یادداشت زیر به قلم دکتر رستم روانبخش دانشجوی دکتر فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و از موسسین مجمع فرهیختگان لارستان برای ما ارسال شده است که در ادامه با هم…
یادداشت زیر به قلم دکتر رستم روانبخش دانشجوی دکتر فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و از موسسین مجمع فرهیختگان لارستان برای ما ارسال شده است که در ادامه با هم می خوانیم. در این یادداشت به مقوله “مقبولیت یک نظام سیاسی” پرداخته شده است.
مقبولیت نظام سیاسی
مسلم است که بخش عمدة دغدغة ذهنی و فعالیتهای انسانها صرف اهداف شخصی آنها میشود. اهداف شخصی هر چند در ابتداییان مشترک هستند، اما بعد از آن تنوع زیادی مییابد. نیازهای ابتدایی شامل خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج، امنیت و غیر آن میشود که برآورده کردنشان برای شهروندان ایجاد رضایت میکند و برعکس عدم تأمین آن از سوی نظام سیاسی موجبات نارضایتی شهروندان را ایجاد میکند. از این سطح که بگذریم، نیازهایِ دیگر شهروندان مطرح میشود که همان طور که اشاره کردم تنوع بسیار زیادی دارد. تحصیل، فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و هنری، فعالیتهای سیاسی، فعالیتهای اقتصادی و غیره جزء اهداف شخصی هستند که از فردی تا فرد دیگر متفاوت است.
فراهم کردن زمینه برای پیگیری اهداف متنوع شخصی توسط نظام حاکم رضایت ایجاد میکند و ایجاد مانع در پیگیری این اهداف نیز از میزان مقبولیت نظام سیاسی میکاهد. ایجاد مانع در جهت فعالیت سیاسی افرادی که به فعالیت سیاسی و نقش آفرینی سیاسی علاقهمند هستند باعث ایجاد نارضایتی برای این افراد میشود. ایجاد مانع برای تحصیل و فعالیتهای دانشگاهی و علمی برای کسانی که در این زمینه اهداف شخصی خود را پی میگیرند نیز مسلماً ایجاد نارضایتی خواهد کرد. فراهم نبودن زمینه و امکانات و یا ایجاد مانع برای افرادی که اهداف شخصی خود را در هنر پیگیری میکنند نیز موجبات نارضایتی میشود و همچنین در دیگر زمینهها.
پس نظام سیاسی برای به دست آوردن مقبولیت و کاهش نارضایتی علاوه بر تأمین نیازهای مادی اولیه میبایست زمینه برای پیگیری اهداف شخصی متنوع افراد را هم فراهم کند. اما آیا این تمام ماجراست؟ آیا اگر نظام سیاسی زمینه و امکانات را برای ارضای نیازها و اهداف شخصی افراد فراهم کرد به مقبولیت دست یافته است؟ همان طور که تامس نیگل در کتاب The View from Nowhere نشان می دهد ساده انگاریست اگر که انسان را صرفاً با این دید ببینیم و گمان کنیم که انسانها تنها به دنبال دست یابی به اهداف شخصی خود هستند و تأمین این اهداف رضایت کامل در آنها ایجاد میکند.
انسان ها تنها به خود و پیگیری اهداف شخصی خود فکر نمیکنند، انسانها آرمانها و ایدههایی نیز دارند که خواستار پیاده شدن آنها در جامعه هستند. افراد ایدههایی دارند که دوست دارند بدون در نظر گرفتن این که چه نتایجی برای خودشان به بار میآورد این ایدهها پیاده شود.
رضایت شهروندان و به تعبیر دیگر مقبولیت یک نظام سیاسی حاصل تأمین هر دو نوع خواستة شهروندان است. نظامی مقبولیت دارد که رضایت شهروندان را تأمین کرده باشد و این رضایت روانی حاصل تعادل بین اهداف شخصی و آرمانخواهی افراد است. نظامی که فقط یکی از این دو خواسته را تأمین کند و تنها در جهت تأمین یکی از این دو باشد نمیتواند شرط کافی مقبولیت را نزد شهروندان کسب کند. نظامی که تمام همت خود را تنها صرف فراهم کردن زمینه برای پیگیری اهداف شخصی شهروندان میکند و به آرمانهای آنها بی توجه است نمیتواند رضایت شهروندان را کسب کند. همچنین نظامی که به قیمت بیتوجهی و برآورده نشدن اهداف شخصی شهروندان به دنبال پیگیری آرمانهای آنها باشد نیز نمیتواند رضایت شهروندان یا شرط مقبولیت را به دست آورد. نظام سیاسی برای بدست آوردن رضایت شهروندان می بایست همزمان هر دو خواسته را برایشان برآورده کند.
واضح است که امکانات محدود است و پیگیری هر دو هدف به طور اتم و کامل شدنی نیست. از این رو باید تعادلی بین پیگیری این دو هدف ایجاد شود به نحوی که افراد جامعه رضایت داشته باشند. به تعبیر دیگر، پیگیری این دو خواسته شهروندان توسط نظام سیاسی میبایست بر تعادلی که از این دو در ذهن و روان فرد ایجاد شده است منطبق باشد. شاید شهروندان جامعهای به این رضایت بدهند که امکانات کشور به صورت پنجاه-پنجاه بین آرمانخواهی و اهداف شخصی تخصیص یابد، و افراد جامعهای دیگر حاضر باشند هشتاد درصد را برای اهداف شخصی اختصاص دهند و بیست درصد را برای آرمانهایشان. این که این نسبت چگونه باشد از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است و عوامل بسیاری در تعیین این نسبت نقش دارند.
نسبت در مقبوليت و مقبوليت نسبي
نکتة مهم برای نظام سیاسی و سیاستمدارانی که میخواهند شرط مقبولیت و رضایت شهروندان را برای ادامه نظام سیاسی داشته باشند این است که همواره امکانات کشور، اعم از امکانات مادی و غیر مادی، را منطبق بر نسبتی که شهروندان به آن قائل هستند به کار بگیرند. در جامعهای که پیگیری آرمانها برای شهروندان اهمیت بیشتری دارد مسلماً نظام سیاسی نیز باید امکانات کشور را به همان نسبت صرف پیگیری آرمانها کند تا بتواند رضایت شهروندان را کسب کند.
همان طور که نسبت آرمانخواهی و اهداف شخصی از جامعهای به جامعهای دیگر متفاوت است، در یک جامعه نیز بنا به شرایط و در طول زمان این نسبت تغییر میکند. نظام سیاسی همواره باید به نسبت تعادلی این دو خواستة شهروندان توجه داشته باشد و سیاستها و برنامههای خود را در پیگیری این دو خواسته با آن شاخص تنظیم کند. اگر در زمان فرضی t نسبت تعادلی این دو خواسته در شهروندان بیست آرمان و هشتاد اهداف شخصی باشد، نظام سیاسی هم باید همین نسبت را در سیاستها و برنامههایش رعایت کند و اگر با گذشت زمان این نسبت به پنجاه آرمان پنجاه اهداف شخصی رسید، نظام سیاسی نیز باید این تغییر را در برنامههایش لحاظ کند. ادامه همان سیاستهای قبلی در حالی که نسبت آرمان خواهی و اهداف شخصی در ذهن و روان شهروندان تغییر کرده است نتیجهای جز ازبین رفتن مقبولیت نخواهد داشت.
همان طور که بیان شد منطبق نبودن سیاست ها و برنامههای نظام سیاسی با نسبت تعادلی آرمان-اهداف شخصی شهروندان نارضایتی و عدم مقبولیت را به همراه دارد. نظامهای سیاسی در مواجهه با این نارضایتی چند اقدام میتوانند بکنند. اولین و ساده ترین اقدام این است که سیاست ها و برنامهها را مطابق نسبت تعادلی خواستههای شهروندان تنظیم کنند تا رضایت شهروندان دوباره ایجاد شود. راه دوم این است که سعی کنند این نسبت تعادلی در شهروندان را تغییر دهند. به تعبیر دیگر سعی کنند با اقدامات فرهنگی و آموزشی خواسته های شهروندان را مطابق برنامهها کنند.
اما علاوه بر این، راه حلهای دیگری نیز برای این مشکل وجود دارد. نظام سیاسی میتواند با کنترل رسانهها سعی کند تا شهروندان نسبت به مطابق نبودن برنامهها و سیاستهای نظام با خواستههای خود آگاه نشوند. به عنوان مثال اگر میزان آرمان خواهی شهروندان از آن چه که نظام در سیاستهایش اعمال میکند بیشتر است و به تعبیر دیگر نظام به آرمانهای شهروندان توجه کمتری از آن چه شهروندان انتظار دارند مبذول میدارد، نظام سیاسی حاکم میتواند با رسانههایی که در اختیار دارد چنان جلوه دهد که شهروندان گمان کنند که نظام به آرمانها به میزان کافی توجه دارد.
اما همیشه نمیتوان این سیاست فریب و در جهل قرار دادن شهروندان را ادامه داد. از این رو در کنار فریب از قدرت عریان یا زور نیز در برابر شهروندان استفاده میشود.
چکیده
در مقام جمعبندي بايد گفت، مقبولیت و رضایت شهروندان از نظام سیاسی حاصل نمیشود مگر این که نظام سیاسی خواستههای شهروندان را برآورده کند. خواستههای شهروندان فقط خواستهها و اهداف شخصی نیست، بلکه افراد آرمانهایی نیز برای جامعه دارند. به دلیل محدود بودن امکانات به این دو، یعنی اهداف شخصی و آرمان ها، نمیتوان به طور کامل و با هم دست یافت. از این رو، باید نظام سیاسی سیاستها و برنامههایش را به نحوی به پیش ببرد که شهروندان ضمن ارضای نیازها و اهداف شخصیشان آرمانخواهیشان نیز ارضا شود. کم توجهی به هر کدام از این دو نوع خواسته شهروندان عدم رضایت را در پیش خواهد داشت. برای ایجاد مجدد رضایت و مقبولیت سادهترین راه انطباق سیاستها با خواستههای شهروندان است و سختترین راه تلاش برای انطباق دادن خواستههای شهروندان با سیاستها. اگر نظام سیاسی در هیچ کدام از این دو راه موفق نشد و یا نخواست که در این مسیرها برود چارهای ندارد جز اینکه سعی کند این واقعیت که انطباقی بین سیاستهای نظام و خواستههای مردم وجود ندارد را از مردم پنهان کند. از طرفی این سیاست فریب و پنهان کردن نیز زیاد دوام نخواهد آورد و این جاست که قدرت عریان یا زور نیز برای خواباندن نارضایتیها به کار برده می شود.
این نوشته خلاصهای است از مقاله زیر:
نبوی، ع.، روانبخش، ر.، زارع، م. (پاییز ۱۳۹۳). اهداف شخصی، آرمانها و مسئله مشروعیت. فصلنامه مطالعات بینالمللی، شماره ۴۲٫