بنده مهر تو گشتم که دل آزاد شود نه درون دل ما فاصله ایجاد شود تیشه برداشته ام تا که رَوَم بر در تو کمکم کن که دلم چون دل…
بنده مهر تو گشتم که دل آزاد شود
نه درون دل ما فاصله ایجاد شود
تیشه برداشته ام تا که رَوَم بر در تو
کمکم کن که دلم چون دل فرهاد شود
می بریزان به لبم تا که شوم بندهی تو
دلبرم با لب تو، عابد هم الحاد شود
در درون دل تو شعلهی عشق میرقصد
بهمن و سردی دی با تو که مرداد شود
نام تو ذکر و نیازیست که هنگام نماز
شک ندارم همه جا وارد اوراد شود
خوبیت وصف درازیست که با هر کلمه
جای هفتاد منش مثنوی هشتاد شود
«نشود فاش کسی آنچه میان منو توست»
بر سکوت لب من نام تو فریاد شود
کیمیا عالی
س-۲۱۰