سابقه مواجهه ایران و غرب را میتوان به دوران هخامنشیان بازگرداند. زمانی که یونان به عنوانِ بزرگترین قدرت غربی، با ایران مواجه شد. این رویارویی صرفا جنگ نظامی نبود بلکه…
سابقه مواجهه ایران و غرب را میتوان به دوران هخامنشیان بازگرداند. زمانی که یونان به عنوانِ بزرگترین قدرت غربی، با ایران مواجه شد. این رویارویی صرفا جنگ نظامی نبود بلکه تقابل و تعامل فرهنگی و فکری نیز بود. در آرای حکمای بزرگ یونان مانند افلاطون و ارسطو، میتوان ردپای اندیشههای ایرانی و اثرگذاری نظام سیاسی هخامنشیان را مشاهده کرد. اما این مواجهه تمامی پیدا نکرد و تا زمان حاضر، ادامه دارد.
سرگذشت تعامل و تقابلِ ایران و غرب، بسیار پر فراز و نشیب و طولانی است و از حوصله خواننده خارج است. قصد نگارنده، در این فرصت کوتاه، توضیح این سرگذشت و نمایاندن تمامی ابعاد آن نیست امّا ذکر ۳ نکته، ضروری به نظر میرسد.
ایران در طول تاریخ، چندین بحران جدی را از سرگذرانده و خسارتهای فراوانی دیده است که همین مسئله موجب عقبماندگی تمدّنی ایران شده است. حملات مغولان و تیموریان به ایران و کشتارهای فجیعی که رخ داد و از سوی دیگر در عصر صفوی، تقابل عثمانی و ایران به سود کشورهایی تمام شد که از صحنه درگیریها دور بودند و با آرامش خاطر به ساخت دنیایی جدید و نظاممند میپرداختند. حاصل این درگیریها و عقبماندنها، تسلّط انگلیس و آمریکا بر ایران عصر قاجار و پهلوی بود.
با مطالعه تاریخ متوجه میشویم که غرب، همواره ابرقدرت نبوده است. سالهای سال، تمدن اسلامی در اوج عظمت قرار داشت و غرب، از میراث فکری مسلمانانی همچون ابن سینا و ابن رشد، بهره میبرد. اروپا پس از خودآگاه شدن و کسبِ اعتماد به نفس، مسیر پیشرفت را در چند قرن، طی کرد. بنابراین در طول تاریخ، گوی قدرت در دستان کشورها چرخیده و امروز به آمریکا رسیده است.
آمریکا عقبه تمدّنی چندانی از خود ندارد و بر میراث اروپاییان سوار شده است. استقلال آمریکا از کشورهای اروپایی به نیمه دوم قرن ۱۸ برمیگردد امّا جنگهای جهانی اوّل و دوّم، فرصتی طلایی و پیچی تاریخی را برای آمریکایی رقم زد که از هیاهوی جنگ، به دور بود تا بتواند تمامی کشورهای اروپایی را وامدار خود کند و دلار را به عنوان ارز بینالمللی نهادینه سازد امّا آیا ممکن است که سلطه آمریکا نیز به پایان برسد؟ پاسخ این سؤال مثبت است. قدرت، وقتی به منزله بازار نگریسته شود، مسئله را واضحتر میکند. اگر پس از فروپاشی شوروی، بازار قدرت در جهان به انحصار آمریکا درآمده بود، امروزه کشورهای جهان، عرصه را بر انحصار آمریکا تنگ میکنند و به دنبال سهمخواهی از این بازار هستند. تقابل جدّی آمریکا و چین را میتوان اینگونه فهم کرد.
سرانجام
آنچه مانع رسیدنِ ما به جایگاهی بالاتر در جهان میشود، در مرتبه اوّل، امید است. مثلا در فوتبال، تیمی که نیمه اوّل را با ۳ گلِ خورده، به رختکن میرود، باید برای نیمه دوّم، امید داشته باشد تا بتواند برای پیروزی تلاش کند وگرنه بازی در همان نیمه اوّل، تمام شده محسوب میشود. ایران پس از به دست آوردن استقلال، با درس گرفتن از تجارب تاریخی تمدّنها، میتواند از فرصت ایجاد شده، حداکثر بهرهبرداری را ببرد. هنگامی که انحصار شکسته شود، بازار قدرت در جهان، دچار التهاب خواهد شد و همه کشورها در پی رسیدن به جایگاهی بالاتر هستند؛ پس آشوب، نردبانِ ماست. امیدوار باشیم و قدر این نردبان را بدانیم.
نگارنده: علیرضا مهدویان
ف ۱۱۰