جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۴۰ق.ظ
::آخرین مطلب 13 ساعت پیش | افراد آنلاین: 4

باداَخَل/ برق وغُرِشت / بَرو/ بیخ کلّه کلّه وچِل پسینی در لارستان کهن

در لارستان هوا در ماههاي تیر ومرداد بسیار گرم است . صبح که از خواب بلند شدیم بویی به مشام می رسیداز بباجی «مَش کریم» سوال کردیم این بوی چیست…

در لارستان هوا در ماههاي تیر ومرداد بسیار گرم است . صبح که از خواب بلند شدیم بویی به مشام می رسیداز بباجی «مَش کریم» سوال کردیم این بوی چیست ؟ می گوید بوی نم !به ابر های بزرگ که معمولا طرف شمال شرقی لار نمایان است اشاره می کند واین جمله به زبان می آورد «چُوک» ازِ تای ! منظورت  چیست ؟

در جواب می گوید امروز بعد از ظهر اول باداَخَل( طوفان )،برق وغرشت( رعد وبرق )، بَرو ( باران ) وبعدُش بیخ کَلَه کَلَه (رودخانه ی پر آب )می آید. جالب اینجا بود که پیش بینی درستی هم داشت . البته بیشتر پسینی ها ( عصر ها ) این برنامه داشتیم شاید در طول تابستان به چهل تا نمی رسید ولی این اصطلاحی بود که لارستانی ها دارند.

بی صبرانه منتظرمی ماندیم چون علاقه به برکه ، رُمزَه ، شنا وآب داشتیم خوشحال بودیم . ساعت ۴ تا ۵بعدازظهر اولین نشانه که همانا باد بود نمایان می شد . باد که نبود طوفان بود !. صدای قوطی‌هاي خالي ، افتادن وسایل و شکستن شاخه های درخت و به هوا فرستادن پلاستیک وافتادن خُمره‌های مهویه و سرازير شدن آن از  ناودان و سقوط آنتن‌هاي تلویزیون از سوی دیگر مشخص بود .

سریعا سیم آنتن تلویزیون از پشت آن خارج می کردیم حتی یخچال هم از برق می کشیدیم. بی بی فریاد می زد سیاه بِ بِش  برو سِرِ خُمَه ی مهویه اُنِس . می گفت جهنم لباس قرمز مَبَره ( پوشیده ام ) برق مَزِن خُشک مَواکُن. شرکت برق هم بلافاصله برق شهر را قطع می کردحق هم داشتندشکسته شدن شاخه ها وخطر افتادن درخت روی سیم برق وجود داشت.

رعد و برق شروع می شد . بی بی همانطور شَواخَند . شَگُت ای خدا نابُو اول بَرو بیا بعد باد ! همه جا  گَنَه بُئس (شد)بعد كه رعد به صدا در مي‌آمد،  می گفت: رَحمَتُت بی زحمت بُو . دعا می کرد ای خدا «غَضَبُت کوه بِگِره / دَشت ُ بیابُو بِگِره /» ( ای خدا قهر وغضبت  روی بیابان وکوه ودشت بگیرد.)با هررعد وبرقی گويي آسمان شكافته مي‌شد و رگباري تند باريدن مي‌گرفت که در عرض چند دقیقه باغچه وکوچه ومحله از آب پر مي‌شد و حباب  (شُخُو) هم تشکیل می شد . وبچه ها بلافاصله در این رابطه شعر می خواندند . «شُو خُو اَ لُو اَوُ اُدَای / نَنَش اَ دُمِ گُو اُدَای»

بباجی که این صحنه هارا می دید .تشخیص می داد که این رعد وبرق در چه مسيري است و باران کجا خواهد باريد. مي‌گفت:«برق و غرشت روی صحرای دَشتو کُدُر بند واناغ اُشبا» ولی همانطور در حال گردش است . در بعضی مواقع تگرگ می آمد خوشحال مشغول جمع کردن تگرگ می شدیم .  جالب‌تر این بود که همزمان با آفتاب باران هم می آمد که باور عامیانه مردم این بود که شیر بچه می زاید. خانه ای که ناودان آن  رو به سوی حیاط خانه بوداگر لَگن زیر رچنه نمی گذاشتند بعد از بارندگی به دلیل پایین آمدن گِلِ اَندود  می‌بایست حیاط تمیز می شد .

 بگذریم که در بعضی از اتاق ها قطرات باران از سقف سرازير مي‌شد. و هنگام بارندگی با پای برهنه اجبارا به پشت بام رفته و گِل یا خاكستر (بَله گرمَه) يا گچ می ریختیم .  بعد از بارندگی شدید مردم منتظر آمدن بیخ بودند . قوس وقَزحی ( رنگین کمان ) زیبایی پدیدار می شد مورچه‌هاي بالدار در هوا ،و قورباغه  در زمین مشاهده می شد .

رودخانه می آمد و همه خوشحال بودند. آب تابستانی بوی مخصوصی داشت که لاری ها به آن « اُوه اَمِنَه » می گفتند.( به علت عبور آب رودخانه از روی علف ها این بو داشت )مردم معتقد بودند این آب در این فصل برای ریزه ی گرمایی خوب است .   ولی برای خوردن چون بو می دهد مناسب نیست .کشاورزان تَلکار(كشت روي زمين خيس) می کردند همانطور که زمین پرازآب بود تخم کَرکُو و هندونه ،خیارزَه می ریختند بچه هاوجوانان هم در برکه های روباز یا در رُمزَه هایادر گودشنی شنا  می‌كردند.  بعضی ها هم به وسیله بستن «اَسپَکو» به کمرشنا یاد می گرفتند .یادش به خیر۴۰ پسینی .

صمدکامجو

نوشته شده در تاریخ:شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۷:۲۵ب٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین