رشتههاي نامرئي پيوند!نقل است پرندهاي بسيار زيبا به درگاه پادشاهي ميآورند.وي آن را همراه با قفسي زيباتر درباغي پر گل و قشنگتر از قفس جاي ميدهد. اما آواي جانسوز پرنده،…
رشتههاي نامرئي پيوند!
نقل است پرندهاي بسيار زيبا به درگاه پادشاهي ميآورند.
وي آن را همراه با قفسي زيباتر درباغي پر گل و قشنگتر از قفس جاي ميدهد. اما آواي جانسوز پرنده، پادشاه را به خشم آورد كه مگر جايي زيباتر از باغ ما پيدا ميشود كه اين پرنده چنان مينالد؟ سپس پادشاه ميگويد: پرنده را از قفس رها كنيد و تعقيب نماييد. پرنده پس از آزادي به صحراي خشك و تفتيدهاي فرود ميآيد و زير يك بوته گياه خشك آرام ميگيرد.
آنگاه پادشاه در مييابد كه هيچ مكاني زيباتر از محل تولد نيست! زيدي كه ويلايش بهترين جاي آمريكا واقع شده است وقتي از او درباره وطن صحبت به ميان آمد گفت:اين خانه (آمريكا)زيباست اما خانه من نيست.
آدمي فراتر از هر موجود زنده ديگر ميتواند هر جاي اين كره خاكي را درنوردد و مأوي گزيند، اما رشتههاي نامرئي كه او را با محل تولدش پيوند ميدهد ناگسستني و هيچگاه پاره نخواهد شد. محمدعلي اسلامي ندوشن در مورد ايرانياني كه جلاي وطن كردهاند ميگويد: «انسانهايي هستند شاد اما ناتمام» سعدي پس از آن سفر دراز و بيست و چند ساله، چون به شيراز بازگشت گفت:
سعدي اينك به قدم رفت و به سر باز آمد
مفتي دولت اصحاب نظر باز آمد
سالها رفت مگر عقل و سكون آموزد
تا چه آموخت كز آن شيفتهتر باز آمد
وه كه چون تشنة ديدار عزيزان ميبود
گوئيا آب حياتش به جگر باز آمد
چون مسلّم نشدش مُلك هنر، چاره نديد
به گدايي به درِ اهل هنر باز آمد
اين رشتههاي نامرئي بسياري از انسانها را واميدارد تا در جهت هرچه سازگاري بيشتر با محيط زندگي شناختي عميق در ابعاد گوناگون كسب نمايند. و خوشبختانه سنگ صبوري(۱) يافت ميشود تا آنچه را در ناخودآگاه ذهن انباشتهاي و سالها سنگيني آن را بر افكار خويش احساس ميكردي منتقل نمايي . اين سنگ صبور كه اكنون به كوهي استوار بدل گشته است، پژواك قومي است كه از آداب و رسوم و فرهنگ ويژهاي برخوردارند .
آن زمان كه تولد يافت نامش از جامعهاي گرفت كه با تمامي حوادث روزگار همچنان سربلند و پيشتاز به پيش ميتازد. پويايي اين جامعه همين بس كه در برههاي از زمان زرتشت ميآورد و در زماني ديگر اسلام و سپس علَم استقلال و حكومت اسلامي را بر دوش ميكشد وانگاه براي سمبل استقلال خود تمبر ميسازد و با شهامت تمام نام «پست ملت لار» را بر آن مينهد. و زماني كه جنگ و گريز سراسر خاك ايران را در بر ميگيرد كارخانه اسلحهسازي آن شروع به ساخت انواع سلاحهاي آتشين آن زمان مينمايد.
و آنگاه كه در تنگناي اقتصادي قرار ميگيرد از آنجا كه درمسير جاده ابريشم واقع شده و هلنديها و انگليسيها و پرتغاليها در اين جا مسكن و مأوي دارند و تجارت را سرلوحه زندگي خويش قرار دادهاند با شهامت تمام اقدام به ضرب سكه مينمايد. «لار و لاريات نام سكهاي است كه در لار ضرب ميشده است. و وسط آن فقط «خطة لار» نوشته شده بود و در مسقط و عمان هم رواج داشته و جنس آن از برنج و فلزات ديگر بوده است.
محمدعلي نراقي
(۱)ميلاد لارستان