پنج شنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۸:۰۱ب.ظ
::آخرین مطلب 1 ساعت پیش | افراد آنلاین: 2

بي‌بي و گريه‌ها و لالايي‌هاي كودك

 بي‌بي با تولد نبيره‌اش (نوه دخترش) خيلي شادمان بود و بيشتر وقتاشو با اون مي‌گذروند كه من ديگه كمتر مي‌تونستم پاي صحبتش بشينم يا به زبون خودمون همكاري بي‌بي با…

 بي‌بي با تولد نبيره‌اش (نوه دخترش) خيلي شادمان بود و بيشتر وقتاشو با اون مي‌گذروند كه من ديگه كمتر مي‌تونستم پاي صحبتش بشينم يا به زبون خودمون همكاري بي‌بي با من خيلي كمرنگ شده بود. گريه‌ها و ناآرومي‌هاي شبانه اين كوچولوي دردونه،‌خواب و آرامش رو از همه گرفته بود و صبح همه كسل و خمود و در حال چرت زدن بودن تا جبران بي‌خوابي‌هاي شب قبل را بكنن. بي‌بي گريه‌هاي نوزاد رو نشونه دل درد اون مي‌دونست و مي‌گفت از اين كه بچه داره پاهاشو به سمت شكمش جمع مي‌كنه دليل بر دل درد اونه.

گفتم: بايد براي رفع دل دردش چه بكنيم؟ و داروي دردش چيه؟ بي‌بي گفت: داري مثل هميشه از فرصت‌ها استفاده لازم رو مي‌بري و واسه جوونا مطلب جمع‌آوري مي‌كني؟  گفتم: چه كنم بي‌بي مدتي است كه ديگه برام چيزي نگفتي، حسابي مشغولي و وقتي براي اينكه پاي صحبتت بشينم به من و خواننده‌ها ندادي؟  دلمون براي حرفاي شيرين و قديمي‌ات تنگ شده. نوزاد كه «دختر» هم بود سوژه جديدي شد تا به بهانه اون با بي بي به گپ و گفتگو بشينم و در موضوعات مربوطه به نوزاد، هرچي كه لازمه به نوبت ازش بپرسم.

بي‌بي گفت قديما كه ما اختيار بچه‌هاي خودمون رو داشتيم براي ساكت كردن نوزاد و خواب رفتن اون هر غروب چند داروي گياهي مثل ترنجبين، لفاتربك و زينيان مي‌داديم مي‌خورد و شب راحت مي‌خوابيد اما بعضي از خونواده‌ها هم بچه‌هاشون رو كَيفي مي‌كردن و براي اين كار از ماماي محلي كمك مي‌گرفتن تا براي بچه كيف درست كنه و اون مخلوطي از ترياك و گل گَنه و چند داروي ديگه به اندازه دانه‌هاي ماشك (ماش) تهيه مي‌كرد و داخل يك قوطي قرار مي‌داد و غروب تا غروب يك دونه از اون رو همراه با شربت آب قند با چُنگو به نوزاد مي‌داد تا شب، خوابي راحت داشته باشد و مادرها هم با آرامش شبانه به خواب مي‌رفتن، صبح به كارهاي خونه هم مي‌رسيدن آخه كارهاي خونه هم خيلي زياد بود.

در اينجا بي بي با خنده گفت: ولي بچه‌هاي اين دوره اصلا آروم نيستن و هيچي چاره بي‌خوابي و دل دردشون نمي‌كنه كيف هم كه همان گريب ميچر است تا چند روز براشون خوبه بعد بي‌اثر مي‌شه. البته گاهي گريه نوزاد كه به خاطر اينه كه ممكنه خودشو خيس يا كثيف كرده باشه. يا اگه تابستون است ممكنه «گِميز» بچه (اوره و اسيد ادرار كه باعث سوزش و بدبويي پاي نوزاد مي شود) پاشو عرق سوز كرده باشه كه بايد اونو تميز بشورن و با روغن جامد خوراكي يا روغن بادام يا وازلين چرب كنن.

بي‌بي اضافه كرد كه لازمه بدونين روغن بادوم، گرمه و زياد نبايد ازش استفاده بشه، آركُنه‌هاشو بايد مرتب عوض كنين. گفتم بي‌بي اين روزا كه ديگه از كهنه بچه استفاده نمي‌كنن پمپرز و پوشك بچه كار مادرا رو آسون كرده. بي‌بي گفت بله، ما اون روزا براي شستن كهنه‌ها خيلي زحمت داشتيم. آب كه نبود بايد كهنه‌رو جمع مي‌كرديم و در يك فرصت مناسب مي‌شستيم . گاهي هم اونارا مي‌داديم يك خانم رختشوي كه صبح تا صبح مي‌اومد در خونه اونايي كه نوزاد داشتند كهنه‌ها رو داخل يك بقچه مي‌بستيم و با يك صابون قالبي بهش مي‌داديم.

اون هم چند تا بقچه كه جمع مي‌كرد مي‌برد سر پارآو (جوي آب خارج از شهر كه از تلمبه كشاورزان يا از قنات‌ها جاري بود) و مي‌شست و روي زمين توي آفتاب پهن مي‌كرد تا خشك بشن و ظهر همه را جمع مي‌كرد و داخل بقچه‌هاي هر كسي كه بهش تحويل داده بودن، قرار مي‌داد و به اونا برمي‌گردوند. سر هفته يا ماه هم يك ماهيانه‌اي بهش مي‌داديم. خدا رحمت كنه مِشكَل كه كهنه‌هاي تو رو مي‌شست. گفتم: بي‌بي اينكارا كه بهداشتي نبوده چطور بچه‌ها سالم مي‌موندن؟  حتماً كهنه‌ها هم توي يك تشت قرار مي‌داده و با هم مي‌شستند؟  بي‌بي‌گفت بله درست مي‌گي بهداشت خيلي ضعيف بود و شايد خيليها اونو رعايت نمي‌كردن گاهي بچه‌ها بر اثر همين مسائل و سرايت بيماري از يكديگر تلف مي‌شدند و گاهي چند شبانه‌روز بچه‌ها روي دستمان بود و نمي‌دونستيم كه چه مشكلي دارن آخه دكتر اطفال هم نبود.

گفتم: بي‌بي مي‌گن بچه‌ها يا شب مي‌خوابن يا روز چرا؟ بي‌بي‌گفت: اگه نوزادان شب راحت بخوابن و روز ها گريه كنن، مي‌گن بچه «پارس روز اد دايي» و يا برعكس اگه روزها به خواب برن و شبا گريه كنن و بيدار باشن، مي‌گن «پارس شَو اددايي» و من گفتم: اين روزا به بچه‌هايي كه شبا نمي‌خوابن و زياد گريه مي‌كنن مي‌گن «بچه‌هاي سخت» كه البته روانشناسان و متخصصان كودك اينو مي‌گن. بي‌بي گفت: به هر حال نوزاد ممكنه تا ۴۰ روز پارس شب و روز داشته باشه و شايد ۲ ماه تا ۶ ماه ديگه به طبيعت بچه و شانس پدر و مادرش بستگي داره كه اين مدت كم يا زياد بشه.

گفتم: بي‌بي براي اين گريه‌ها متخصصان كودك عقيده دارن كه مدت زمان فوق براي اينه كه دستگاه گوارش و دستگاه تنفس نوزاد به محيط بيرون و غذا و هواي اون، عادت بكنه.
بيشتر دل دردهاي بچه‌ها هم شايد به همين دليل باشه.
صحبت ما كه به اينجا رسيد بي‌بي گفت: انشاءا… به همه پدر و مادرها خداوند بچه‌اي سالم و آروم و صالحي عطا كنه.
در اينجا صداي گريه نوزاد بلند شد و بي‌بي پا شد و رفت جلو گهواره و بندي كه به گهواره بسته بود و به دست گرفت و با چند تكان آروم، و خوندن لالايي بچه دوباره به خواب رفت.
آهنگ دلنشين و گوشنواز و تُن صداي بي بي يك نوع آرامش خاصي داشت كه من هم جذب اون شدم. در اينجا به چند نمونه از اشعاري كه بي‌بي براي نوزادشون مي‌خوند نوشتم تا شما خواننده عزيز هم چنانچه از اين نمونه اشعار زيبا و شنيدني در محل زندگي يا دوستاتون خونده مي‌شه براي اين صفحه بفرستين تا به نام خودتون چاپ كنيم. لالايي‌ها اولين آوازي است كه نوزاد آن را مي‌شنود آهنگ آن اغلب يكنواخت و خواب‌آور است و به زبان بومي هر محل، در هر كجاي ايران و خارج از ايران، مورد استفاده قرار مي‌گيرد. گاهي موسيقدانان ايراني و خارجي قطعات قابل توجهي از لالايي‌ را ساخته‌اند.

آنچه امروزه از لالايي‌هاي بي‌بي و امثال اون مي‌شنويم، اغلب ناقص هستند كه پژوهشگران جوان و علاقه‌مند مي‌توانند با تحقيق در اين زمينه، به موارد كامل‌تر آن دست پيدا كنند.
لالالا بكن تا خوابُت آيد
علي شير خوا فريادُت آيد
لالالا لا اگوئم لالاي رودُم
الهي مَه نبينم داغ رودُم
لالائيت مي‌كنم خوابُت نمي‌آد
بزرگُت مي‌كنم يادت نمي‌آد
در اينجا بي‌بي چندتا از اشعاري را كه به عنوان واسونك در عروسي‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرد و (به همراه دف) خوانده مي‌شود نيز به صورت لالايي در آورد و با همان آهنگ محزون و دلنشين و خواب‌آور خواند مثل:
لب بون اومدي رخ تازه كردي
قدت را با قدَم اندازه كردي
لالالالالالاي رودم
الهي مه نبينم داغ رودم
لب بون اومدي گردون خروسي
ندونم دختري اي نوعروسي
لالالالالالا….

و نمونه‌هايي از لالايي‌هاي ايراني:
لالالالا گل پونه
گدا اومد در خونه
نونش داديم، خوشش اومد
خودش رفت و سگش اومد
چخش كرديم بدش اومد
لالالالا گل خشخاش
بابات رفته خدا همراش
لالالالا گل فندق
ننه‌ات اومد سر صندوق
لالالالا گل گردو
بابات رفته توي اردو
لالالالا گل پسته
بابات رفته كمر بسته
لالالالا گل سوسن
بابات اومد چيشم روشن
لالالالا گل زيره
چرا خوابت نمي‌گيره
* كه مادر قربونت ميره
برو لولوي صحرايي
تو از بچه چه مي‌خواهي
كه اين بچه، پدر داره
دو قرآن زير سر داره
*دو شمشير بر كمر داره

لالائيت مي‌كنم با دست پيري
كه دست مادر پيرت بگيري
لالائيت مي‌كنم خوابت نمي‌آد
بزرگت مي‌كنم يادت نمي‌آد

نوشته شده در تاریخ:چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲:۱۶ق٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین