
مهر امسال بود که خبر قتل یک خانممعلم ۴۱ساله همراه سه دختر هفت، هشت و ۱۳سالهاش، مردم ایران را در شوک عجیبی فروبرد. قاتلان که گفته میشد یک زن و…
مهر امسال بود که خبر قتل یک خانممعلم ۴۱ساله همراه سه دختر هفت، هشت و ۱۳سالهاش، مردم ایران را در شوک عجیبی فروبرد. قاتلان که گفته میشد یک زن و شوهر جوان هستند، ساعاتی پس از قتل دستگیر شدند و به جنایات خود اعترافکردند.
به گزارش میلاد لارستان، با گذشت بیش از یک ماه از این جنایت هولناک، پدر خانواده که خود نیز معلم است، درگفتوگو با جامجم ازابعاد دیگر این حادثه تلخ سخن گفت. او قاطعانه از قوه قضاییه میخواهد تا عاملان قتل خانوادهاش در بیرم هرچه زودتر در ملأعام مجازات شوند.بیش از ۴۰ روز از جنایت وحشتناک بیرم میگذرد، پدر خانواده هنوز شرایط روحی مساعدی ندارد و بهسختی میتواند در مورد آن صحبت کند. پیش از مصاحبه با او، برادرش گفته بود که هر دو عامل جنایت به قصد سرقت طلاهای مادر وارد خانه شده بودند و حالا پدر با تایید این موضوع به جامجم میگوید: «دقیقا به دلیل سرقت طلاها مرتکب این جنایت شدهاند. حتی زن و شوهر بودن این دو نفر در هالهای از ابهام است وگویا هرجا که میرفتند، به دنبال روزنهای برای سرقت از همسایههای خود بودند. ما از اینها شناختی نداشتیم و سه چهار ماهی مستاجر ما بودند. به دلیل غریب بودن هوایشان را داشتیم. مدتی بعد به یک مراسم عروسی دعوت شدیم و همسرم نیز زن همسایه را به مراسم دعوت کرد تا درخانه تنها نباشد. در منطقه ما رسم زنان اینطور است که در مجلس عروسی از طلاهای خود استفاده میکنند. طلاهای همسرم نیز کارمندی و در حد دو گردنبند و چهار انگشتر بود اما زن همسایه با دیدن این طلاها تصور کرده بود همسرم بیش از این مقدار طلا در خانه دارد و طمع کرده بود.»
او در مورد این ادعا که زن قاتل از طلاهای زن مقتول فیلم و عکس تهیه میکرده، ادامه میدهد: «من عکس را ندیدم اما تمرکزشان روی طلاها بود. آخرین طلاییکه برای همسرم گرفتم، یک رشته گردنبند بود که اول مهر خریدم و هنوز پولش را هم به طور کامل تسویه نکرده بودم و…»
پدر به اینجای صحبتش که میرسد، بغض راه گلویش را میبندد. چند ثانیه بعدکه حالش بهتر میشود، در ادامه کلامش میگوید: «میخواستم همسرم با انگیزه بیشتری به محل کارش برود و شوق داشته باشد. خودم هم در کنار معلمی کار دکوراسیون و سقف کاذب انجام میدادم تا امورات زندگیمان بگذرد. شب جنایت، ساعت ۲۲:۳۰ بعد از انجام کار سقف کاذب، تصمیم گرفتم به خانه برگردم. وقتی رسیدم، دیدم در هال باز است و کل خانه روشن بود. هرکسی را صدا زدم، جواب نداد. اتاقها و حمام را گشتم اما هیچکس نبود. به مادرخانم و اقوامم زنگ زدم و سراغ همسر و فرزندانم را گرفتم که گفتند نزد آنها نیستند. با معلم زبان فرزندم تماس گرفتم و او هم اظهار بیاطلاعی کرد. هرچه میگذشت، نگرانیام بیشتر میشد. یکدفعه یاد ردیاب ماشینم افتادم و آن را نگاه کردم. دیدم در گردنه مشغول تردد است. برنامه را خاموش نکردم و این احتمال را دادم که خدای نکرده اگر ماشین چپ کرد از وضعیت فرزندانم اطلاع داشته باشم. با یکی از ارگانهای نظامی تماسگرفتم و گفتم ماشینم را دزدیدهاند و در حال حاضر در گردنه بالنگستان است. وقتی دوباره وضعیت ردیاب را نگاه کردم، متوجه شدم ماشین در حال برگشت است و بیشتر نگران شدم که چه اتفاقی درحال رخ دادن است. دلشوره امانم را بریده بود که مدتی بعد فهمیدم ماشینم را ماموران پلیس گراش در حالی توقیف کردهاند که پسرم داخل آن بود. سپس یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت پسرت و ماشین هردو سالم هستند و یک خانم هم دستگیر شده است.»
به پدر گفته بودند هرچه زودتر به خانه همسایه برو و هر اتفاقی افتاده، سرنخش همانجاست. پدر به خانه برمیگردد و میخواهد از روی دیوار، داخل حیاط همسایه بپرد که مرد همسایه با پیکانش از راه میرسد و یکی از لنگههای درخانه را باز میکند تا ماشینش را وارد حیاط خانه کند. پدر جلو میرود و با نگرانی ازاوسراغ همسروفرزندانش را میگیرد که مرد اظهار بیاطلاعی میکند: «مرد همسایه پریشاناحوال بود، انگار ابلیس را مقابل خودم میدیدم. دوباره گفتم زنت را پاسگاه گرفته است، اگر بگویی بچههایم کجا هستند کاری به کارت ندارم. او در پاسخ به سوالم گفت من بیرون بودم و از هیچچیز خبرندارم. گفتم در را باز کن و بعد پشت سرش وارد خانه شدم. هنگام راه رفتن، متوجه پیکر بیجان خانمم در اتاق شدم و شوک عجیبی به من وارد شد. از خداوند کمک خواستم و در آن لحظات مرگبار سعی کردم زانوانم از توان نیفتد. در صحت کامل عقلی به شما میگویم. یکدفعه انگار ندایی از قلبم به من گفت زودتر فرار کن. درست یادم نیست اما با سرعت زیادی از خانه فرار کردم و پس از رسیدن به کوچه، داد و بیداد کردم و کمک خواستم. مردم بیرون ریختند و نیروهای سپاه و بسیج سریع از راه رسیدند. مرد قاتل در فاصله یکی دو متری من و سه نفر از بچههای سپاه و بسیج بود و اینطور به نظر میآمد که منتظر فرصتی است تا هر چهار نفر ما را از سر راه بردارد و فرار کند اما نتوانست نیت شوم احتمالیاش را عملی کند و دستگیر شد.»
پدر در پاسخ به اینکه آنها چرا پسرش محمدامین را گروگان گرفته بودند، میگوید: «قصد آنها ساکت کردن من بود تا نتوانم در برابر خواستههایشان مقاومت کنم یا کاری بر علیه آنها انجام دهم. آنها همان روزهای اول دستگیری به جنایت خود اعتراف کردند و گفتند که دوماه بود روی اجرای این نقشه کار میکردند. متاسفانه همیشه پاکترین افراد به دست شقیترین آنها کشته میشوند. شب جنایت انگار خداوند مرا در آغوش گرفته و به اینطرف و آنطرف میبرد. گویا اینها میوه نخلها را میچیدند اما انگار پس از ورود به هر خانه، بیش از آنکه به کارشان توجه داشته باشند، دنبال بررسی وضعیت خانه بودند تا ببینند میتوانند سرقتی انجام دهند یا خیر. هر دو اهل یکی از روستاهای جهرم بودند.»
قصاص در ملأعام حرف اول و آخر پدر است و میگوید تحت هیچ شرایطی از آنها گذشت نخواهد کرد وخواسته مردم نیز همین است: «تا روز دادگاه نمیخواهم با آنها روبهرو شوم. پرونده درحالحاضر در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان فارس در شیراز است و مراحل آن به صورت قانونی طی میشود. البته دادگاه مهلت۱۰روزهای داده بود که هنوز این ۱۰روز تمام نشده است. هنوز هم تاکید دارم که پرونده تحت هیچ شرایطی با تاخیر روبهرو نشود و دادرسی ویژه آن با سرعت بیشتری انجام شود. در کیفرخواست این دو نفر، مباشرت خورده است. البته زن قاتل،مسئولیت یک قتل را به عهده گرفته اما درسه قتل دیگر معاونت داشته است. این زن و مرد بسیار سنگدل هستند و بعید میدانم از عمل شیطانی خود پشیمان باشند. پسرم از مرگ مادر و خواهرانش اطلاع دارد اما خوشبختانه صحنه جنایت را ندیده و زیرنظر روانشناس است تا اگر بعدها متوجه عمق این جنایت شد، روی روحیهاش تاثیر منفی قابل ملاحظهای نگذارد. امیدوار بودم تا چهلم عزیزانم آنها مجازات شوند. زیرا ابعاد پرونده برای همه محرز است و نباید تصمیمگیری در این مورد برای قاضی، دادستان و بازپرس آنقدر سخت باشد.
اخبار ویژه : دانشگاهها و مدارس فارس، فردا مجازی شد
اخبار ویژه : پیروزی کشتی گیر لارستانی در هفته سوم لیگ برتر کشتی آزاد کشور
اخبار ویژه : آغاز عملیات اجرایی ساخت یک تقاطع غیرهمسطح جدید در جهرم
دستهبندی نشده : خانهای کوچک با ۵۷ دختر در لار
اجتماعی : تصادف نفتکش با پراید در محور کهورستان با دو کشته
اخبار ویژه : پیشرفت ۷۵ درصدی کارخانه قهوهسازی لارستان
اخبار ویژه : تئاتر لارستان، روزی روزگاری…/گفتوگو با خالد اسلوب؛ بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر لارستان
اخبار ویژه : دیدار بروجردی با رئیس سازمان هواشناسی کشور
اخبار ویژه : تصاویر| بازگشایی آزمایشی ۱۰ کیلومتر از باند دوم محور لار–بندرعباس
اخبار ویژه : تصاویر| آئین تکریم و معارفه مدیر جدید مرکز اسلامی استان فارس در لار
اخبار ویژه : حجتالاسلام «مدیح» تکریم و حجتالاسلام «باوقار» معارفه شد
اخبار ویژه : هماندیشی در دانشکده علوم پزشکی گراش برای دانشگاه شدن
اجتماعی : بررسی روند توسعه پردیس علوم پزشکی لارستان
اجتماعی : یک فوتی و سه مصدوم در تصادف زنجیرهای جاده لار به بندرعباس
اجتماعی : تصاویر| مراسم نماز طلب باران در لار(۲)
اخبار ویژه : برنامههای هفته کتاب در ایران از «اوز» آغاز میشود
اجتماعی : من برادران اهل سنتم را بدون شرط دوست دارم
اخبار ویژه : سفر مشترک و بیسابقه سه نماینده جنوب فارس و غرب هرمزگان از منطقه ویژه پارسیان و لامرد
اجتماعی : تصاویر| دعا برای باران در لار
اخبار ویژه : کسب نشان طلای مسابقات کشتی آزاد دانشجویان کشور توسط کشتی گیر لارستانی
اخبار ویژه : ایران در گروه «چالش و شگفتی»؛ معرفی حریفان تیم ملی در جام جهانی ۲۰۲۶
اخبار ویژه : تلاش هماهنگ نمایندگان جنوب برای رفع تنش آبی/ بازدید از منطقه ویژه پارسیان و لامرد
اجتماعی : لار آماده پیوستن به شبکه شهرهای خلاق یونسکو است
اجتماعی : ماجرای تصاویر منتشر شده از شکار در لارستان چه بود
اجتماعی : تصاویر|مانور زلزله در لارستان
اخبار ویژه : تجلیل از بانوی لارستانی در کردستان
اخبار ویژه : چهار دهه مطالبهگری برای اتصال لار به شبکه ریلی کشور
اخبار ویژه : سرپرست جدید آموزش و پرورش شهرستان جویم منصوب شد
اخبار ویژه : اجرای طرح جدارهسازی ورودی شهر لار با هدف زیباسازی بافت تاریخی
اخبار ویژه : مصاحبه با رقیه ارشادی؛ هنرمندی که تئاتر را علمی میفهمد و علمی آموزش میدهد
الان باز اینا رو اعدام کنن شبکه من و تو و اینترنشال و ….. میگن حکومت اخوندی یه ژن و مرد جوان بدون گناه را در ملا عام به دار اویخت
ساکن تهران هستم و از خدا صبر برای این پدر و اقوام این خانواده و مردم شهر بیرم طلب میکنم. از روزی که این اتفاق افتاده چندین و چند بار اشک ریختم برای مظلومیت این خانواده و این پدر . متأسفانه قوه قضائیه کمی کند عمل کرده و این ابلیسها باید به سزای عملش آن برسند ، این دو شیطان کل ایران را داغدار کرده و بدتر از آن با سوء استفاده از احساسات انسانی همسایه خود ، باعث میشوند که مهمان نوازی و ترحم و دلسوزی برای هم نوع زیر سؤال برود. انشالله خدا این زن و مرد ملعون را در آتش جهنم بسوزاند . از اقوام و اطرافیان مقتولین خواهش میکنم با کمک و همیاری سعی کنند این داغ را بگذرانند و مراقب پسر بازمانده باشند تا آسیب کمتری ببیند
بجز اشک ریختن دیگه چه میشه کرد خداوند صبر بده به خانواده اش
هیچ واژهه ای را نمیتوان پیداکرد تامرحمی بردردشماباشدجزاینکه به یادمصیبت اباعبدالله ع افتاده و تقاضای صبرزینبی داشته باشیم
وهیچ واژه ای برای اینچنین اشقیایی پیدانمشودجزاینکه بگوییم اللهم العن……
انشاءالله باشهدای کربلا محشورباشند.
هیچ واژهه ای را نمیتوان پیداکرد تامرحمی بردردشماباشدجزاینکه به یادمصیبت اباعبدالله ع افتاده و تقاضای صبرزینبی داشته باشیم
وهیچ واژه ای برای اینچنین اشقیایی پیدانمشودجزاینکه بگوییم اللهم العن……
انشاءالله باشهدای کربلا محشورباشند.
هیچ واژهه ای را نمیتوان پیداکرد تامرحمی بردردشماباشدجزاینکه به یادمصیبت اباعبدالله ع افتاده و تقاضای صبرزینبی داشته باشیم
وهیچ واژه ای برای اینچنین اشقیایی پیدانمشودجزاینکه بگوییم اللهم العن……
انشاءالله باشهدای کربلا محشورباشند.
برای اینها مرگ کمه
خداوند ب شما صبر بده خیلی داغ سنگینی . امیدوارم اینطور اتفاقات نیفته
مگه غیر از اندوه و اشک کاری از انسان ساخته هست این صحنه تصورش هم بسیار سخت است فقط خدا به بازماندگان صبر دهد.
واقعا برای چنین افرادی متاسفم که انسانیت را تا این حد تنزل می دهند،از محبت دیگران سواستفاده می کنند و به چه صورت هولناکی مرتکب چنین جنایاتی می شوند که قابل تصور نیست.یک بار مردن برایشان کم است،خداوند همهی ما را به راه راست هدایت کند و به این خانواده صبر عنایت کند.
با سلام . بنده کارمند دانشگاه هستم و از محل کارم یک ساعت فاصله داشتم و در مسیر،رفت و برگشتم عزیزانی که در جاده منتظر ماشین بودند بدون گرفتن ریالی هزینه سوار می کردم ،متاسفانه بعد از شنیدن به قتل رسیدن یکی از همسایه ها بخاطر ربودن ماشینش منم یه طور کل سوار کردن و ترحم به عزیزان پیاده رو کنار گذاشتم