*)پل ارتباطي هواي گرم و شرجي جزيره هرمز، بازرگانان لارستاني، امكانات ويژه لارستانِ آن زمان (شترهاي فراوان جهت حمل بار)و كاروانسراهاي متعدد و فاصله اندك لارستان تا خليج فارس از…
*)پل ارتباطي
هواي گرم و شرجي جزيره هرمز، بازرگانان لارستاني، امكانات ويژه لارستانِ آن زمان (شترهاي فراوان جهت حمل بار)و كاروانسراهاي متعدد و فاصله اندك لارستان تا خليج فارس از طريق جادههاي كوهستاني و مالرو، سكههاي رايج كه در لارستان ضرب ميشد،جمعيت پراكنده منطقه، مقتصد بودن مردمِ منطقه، قدرت سياسي و تأمين جاني و مالي بازرگانان، و قلعهاي كه آوازه نظامي آن نه تنها راهزنان بلكه حكومت مركزي را «خواب آشفته» مينمود، خود، دليل محكمي است جهت ملقب نمودن لارستان به «پل ارتباطي» و اكنون با توجه به گسترش جادهها و حمل و نقل زميني و هوايي باز اين خلأ در كل منطقه استان فارس خودنمايي ميكند كه بار ديگر به اين «پل ارتباطي» توجه ويژه شود و پايههاي استوار آن تقويت گردد تا «خليج» نيلگون را مانند هميشه به «فارس» با استحكام بيشتري پيوند دهد و درخشش نام زيباي «خليج فارس» را با انوار خيره كنندهتري بر تارك اين كره خاكي بنشاند.
*)«قلعه آتشين» چهارصد و بيست و سه سال قبل
نارين قلعه لار، چونان عقابي، جاي گرفته بر قله كوهي است كه پاسدار شبان و روزاني بود، تا ناله سِلاحهاي آتشين از عمق ديوارهاي كاهگلي و بلند خانهها را گوشنواز «شم خال بند»هاي لارستاني كند. راهي بسيار باريك قلعه اژدها يا آتش را به پاي كوه متصل ميسازد، چهار ستون نگهباني در چهار زاويه به اضافه سردرِي بسيار زيبا نوازشگر چشم هر بينندهاي است. برجهاي برافراشته از درون قلعه استراحتگاهي براي جنگاوران دلير و زنداني كه اسراي مهم و سرشناس در آنجا محبوس ميشدند، دورنمايي زيبا به لار ميدهد «ما در آنجا دو نفر شاهزاده و امير محبوس ديديم كه يكي از گرجستان و ديگري متعلق به ينگرمي بود»
اسرايي كه حاكم لارستان هنگام صرف غذا براي آنها پيام ميفرستد در صورت تمايل بيايند و با حاكم ناهار صرف كنند و با وي به تفريح و تفرج بپردازند، براي هر اسير روزانه يك تومان هزينه به اضافه پيشخدمتهايي كه كاملاً در اختيار آنهاست. در وسط قلعه تالار بزرگي است كه اسلحه به قدري در آنجا ذخيره شده كه يك هزار و پانصد نفر را ميتوان مسلح ساخت «شم خال چپهاي لاري معروف هستند كه در تيراندازي از همه ايرانيها ماهرتر و در ساختن لوله شم خال هم استاد هستند» بازرگاني ونيزي بنام سالتو فونته با زني زيبا از ارامنه باتفاق برادر آن زن به قصد تجارت از بندر بصره به جزيره هرمز كه مستعمره پرتغاليهاست وارد ميشوند. طبق مقررات جزيره چون آن زن، زوجه قانونياش نيست وي را مجبور ميسازند به اتفاق برادر ۱۰ سالهاش جزيره را ترك و به ايتاليا بروند. هنگامي كه با كاروان به حدود لار ميرسند سواران ابراهيم خان زن ارمني را به اتفاق برادرش دستگير و به نارين قلعه ميآورند، ابراهيم خان شيفته زن شده و سعي ميكند وي را مسلمان و به عقد خود درآورد. بازرگان ونيزي چون اين خبر ميشنود بلافاصله از طريق واسطه از شاهعباس كمك ميطلبد، بهانه خوبي براي شاهعباس كه اصولاً با وجود حكومت مستقل لار مخالف است شكل ميگيرد.
از اين رو به امير فارس اللهوردي خان دستور داد كه بيدرنگ لارستان را تسخير كند و اللهوردي خان مظفر بيك را با بازرگان ونيزي و همراهان وي روانه لار مينمايد. ابراهيم خان بيدي نيست كه با اين بادها بلرزد،اما براي مرتبه دوم شاه عباس دستور اكيد به الله وردي خانه ميدهد كه ابراهيم خان را زنده يا مرده به اردوگاه وي بفرستد. ابراهيم خان با هفت هزار مرد جنگي به مقاومت و قلعهداري ميپردازد اما از آنجا كه لشكريان الله وردي خان دو برابر سربازان ابراهيم خان هستند سرانجام قسمتي از قلعه و آب انبارهاي آن را ويران و ابراهيم خان را دستگير و به اردوي شاه عباس منتقل مينمايند.
*)طلسم كياني شكست
در آن زمان ميان عوام مشهور بود كه قلعه لار از چهارهزار سال پيش به سبب طلسمي كه دانشمندان كهن در آنجا بستهاند تسخير ناپذير است. بنابراين الله وردي خان پس از تصرف قلعه به شاهعباس پيام داد كه «طلسم كياني شكست» كه به حروف ابجد ۱۰۱۰ است.
*)تاج كيخسروي چهارصد و بيست و يك سال قبل
فروردين سال ۱۰۱۱ هـ.ق درچمن بادغيس نزديك هرات ابراهيم خان را با ذخاير و نفايسي كه همراه آورده بودند به اردوي شاه عباس تحويل ميدهند از جمله اين غنائم تاجي مرصع و بسيار گرانبها، معروف به «تاج كيخسروي» بود كه از دوران باستان گويا كيخسرو به «لاد» پسر گرگين ميلاد هديه داده بود. «اكنون» جا دارد با هزينهاي اندك ديوارهاي قلعه از جانبي كه مشرف به شهر است، آنگونه كه با قيصريه، كاروانسرا و مسجد جامع و امامزاده و قدمگاه هماهنگ باشد بازسازي شود تا شهرقديم لار از دورنمايي دلانگيز و زيبا بويژه در بهاران برخوردار گردد.
محمدعلي نراقي