عجب سالی شده امسال ، نه به هر سال نه به امسال . قبلنا هی فریاد میزدیم که آهای مردم دورهمی ها فراموشتون نشه ، بزرگترها رو یادتون نره ولی…
عجب سالی شده امسال ، نه به هر سال نه به امسال . قبلنا هی فریاد میزدیم که آهای مردم دورهمی ها فراموشتون نشه ، بزرگترها رو یادتون نره ولی مگه گوش شنوایی بود؟ هر روز فاصله ها بیشتر و بیشتر می شد تا اینکه، جناب کرونا تشریف آوردند و روزگارمان را از این رو به این رو کردند. ولی حالا فقط می گیم و می نویسیم، از همه فاصله بگیرید، دور هم جمع نشید و بزرگترها رو فقط از راه دور و تلفن و موبایل بشنوید و ببینید، ولی مگه گوش شنوایی هست ؟ انگار بعضی ها تازه یادشون اومده بزرگتری هم هست و باید در کنارش بود و قدرش رو دونست. چیه؟!
اونوقت که کرونا نبود داد میزدیم، خواهش می کردیم، تمنا می کردیم که برید یه سری به بزرگترهای فامیل بزنید، می گفتید وقت نداریم و اِله بِله میکردید، حالا که توی تنگنای قرنطینه افتادید، فیلتون یاد هندستون کرده؟ نمیخواد آقا جون، نمیخواد. همون بشینید توی خونه از همه چی بهتره. بنده خداها، بزرگترها چه گناهی کردند که باید به آتش ناقلی شما بسوزند؟
یه خورده فکر کنید!!! نه واقعا توی این گیر و واگیر کرونا آخه دید و بازدیدتون چیه؟
بله میدونم! طول شب ها درازه و دورهمی میچسبه ولی دوستان عزیز، اینهمه سال بیخیال جمع خانواده و بزرگترها بودید، این چند صباح هم روش!
اصلا نمیدونم چطوریه؟! آدما وقتی یه چیزی ازشون میگیرن تازه یادشون میاد ای داد بی داد. وقت داشتنش، قدرش رو نمیدونستن! حالا که دستشون بهشون نمیرسه، له له میزنن که بهش برسن، ولی خودمونیما، قدیما چه با صفا بود!
یادمه شب چله، (یلدا) ؛ خونه بی بی و بباجی پر می شد از اقوام و خویشان، از پسر و دختر و نوه و نتیجه گرفته تا داماد و عروس و عمو و عمه، دایی و خاله.یعنی شلوغ شلوغ!
چه لذتی داشت نم نم بارون شب های یلدا با یه دیگ پر از شلغم و با بخاری که ازش بلند میشد و داغ داغ نمک میزدیم و میذاشتیم توی دهن و روی زبونمون جلیز و ولیزش می کردیم و با گفتن اوف اوف داغه، قورتش می دادیم میرفت پایین.
خدابیامرز بی بی هم، سنگ تمام می ذاشت. شب چله سفره ای پهن می کرد به بلندای یلدا. سفره ای که پر بود از غذاهای جورواجور و تنقلات محلی.
من، عاشق خاله بی بی بودم. نه خاله بی بی اینجوری که یکی خاله باشه یکی بی بی، نه!
خاله بی بی، نوعی آش که شب یلدا درست می کردند.
بی بی ، خاله بی بی رو به روش گذشتگانش درست می کرد. ابتدا انواع حبوبات ، شامل ماشک (ماش) ، عدس ، لوبیا چشم بلبلی ، باقله کپه (لپه باقلا) و نخود رو از شب قبل خیس می کرد و صبح زود می ریخت توی یه دیگ بزرگ مسی که زیرش آتش هیزم بود تا خوب بجوشه و یکدست بشه . بعد برنج می ریخت و نمک و فلفل قرمز و زرد چوبه فراوان و میگو و پیاز داغ رو اضافه می کرد و به هم میزدتا خوب جا بیفته وآخر سرمقداری از هیزم گر گرفته رو می ریخت رو سر دیگ تا آش دم بکشه .
موقع کشیدن خاله بی بی ، دیگه دل تو دل ها نبود . بشقاب ها پر می شد از آش شفا بخش و چه لذتی داشت خوردنش با تپ تپی های دست بی بی .
به غیر از این آش ، غذاهای دیگری هم بود مثل «قابورمه » تهیه شده با گوشت و پیاز و گزرک (هویج محلی) و نخود لپه و لوبیا چشم بلبلی ، مزه دار شده با نمک و فلفل و لیمو عمانی و شکر .
و باید می بودید و می دیدید، کپ خشو (دسر) بعد از شام . « کنگ کوفته » شیرین و مغذی، تهیه شده از خرما و زنجبیل و کنجد و مغز گردو و کیو (بنه کوهی) و دانه هل و دوشاب (شیره خرما) و حلوای ترک ، درست شده با نشاسته و دوشاب و مغز گردو و همچنین حلوای آرد برنج با اون نقش گل و ستاره زعفرانی روش و آخر سر «گمبوله » سرشار از خاصیت ، حلوایی از آرد گندم ودوشاب و صمغ و آویشن .
عجب شبی بود شب چله…
بله ، همه اینها خوب بود و شیرین و از همه مهم تر و شیرین تر نزدیکی دل ها در جمع خانواده بود و چه جذاب تر از این .
متاسفانه حال و هوای امروز ما با ظهور این ویروس منحوس ، تغییر پیدا کرده و بالاجبار باید از دور هوای همدیگرو داشت و چه بهتر که در این روزهای واپسین پائیز و شب یلدا ، بسنده کنیم به همون چند نفر خانوادگی خودی و با پختن خاله بی بی ، جای همه بزرگترهای خانواده رو خالی کنیم و از راه دور شب چله (یلدا) رو بهشون تبریک بگیم .
ما اهالی روزنامه میلاد لارستان ضمن آرزوی سلامتی یرای همه شما ، امیدواریم شب یلدایی پر از خاطره های خوب داشته باید .
حمید رضا پریدار
آذرماه ۱۳۹۹
س-۲۱۰