سیاه کردن صورت وپیشانی نوزادان در شب عاشورا، یکی از مراسمات متداول ماه محرم در محله امامزاده گنبدسبز(ع) شهر لار بوده که تا چند سال قبل، بصورت همگانی انجام می…
سیاه کردن صورت وپیشانی نوزادان در شب عاشورا، یکی از مراسمات متداول ماه محرم در محله امامزاده گنبدسبز(ع) شهر لار بوده که تا چند سال قبل، بصورت همگانی انجام می شد ولی متاسفانه در حال حاضر این مراسم معنوی بجز در موارد خاص و در بین خانواده های سنتی تر بطور عمومی دیده نمی شود یا حتی بسیاری از این مراسم اطلاع کافی ندارند.
به گزارش گروه شهروند خبرنگار میلاد لارستان، سیاه کردن صورت وپیشانی نوزادان در شب عاشورا، یکی از مراسمات متداول ماه محرم در محله امامزاده گنبدسبز(ع) شهر لار بوده که تا چند سال قبل، بصورت همگانی انجام می شد ولی متاسفانه در حال حاضر این مراسم معنوی بجز در موارد خاص و در بین خانواده های سنتی تر بطور عمومی دیده نمی شود یا حتی بسیاری از این مراسم اطلاع کافی ندارند.
در نوشتار ذیل به طور خلاصه به آن پرداخته وامیدواریم این سنت پسندیده مجددا احیا شود.
چند دقیقه قیل از اذان صبح روز تاسوعا درب آشپزخانه امام حسین(ع) محله باز می شد و بسیاری نماز صبح خود را تبرکأ در آشپزخانه می خواندند. ابتدا بزرگترها وکم کم جوانان، نوجوانان وحتی کودکان محله، با شور وشوقی خاص برای کار وآماده سازی نهار ظهر عاشورا و پذیرایی از عزاداران حسینی خود را به آشپزخانه می رساندند. همه در کنارهم کوچک وبزرگ، بدون ادعایی، فقط برای رضای خدا، تا نماز ظهر مشغول فراهم آوردن تدارکات اولیه می شدند.
بعد از نماز ظهر و صرف نهارتمام کودکان ونوجوانان واکثر جوانان، آشپزخانه را ترک و خود را مهیای رفتن به سینه زنی عصر تاسوعا می کردند. فقط چند تن از جوانان در کنار بزرگترها شروع به پختن قیمه می کردند. این قیمه، دستورالعمل خاصی داشت و بدون هماهنگی با سرآشپز، هیچ کس از خود کاری انجام نمی داد.
معمولا آماده سازی قیمه تا بعد از نماز مغرب ادامه پیدا می کرد و بعد از نماز و صرف یک شام مختصر، افرادی که مسئولیت روشن کردن آتش هیزم داشتند با نام و یاد خدا و سلام و صلوات بر پیامبر(ص) وائمه اطهار(ع) آتش زیر دیگ برنج ها را روشن می کردند وصبر می کردند که هیزم ها کاملا بار بیندازد.
سپس چند گروه با هماهنگی هم مشغول پخت و طبخ و دم کردن برنج می شدند. هماهنگی و تقسیم کار دراین قضیه واقعا مثال زدنی بوده است. هرچند که تعداد افرادی که در این کار شرکت داشتند، زیاد بود ولی با توجه به تعدد دیگ های برنج (حدود۱۵۰ دیگ) دم کردن برنج ها حدوداَ تا ساعت ۲ بامداد بطول می کشید. لذا اکثرکارگران آشپزخانه، به سینه زنی شب عاشورا نمی رسیدند . ولی افرادی هم مقید بودند که خود را حداقل برای ختم، به سینه زنی برسانند. آنها با لباس کار در سینه زنی شرکت می کردند وبا این لباس جلوه ای خاص به سینه زنی و معنویت آن می دادند.
چند دقیقه بعد از اتمام دم کردن برنج ها، همه در حالت خستگی بیش از حد، در گوشه وکنار به استراحت پرداخته و بجزچند نفر که مسئولیت مراقبت بویژه از آتش داشتند ومعمولا سالخوردگان با تجربه بودند، همه می خوابیدند و آشپزخانه کاملا ساکت می شد و از سر صدا وهیاهوی قبلی خبری نبود.
در این موقع زنان محله که طی سال گذشته صاحب فرزندی شده بودند(از عاشورای گذشته تا عاشورای آن سال) در حالی که بچه های خود را قنداق کرده بودند به آشپزخانه می امدند.
قابل ذکر است که در روز تاسوعا که آشپزخانه شلوغ بود، هیچ زنی به آنجا نمی آمد؛ ومحیط کاملا مردانه بود. در این حال معمولا مادر بزرگ نوزاد و یا بزرگتر فامیل دست خود را زیر دیگ می کشید و با دوده انگشت اشاره خود سیاه کرده و یک خط به پیشانی نوزاد کشیده و او را سیاه می کرد و می گفت از این به بعد تو سیاه(غلام) امام حسین(ع) هستی!! و همه می گریستند و در حالت گریه برایش دعا می کردند که سالم و در خدمت دین و امام حسین(ع) باشد.
همه شمع روشن می کردند و حاجت می خواستند وافتخار می کردند که بچه انها سیاه( غلام) امام شده است و با نقل وشیرینی مختصری که با خود داشتند به میمنت این افتخار از حاضران پذیرایی می کردند.
تهیه وتنطیم: ابوالفضل، زهرا و مریم قنبری
ف ۱۱۰