک هاشون خصوصا توی سنگفرش کردن روستا ابراز رضایت می کرد.
تا نزدیکی های ظهر توی قلعه بودیم و مشعوف از دیدن این همه وسایل جور واجور قدیمی و سنتی و معماری اصیل. مکان بعدی بازدیدمون کتابخونه ایراهستان بود که توی طبقه دوم حسینیه خاتم الانبیاء قرار داشت و انصافا کتب معتبر و نفیس هم کم نداشت و از قضا دهیار محترم با حفظ سمت، کتابدار اونجا هم بود. اینم اضافه کنم که سال ۹۷، روستای کریشکی به عنوان روستای دوستدار کتاب انتخاب شده است.
ناهار رو توی همون حسینیه صرف کردیم و بعد یه استراحت کوتاه، بافت گردی توی روستا شروع شد. بعد از سنگفرش کف روستا، اِلِمان هایی که توی گوشه کنار روستا وجود داشت، خودنمایی می کرد، بهترینش هم (البته به عقیده من) کره زمینی بود که اسامی تمامی کشورها روی اون نقش بسته بود و با گردش دَوَرانی خودش، پیام صلح و دوستی و مهمان نوازی مردم روستا رو به کل جهان مخابره می کرد. توی بافت روستا که قدم می زدیم، خونه های لوکس و لاکچری برخی اهالی بود که دیده ها رو خیره می کرد، حتی سردر بعضیاش نوشته شده بود عمارتِ …..! توی این گیر و دار با اهالی یکی از همین عمارت ها آشنا شدیم و با اصرار بسیار ما رو به داخل عمارتشون دعوت کردند. وارد شدن به عمارت و دیدن معماری و دیزاین آن همانا و محو شدن تصورات ما از زندگی ساده روستایی همانا! ولی انصافا بسیار خونگرم و مهمان نواز بودند، حتی ما رو به خونه باغ شخصی خودشون که کمی با روستا فاصله داشت هم دعوت کردند. این خونه باغ بر خلاف عمارت مجللشون، به شیوه سنتی و با معماری بومی ساخته شده و با وسایل قدیمی و سنتی تزیین شده بود، یه جورایی شعبه دوم موزه مردم شناسی بود. خلاصه هر چی از مهربانی، خونگرمی و مهمان نوازی اهالی اون خونه و مردمان روستا بگم، کم گفتم. درسته جمعه بود و تعطیل اما آرامش و سکوت و امنیت روستا به آدم حس خیلی خوبی می داد و یه گزینه ایده آل بود برای فرار از شلوغی و سروصدای شهر و ریلکسیشن(!).
به خاطر اینکه به شب نخوریم واسه گذشتن از اون گردنه هایی که در موردش گفتم، مجبور بودیم یکی دو ساعت قبل غروب خورشید از روستا بیایم بیرون و دیگه مجالی واسه بازدید از ویرانه های قلعه گبری( متعلق به زمان ساسانیان)، پارک جنگلی و خونه های بومگردی روستا نبود. اما به امید خدا در اولین فرصت و با یک گروه جدید باز برمی گردم به این روستای زیبا و این بار سعی می کنم بیشتر توی بافت روستا قدم بزنم و با اهالی مهربان و مهمان نوازش بیشتر معاشرت کنم.
و اما صحبت پایانیم؛ با اینکه میدونم تکرار مکررات؛ ما از این دست روستاها و اماکن تاریخی کم نداریم، اما چیزی که کم داریم یا بهتر بگم اصلا نداریم، مدیریت صحیح و برنامه جامع واسه معرفی پتانسیل ها و رونق صنعت گردشگری هست؛ کاشکی به جای لقلقه زبان بودن بحث گردشگری واسه بعضی ها، یکم دغدغه فکریشون بود!
در ادامه عکس و کلیپ های معرفی روستای زیبای کریشکی رو با دوربین حامد رضوانی عزیز مشاهده کنید:
ف ۱۱۰