روزی وی را در حال شستن ظرفهای غذای خود و همسنگران دیدم. تعجب کردم و پرسیدم: مگر بیکار هستی که ظرفهای دیگران را هم می شویی. در جواب گفت: اگر…
روزی وی را در حال شستن ظرفهای غذای خود و همسنگران دیدم. تعجب کردم و پرسیدم: مگر بیکار هستی که ظرفهای دیگران را هم می شویی. در جواب گفت: اگر می فهمیدی که خدمت به دیگران چقدر لذّت بخش است، تو هم این کار را می کردی. »(همسنگر شهید)
شهید حمید جابری
نام: حمید
نام خانوادگی: جابری
نام پدر: درویش
تاریخ تولد: ۱۳۴۵
میزان تحصیلات: دوم راهنمایی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۰۸/۰۶
محل شهادت: جزیره مجنون
نام عملیات: پدافندی
سال ۱۳۴۵ در لار دیده به جهان گشود و نامش را حمید گذاشتند. حمید دوره ابتدایی را در دبستان مجتهدی به پایان رساند و پس از آن وارد مدرسه راهنمایی فرصت شد. سال دوم راهنمایی بود که به شغل درب و پنجره سازی مشغول شد.
« از اول انقلاب عضو پایگاه امام حسن عسکری(علیه السلام) بود. او به فکر تمام همسایه ها و مستضعفان بود. اگر کسی از او کاری را می خواست که در توانش بود انجام می داد. برای مستمندان بدون پول کار می کرد و آخر ماه حقوق ماهانه اش را خرج آنان می کرد. با خانواده بسیار خوش برخورد بود و نسبت به دین و مذهب، فردی متعصب و همیشه در دفاع از حق دیگران پیشتاز بود. » (خاطرات خانواده)
در ۱۸ سالگی عازم خدمت سربازی شد. آموزشی را در کازرون گذراند و پس از آموزش، به لشکر تکاور ذوالفقار مستقر در جزیره مجنون اعزام شد. « از هنگامی که با او همسنگر بودم مدام او را در ذکر و نام و یاد خدا می دیدم. روزی حمید را در حال شستن ظرفهای غذای خود و همسنگران دیدم. تعجب کردم و پرسیدم: مگر بیکار هستی که ظرفهای دیگران را هم می شویی. در جواب گفت: اگر می فهمیدی که خدمت به دیگران چقدر لذّت بخش است، تو هم این کار را می کردی. »(همسنگر شهید)
پس از چند ماه به مرخصی آمد. « می گفت: من در این دنیا نمی مانم و بزودی خواهم رفت. اگر روزی جسد مرا دیدید، برای من گریه نکنید و من در راه خدا و امام حسین (علیه السلام) شهید می شوم. به برادرش می گفت: تا جان در بدن داری، اسلحه خود را به سینه بفشار و تا نفس داری از انقلاب و اهداف عالی آن دفاع کن. » (خاطرات خانواده) تا اینکه ششم آبان ماه سال ۶۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در جزیره مجنون به شهادت رسید.
« ای امت حزب الله، به فرمان رهبر تاکنون از انقلاب حمایت کرده اید و با اتحاد خود و توکل بر خداوند، عظیم ترین و کوبنده ترین ضربه را به پیکر مستکبران وارد کرده اید. از توطئه های استکبار جهانی غافل مباشید و دشمن اصلی را از یاد مبرید. مبادا به جای ایستادن در مقابل دشمن اصلی، در مقابل هم بایستید و به دامن زدن اختلافات کودکانه مشغول گردید که این خود نقشه دشمن قسم خورده اسلام است. خدایا ! تو شاهدی که از روزی که خود را شناختم تو را نیز شناختم؛ پس شهادت را نصیب من گردان و مرا همنشین با ائمّه معصومین (علیهم السلام) گردان. »(وصیت نامه)