نبوغ سرشار علمی و تقوای سید عبدالحسین سبب شد تا در سنین جوانی در زمره اساتید برجسته و مبرز حوزه نجف قرار گیرد. وی از شاگردان سید محمدحسن حسینی شیرازی…
نبوغ سرشار علمی و تقوای سید عبدالحسین سبب شد تا در سنین جوانی در زمره اساتید برجسته و مبرز حوزه نجف قرار گیرد. وی از شاگردان سید محمدحسن حسینی شیرازی معروف به میرزای شیرازی و شیخ حسینقلی همدانی معروف به آخوند همدانی بود.
سراسر در تاریخ معاصر ایران افرادی حضور دارند که با اعمال و رفتار خود توانستند نقش عمدهای بر روند زندگی مردم زمانه خود داشته باشند. در این میان علمای دینی فعالتر از بقیه افراد بودند که متاسفانه نامی از آنها در تاریخ ایران وجود ندارد و یا کمتر به آنها پرداخته شده است. آیت الله حاج سید عبدالحسین لاری از جمله این افراد است.
حاج سید عبدالحسین موسوی در شب جمعه سوم ماه صفر ۱۲۶۴ ق (۱۸ اسفند ۱۲۲۶ ش)، در شب ولادت باسعادت امام محمد باقر(ع) در یک خانواده روحانی در نجف اشرف متولد شد. ایشان که دزفولی الاصل بودند نسبشان به حضرت امامزاده حمزه (ع)، فرزند امام موسی کاظم (ع) که در شهرری در جوار حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) مدفون است میرسد.
آخوند همدانی از فقهاء، حکما و فلاسفه بزرگ الهی بود که به تدریس علوم عقلی و اخلاق و تهذیب و تزکیه نفس در حوزه علمیه نجف اشتغال داشته است. ایشان پیوسته میگفت: «راضی نیستم کسی به حوزه درس من وارد شود مگر آنکه متقی و مجاهد باشد». در منزل او جز قطعه حصیری چیز دیگری نبود که روی آن مینشست و سایر طلاب هم عبای خود را پهن میکردند و مینشستند و درس میآموختند. ظاهرا عبدالحسین علوم عقلی را از ایشان فرا گرفته است.
*میرزای شیرازی: «در بردن آقا سید عبدالحسین به لارستان نجف را به آن جا برده ای و گهواره فضیلت و دانش را از فرزند فضیلت و علم خالی گذارده ای.»
در سال ۱۳۰۹ ق (۱۲۷۰ ش) یکی از بزرگان و مجاهدان لارستان به نام حاج علی به همراه هیئتی عازم عتبات میشود. در شهر سامرا به محضر میرزای شیرازی میروند و از ایشان میخواهند تا مجتهدی مبرز، مجاهد، سیاس و مدبر را برای اداره محیط فارس تعیین کند و بفرستد. میرزا در پاسخ مهلت می خواهد تا بیندیشد و چنین کسی را انتخاب کند.
حاج علی و همراهانش عازم نجف شدند و در آنجا با جست و جو و تحقیق سیدعبدالحسین لاری را که در این زمان حدود ۴۵ سال سن داشت و از اساتید مبرز حوزه نجف بود انتخاب کردند، اما وی به خاطر مسئولیت حساس خود در حوزه نجف از پذیرش دعوت آنها امتناع کرد.
حاج علی و همراهانش نزد میرزای شیرازی رفتند و از ایشان خواستند تا از سید عبدالحسین تقاضا کند که به دعوت آنها پاسخ مثبت دهد. میرزا هم با توجه به موقعیت حساس منطقه فارس و تجاوزات پیوسته بیگانگان به این منطقه سید عبدالحسین را در نظر میگیرد و از ایشان میخواهد به آن منطقه برود و سیدعبدالحسین هم درخواست استاد خود را اجابت میکند در به سوی لارستان هجرت مینماید.
درباره مراتب علمی و تقوایی ایشان همین بس که هنگام خروج سید عبدالحسین، میرزای شیرازی به حاج علی و همراهانش میگوید: «در بردن آقا سید عبدالحسین به لارستان؛ نجف را به آن جا برده ای و گهواره فضیلت و دانش را از فرزند فضیلت و علم خالی گذارده ای.»
هم چنین علمای بزرگ و فقهای عالیقدری چون حاج ملا علی تهرانی، شیخ جعفر شوشتری، شیخ محمد مهدی یزدی، سید مرتضی کشمیری و سید محمد بحرینی رضوان الله تعالی علیهم، میگفتند: «اگر از نجف بیرون نمیرفت، همه علما را گمنام میکرد و خود نامور جهان میبود و همه علماء نجف تحت الشعاع وی قرار میگرفتند.»
برپایی حکومت اسلامی
سید عبدالحسین به محض ورود به لار، مبارزات خود را در جنبههای مختلف با استبداد و استعمار آغاز کرد و در واقع حکومت اسلامی در آن منطقه بوجود آورد و خود آن را رهبری کرد؛ هم چنین مردم را از پرداخت مالیات به حکومت مرکزی یا کارگزاران آن برحذر داشت و مردم با رغبت مخارجی را که حکومت مستقل اسلامی او لازم داشت تأمین میکردند. وی حتی تمبر پستی به نام این حکومت به چاپ رساند که روی آن نوشته شده بود: «پست ملت اسلام».
مهم ترین اقدامات ایشان به شرح ذیل بود:
۱) تأسیس حوزه علمیه و جهاد تربیتی و اخلاقی؛
سید با تأسیس حوزه علمیه در لار و شهرهای منطقه به مبارزه اعتقادی و فکری و اخلاقی دست زد و به تربیت طلاب و تربیت عمومی مردم پرداخت. متجاوز از بیست سال و اندی شخصا این حوزه را اداره کرد و به تدریس دروس عالی فقه و اصول پرداخت و توانست بیش از پانصد نفر طلاب را تربیت کند. عدهای به درجه اجتهاد رسیدند و دو نفر هم به مقام مرجعیت دست یافتند که پس از رحلت سید، مقلدینش به آنها رجوع کردند. از مرجع عالیقدر سید عبدالباقی موسوی شیرازی از شاگردان سید عبدالحسین روایت شده که می فرمود: «او (سید عبدالحسین) نهنگی شناگر است که در حوضچه ای افتاده است و حوضچه را عرصه شنای نهنگ نیست.»
۲) مبارزه با دیدگاه انحرافی جدائی دین از سیاست؛
ایشان برای مبارزه با این دیدگاه انحرافی به طرح نظریه «ولایت فقیه» در حکومت اسلامی پرداخت و فقیه جامع الشرایط را نماینده قانونی امام عصر (عج) دانست که در دوران غیبت کبری نیابت عام دارد و وظیفه اش اجرای حکومت و قضاوت در جامعه اسلامی است. به همین دلیل وی نظام حاکم را به رسمیت نمیشناسد و از همان ابتدا به اجرای احکام دین و انفاذ حدود اسلامی و قوانین الهی همت گماشت.
ایشان پیروانش را به تعلیمات نظامی ترغیب میکرد و عده زیادی نیز کارآموزی دیده بودند. این افراد که به «تفنگچیان سید لاری» یا «چریکهای فارس و سید لاری» معروف هستند در مجاهدات اسلامی و برای حفظ حقوق محرومین در برابر عوامل استبداد و فئودالها، در دوران مشروطیت و هم چنین در جنگ اول جهانی در برابر استبداد و استعمار نقش مهمی ایفا کردند.
۳) احیای آثار شریعت اسلامی و نماز جمعه؛
سید عبدالحسین محو آثار شریعت اسلامی و ترک امر به معروف و نهی از منکر در میان مردم را از عمدهترین عوامل ظلم و ستم پادشاهان در جامعه میدانست. به همین سبب سعی کرد تا آنها را احیا کند. در همین راستا امر به معروف و نهی از منکر را بر همگان واجب عینی معرفی کرد.
هم چنین نماز جمعه را که سال ها و شاید قرن ها در میان تشیع به فراموشی سپرده شده بود را واجب دانست و در سال ۱۳۱۰ ق (۱۲۷۱ش) به احیای آن پرداخت و خود در مقام مرجعیت به ایراد خطبههای جمعه پرداخت و هم چنین برای شهرستانهای منطقه و جنوب هم امام جمعه منصوب کرد. ایشان معتقد بود که در پرتو نماز جمعه است که می توان از انحراف های بزرگ در جامعه اسلامی جلوگیری کرد و مردم را در برابر دشمنان دین بسیج کرد و عزت مسلمانان را حفظ کرد و مردم را از توطئه های دشمنان آگاه کرد.
ایشان به حدی نسبت به اقامه نماز جمعه حساس بود که حتی در سفر خود به مشهد مقدس در سال ۱۲۷۹ ش در آن جا نیز نماز جمعه را اقامه کرد؛ حتی در آخرین روز عمر مبارکشان با وجود ضعف جسمی، این نماز را اقامه کرد (و پس از فاصله کوتاهی از پایان این نماز از دنیا رفت).
۴) اجرای سیاست الهی در مورد یهودیان حربی؛
سید عبدالحسین در سال ۱۳۱۵ ق (۱۲۷۷ ش) به همراه جمعی عازم مکه شد و در بندر لنگه مورد استقبال مرحوم سید محمد عالم بحرینی و انبوده مردم آن جا قرار گرفت. در غیاب سید عبدالحسین، یهودیان لارستان که سابقه ای در تحریکات ضد اسلامی و مردمی در این منطقه را داشتند بر آزار و اذیت خود افزودند و با همکاری خانهای این منطقه به دنبال جلوگیری از فعالیتهای سید بودند و در این زمینه به تحریکاتی پرداختند و به مظفرالدین شاه شکایت کردند و در نتیجه این اقدامات بود که حاکم لارستان هنگام بازگشت سید از مکه از ورود او به این منطقه جلوگیری کرد و سید را به بندرعباس و سپس بندر لنگه منتقل کردند. با تلاش های سید بحرینی و مردم منطقه بالاخره سید توانست به منطقه خود برگردد و خدمات خود را ادامه دهد.
اما یهودیان منطقه از آزادی که اسلام برای اهل کتاب تعیین کرده بود سوء استفاده کردند و فساد بیش تری ایجاد کردند و به صورت محارب درآمدند.
در نتیجه این اقدام آنها سید سیاست اسلامی را در مورد آنها به اجرا گذاشت و دستور به نفی بلد آنها داد اما برای این که خشم همگانی مردم موجب تاراج مال و جان آنها نشود به آنها فرصت داد تا اموال و منازل خود را به مسلمین بفروشند و سپس منطقه را ترک کنند. سید توانست با این سیاست خود از بروز هرگونه اقدام ناشایسته ای خود داری کند. هم چنین با خروج یهودیان از لارستان، کنیسه و معبد آن ها به مسجد تبدیل می شود و مورد استفاده مسلمانان قرار می گیرد.
۵)جلوگیری از فعالیت مبلغین مسیحی عامل انگلیس؛
Missionary (مبلغ و کشیش)، Medicine (دارو، دکتر و معالجه) و Military (ارتش) سه ابزاری است که غرب برای تسخیر کشورها از آن استفاده میکند. میسیونرهای مذهبی در واقع افسران و سربازان ایدئولوژیک استعمار هستند که وظیفه دارند تا فرهنگ استعماری را بین مردم ترویج کنند و هم چنین به مبانی اعتقاد آنها حمله کنند.
انگلستان تعداد زیادی مبلغ مسیحی به همراه نشریات فراوان به منطقه فارس اعزام میکند. سید عبدالحسین که از توطئه آنها آگاه میشود برای خنثی شدن آن دستور میدهد تا آنها را از فارس اخراج و کتب آنها را مصادره کنند و آنها را در هیچ شهری راه ندهند.
این اقدام سید که بر انگلیس گران میآید به دولت ایران فشار می آورد تا مبلغ کتب مصادره شده را از سید اخذ کند. این مبلغ دو هزار تومان تعیین میشود؛ این در حالی است که مالیات سالانه منطقه وسیع لارستان چهار هزار و دویست تومان بوده است (یعنی نیمی از مالیات سالانه) و از این نکته میتوان به عمق این توطئه پی برد. البته سید در برابر نماینده دولت (عین الدوله) با قاطعیت می ایستد و نماینده دولت هم بدون دریافت هیچ وجهی به صورت ناکام به تهران برمیگردد.
۶) مبارزه با فئودالیسم؛
خانها و فئودالها با حمایت دولت مرکزی آزار و اذیت بیش از حدی را به مردم می رساندند. آسایش و امنیت عمومی را سلب کرده بودند، پاهای مردم را به زنجیر میکشیدند و دست های آنها را لچک زده، چشم هایشان را در می آوردند و گوش ها و بینیهای مردم را میبریدند، پاره های آهن گداخته شده را بر بدن پیرزن های بیچاره می گذاشتند تا بدین وسیله خانه و اثاث و مال و ناموس آنها را بگیرند. خوانین لار از مردم سرانه میگرفتند. اگر یکی از آنها غائب بود، دستور میدادند تا از همسایه او بگیرند با آن که همسایه سهم خود را داده بود. برخی از آنها برای شکنجه مخالفین خود چاههای مخصوصی تعبیه کرده بودند و مخالفین را به داخل آن میانداختند و گرسنه و تشنه نگه میداشتند و مأمورانشان مراقب بودند تا کسی از آن جا فرار نکند و در همین راستا بسیاری از آنها جان خود را از دست میدادند.
با این اساس، سید یکی از عوامل عمده بیچارگی مردم را وجود فئودالها می دانست و معتقد بود باید این فساد عظیم را از بیخ و بن ریشه کن کرد. به همین دلیل با ورود سید به لارستان، خانه او پناهگاهی شده بود برای ستم دیدگان. سید ستمگران را خوار و تحقیر و مردم را دعوت به مبارزه می کرد.
ظلم بدتر از کفر و ارتداد است
ایشان ظلم را بزرگترین گناه و پرکیفرترین معصیت معرفی کرد که جرم آن از کفر و ارتداد هم بیش تر است. سید مبارزه سختی را علیه این افراد شروع کرد مخصوصا «قوام الملک» که خاندانی بسیار پرنفوذ و وابسته به انگلستان بودندکه در مدت یکصد و پنجاه سال در فارس نفوذ و قدرت داشتند و توانستند آن را از زمان کریمخان زند تا رضاخان پهلوی حفظ کنند.
سفرهای سید عبدالحسین لاری
نخستین سفر سید به مکه مکرمه بود که در هنگام بازگشت با توطئه یهودیان مواجه شد.
دومین سفر ایشان در سال ۱۲۷۹ ش بود که به قصد زیارت مشهد مقدس همراه هزار نفر از پیروانش راهی مشهد شد اما هنگام عبور از کرمان متوجه تبلیغات و توطئه فرقه بهائیت در این شهر شد. فلذا چند روزی را در آن جا اقامت کرد و در جلوی چشم مردم به مباحثه با آنها پرداخت و با استدلالاتی محکم توانست آنها را مغلوب کند و این توطئه را خنثی و مردم را آگاه کند. در این سفر بود که چنان که گفته شد در مشهد به اقامه نمازجمعه پرداخت.
سومین سفر ایشان به شیراز بود به منظور رفع ظلم مالیاتی بود که به مردم آن جا وارد می شد. سید به مبارزه با آنها پرداخت و دستور داد تا مردم مالیات خود را به دولت نپردازند. در این سفر سید به موفقیتهایی دست یافت.
سید عبدالحسین؛ مدافع مشروطه در جنوب
سید عبدالحسین لاری از مدافعان و طرفداران جدی مشروطه مشروعه در جنوب کشور بود. مبارزات گسترده ای را در همین راستا رهبری کرد و حکم جهاد علیه مستبدین فارس به خصوص قوام الملک صادر کرد. در همین راستا به همراه بخشی از چریکهای کارآزموده و مسلح خود برای یاری مشروطه خواهان وارد شیراز شد و در حرم حضرت شاهچراغ(ع) اقامت کردند. مستبدین شهر آن جا را محاصره کردند و گنبد حرم را هدف گلوله قرار دادند، آب و نان را بر روی سید و همراهانش بستند و مخزن آب را با زهر مهلک مسموم کردند که البته به مدد الهی این توطئه اخیر کشف و خنثی شد و کسی از این بابت آسیب ندید.
«ولایت فقیه»؛ معیار اصلی سید عبدالحسین لاری
سید از جریان انحرافی موجود در مشروطیت و عناصر خود فروخته آگاهی داشت. به همین سبب از ابتدا بر اسلامی بودن مبارزه تأکید داشت و معتقد بود که ریاست مجلس را باید «فقیه جامع الشرایط» عهده دار شود و موازین و مقررات و آن چه در کشور جریان می یابد باید از مسیر «ولایت فقیه» بگذرد.
عناصر استبداد که تلگرافخانه را تصرف کرده بودند حقایق را وارونه جلوه می دادند و مردم مسلمان مشروطه خواه را مفسد و وحشی و شرور می خواندند.
اقدامات سید در مجلس اول بازتابهایی داشت و عناصر خود فروخته او را مخل امنیت معرفی میکردند. مثلا نماینده ای میگفت: «سید عبدالحسین لاری گرچه از علماست و باید از او حمایت کنیم، ولی باید از او پرسید که به چه جهت از لار به شیراز آمده، حقی ندارد این حرکات را بکند باید از او جلوگیری بشود.»
نماینده دیگری از شیراز می گوید: «سید لاری نماز جمعه را واجب می داند یعنی بدعت گذار است، او را از لار آوردهاند، محرک دارد که این گونه شرارت میکند.»
قوام به تهران احضار میشود (و صاحب اختیار به عنوان حاکم آن جا تعیین میشود) اما بدون هیچ گونه بازخواستی مجددا پس از چند ماه به شیراز باز میگردد. به گفته روزنامه حبل المتین، تهران یکی از «مطهرات» شده بود که این گونه گناه کاران را پاک می کرد.
سرانجام پس از سه ماه مبارزه میان این دو گروه و در پی قتل قوام الملک و تغییر حاکم فارس، سید عبدالحسین لاری موفق میشود و با جمعی از یاران خود با لار برمیگردد.
لار؛ یکی از مراکز بزرگ نهضت مشروطه
در زمان محمد علی شاه چهار مرکز بزرگ برای نهضت مشروطه وجود داشت: تبریز، رشت، اصفهان و لار.
مجتهد اهرمی مأمور به قیام میشود
در این زمان سید عبدالحسین به سید مرتضی اهرمی دستور به قیام در بوشهر میدهد و ایشان هم با کمک رئیسعلی دلواری و تفنگچیانش بر مستبدین پیروز می شوند و اداره شهر را برای مدتی در اختیار خود می گیرند.
اما در درگیری که با احمدخان دریابیگی داشتند سرانجام شکست میخورند و خانه مجتهد اهرمی را به توپ می بندند و ایشان را دستگیر و به عراق تبعید میکنند و در نهایت مستبدین پیروز میشوند.
اقدامات سیدعبدالحسین باعث شده بود تا مستبدین جبهه واحدی علیه ایشان تشکیل دهند. در نتیجه در سال ۱۲۸۸ ش حملات شدیدی علیه وی و پیروانش را صورت دادند که چهارده روز به طول انجامید، دارستان و هم چنین خانه سید را غارت کردند و کتاب ها و اثاثیه ها و مکاتباتش را به یغما بردند و عدهای از طرفدارانش را به جرم مشروطه خواهی به قتل رساندند.
سید در برابر این اقدام آنها، دستور «قصاص» میدهد و قشونی از طرف لارستان فراهم میشود و بستک مرکز عملیات مستبدین را فتح میکند. سپس سید برای اعاده مشروطه مشروعه و مقابله با استبداد طلبان راهی شیراز می شود.
ملک الشعراء بهار از سید عبدالحسین می گوید
نام سید وارد فرهنگ و ادبیات سیاسی ایران می شود. «بهار» در قسمتی از ترانه خود در وصف زعمای مشروطه میگوید:
تصرف بوشهر توسط انگلیس ها و حکم جهاد سید عبدالحسین
انگلستان نسبت به فارس و جنوب ایران حساسیت خاصی داشت. پس از قرارداد ۱۹۰۷ م بین روسیه و انگلیس، مردم ایران از انگلستان دل چرکین شده بودند و سید لاری هم موضعی قاطع در برابر آن گرفت و سبب شد تا استعمارگران از ایشان کینه سختی به دل بگیرند.
در شب ۲۳ ربیع الثانی ۱۳۳۳ ق (اسفند ۱۲۹۳ ش) انگلیسیها بوشهر را تصرف کردند و روی تمبر پست ایران چنین عبارتی را چاپ کردند:
«Bushire Under British Occupation» (بوشهر در تصرف انگلیس ها).
«تریور» فرمانده حکومت نظامی انگلیس اعلامیه نظامی صادر کرد. در چنین اوضاع وحشتناکی سید عبدالحسین حکم جهاد علیه انگلیسیها را صادر کرد و خود برای تشویق ملت و جلوگیری ار هجوم بیگانگان راهی قریه «کورده» لارستان شد. انگلیسیها هم پس از تصرف بوشهر و شیراز، این قریه را محاصره کردند.
در این زمان سید عبدالحسین در محراب مسجد مشغول نماز بود که پس از آن مردی مجاهد سید را سوار بر اسب خود کرد و توانست ایشان را از میان دوازده هزار نفر قشون انگلیس بیرون ببرد و جان ایشان را حفظ کند و وی را به فیروزآباد ببرد تا در انجا به مبارزاتش ادامه دهد.
لشکر انگلیس به ویران کردن شهر و غارت پرداخت، جایگاه سید را در مسجد و محراب به آتش کشید. سپس به لار رفتند و خانه او را غارت کردند و خاندانش را به اسارت به شیراز بردند که حاج سید عبدالباقی شیرازی توانست با مذاکره با مخبرالسلطنه خانواده سید را به منزل خود ببرد و در آنجا تحت نظر بودند.
وجوب جهاد علیه ابالیس انگلیس حتی بر زنان و کودکان
با شروع جنگ جهانی اول و تشکیل پلیس جنوب که انگلیسیها بخش مهمی از ایران را تحت تسلط خود درآورده بودند سید عبدالحسین حکم جهاد داد. ایشان جهاد در برابر «کفار حربی ابالیس انگلیس» را بر همه مسلمانان از فرقههای مختلف، چه داخل ایران باشند و چه خارج، «حتی بر نسوان و صبیان و سلطان و فرمانفرما و قوام و اعراب و هرکس لاف مسلمانی میزند واجب فوری عینی» دانست و اعلام کرد که هرکس از این کار تخلف کند تخلف از «جیش اسامه و امام عصر»(ع) کرده و «اعم از این که ملحق به جیش کفار بشود یا نشود مرتد و خارج از اسلام است و مال و جان او مال مسلمانانست ولو قوام باشد.» و بدین ترتیب به نبرد با انگلیسیها پرداخت.
سید خودش هست و عمامه و عبا و تسبیح و عصایش
نفوذ حکم سید عبدالحسین نه تنها به خاطر تقوا و علم و اجتهاد و سیاست او بود، بلکه خدمات مردمی و اجتماعی او نیز در آن سهم عمده داشت. مرحوم محمدباقر لاری نقل میکند که در آن زمان هنگامی که با کشتی از بمبئی عازم ایران بوده است، انگلیسیها پی میبرند که وی ایرانی و از اهالی لار است. از او می پرسند که شنیده ایم: سید عبدالحسین لاری دوازده هزار سوار قلمی دارد(یعنی جوان راست قامت و استوار) وی پاسخ میدهد که سید خودش هست و عمامه و عبا و تسبیح و عصایش، قشون مهیائی ندارد، ولی با فتوا و حکمش هر اندازه بخواهد میتواند قشون فراهم آورد.
رحلت سید عبدالحسین لاری
سرانجام سید عبدالحسین لاری پس از هفتاد و هفت سال جهاد در راه خدا و نجات مردم در روز جمعه چهارم شوال ۱۳۴۲ ق( ۱۵ اردیبهشت ۱۳۰۳ ش) پس از اقامه نماز جمعه دعوت حق را لبیک گفت و در محله کوشک جهرم به خاک سپرده شد.
اندیشه سیاسی سید
۱) مبارزه با استعمار خارجی و نفوذ آن؛
سید عبدالحسین علاوه بر مبارزه با انگلیس، از روسها نیز غافل نبود و آنها را «روس بدتر از مجوس» معرفی میکند. در بیانیه ای که در جنگ جهانی اول صادر میکند بیان میکند:
«… هیچ یک از انواع چهارپایان و جانوران بیابانی و درندگان، حتی سگ و خوک، با همه پلیدی و ناپاکی و درنده خوئی غریزی که در وجودشان نهفته شده است، فاسد را فاسدتر نمیگردانند به جز ابالیس انگلیس و روس بدتر از مجوس …»
«… کار آنان (روس و انگلیس) به طبابت طبیبی می ماند که معالجه مجنون و بیمار روانی را با چوب زدن انجام می دهد. او را، بدینوسیله، از حس و حرکت میاندازد و آنگاه میگوید جن مجنون را بیرون کردم و او را عافیت بخشیدم و سلامت بدو بازگرداندم و آرامش در او پدیدار ساختم. چون بر سر بیمار روانی آیند، می بینند که بیمار، در اثر ضربات چوب، درگذشته است…»
«چه فسادی بزرگتر و زشت تر از این وجود دارد که انسان محشور و مأنوس با سگ باشد و خوراک و آشامیدنی او را مردار و خوک و مشروبات و مسکرات تشکیل دهند و زنانشان بی حجاب و برهنه باشند و …»
همچنین درباره معاهدات بسته شده با بیگانگان که باعث نفوذ آن ها شده است می گوید که آن ها از روی نادانی و سفاهت یا با فریبکارب منعقد شده اند فلذا باطل هستند چراکه «عمل سفیهان و نابخردان و خطاکاری آنها در حق خود آنها، از نظر شرعی و هم از دیدگاه خرد روا و نافذ نیست چه رسد به آنکه در حق دیگر مسلمانان مطاع، نافذ و قابل اجراء باشد.»
۲) شوری در حکومت اسلامی؛
سید طرفدار حکومت اسلامی است که با مجلس شوری کار خود را آغاز میکند و اعتبار صحت آراء هم منوط به در چارچوب قوانین اسلامی بودن می داند. هم چنین شرط اساسی برای اعضای شوری را هم صحت عقیده، عدم تظاهر به فسق و فجور و اطاعت مطلقه از اولی الامر می داند مخالفت با حکم شورای ملت را علت تمام مفاسد روزگار معرفی می کند.
۳) رمز پیروزی جامعه و اقتدار دولت؛
سید این رمز را در پیروی از سنت های اصیل اسلامی و تبعیت از پیامبر و امام زمان می داند که برای تحقق این امر بهره گیری از فقها و علما و شورا ضروری و اساسی است.
۴)قانون ملی و نتایج آن برای ملت مسلمان؛
قانون اساسی مشروطیت بر اساس قوانین بلژیک و انگلیس و فرانسه نوشته شده بود تا از این طریق هم با قوانین اسلام مقابله کنند و هم جلوی نفوذ روس ها را بگیرندو در همین زمان سید عبدالحسین کتاب «قانون مشروطه مشروعه» را نوشت تا از این توطئه جلوگیری کند و بر اساس اصل ولایت فقیه و حاکمیت شرع اسلامی سخن از قانون ملی به میان آورد. ایشان برای این قانون پانزده ویژگی مطرح کرد از جمله جلوگیری از تشبه مسلمین به کفار، از میان برداشتن تذکره مروری و قرنطینه برای زائران خانه خدا، چشم پوشی از مالیات قصابی و … (چون سبب زیان کلی به قصاب و موجب مفسده می شود)، قطع ید خارجیان از همه امور، ایجاد اتحاد بین دو ملت اسلامی (ایران و عثمانی)، از بین برنده ریشه استبداد و …
۵) اعلام تبریک و تهنیت و حمایت از مجلس اسلامی؛
۶) حکم استعفا از عضویت مجلس ملی؛
سید اعلام کرد که: «استعفا از عضویت مجلس ملی اسلامی و مخالفت با آن و هرگونه عذر و معذرت از خدمت و اطاعت از مجلس، بدون عذر شرعی، محکوم به حکم فرار از جنگ و تخلف از حق جهاد و راه راستی و هدایت است.»
۷) اصل ولایت فقیه؛
سید عبدالحسین، ضابطه کلی و مشروعیت قانون ملی و مجلس و انجمن شورایی را «ولایت فقیه» می داند، و این اصل را ضابطه کلی و جامع علمی و عملی شرایط ملی و رفع موانع معرفی می کند.
۸) قانون در اتحاد دولت و ملت؛
سید در رساله ای تحت عنوان «قانون در اتحاد ملت و دولت» به تطبیق اساس مشروعیت و مشروطیت پرداخته و مستبدین و مخالفین مشروطه را تقبیح می کند و می گوید که با شعار حقی به مقابله با مشروطیت پرداخته اند. آن شعار این بود: «ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمی خواهیم» ایشان عنوان کرد که آن ها برآنند تا در مقابل مجلی برگزیدگان، مجلس ضرار برپا کنند.
پس از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه و تعطیلی چندماهه آن، مجلسی تحت عنوان «مجلس شورای کبرای دولتی» از درباریان و برگزیدگان تشکیل شد و جانشین دارالشوری شد. این مجلس تا مدتی برپا بود. این همان مجلس ضراری بود که سید یکسال پیش از آن نسبت به این موضوع هوشیارانه هشدار داده بود.
سید هم چنین در این رساله خود به شروط صحت مجلس ملی اسلام، وظایف و حقوق کلی افراد و اجتماعات و گسترش عدالت اشاره می کند.
۹)تحریم استعمال اجناس خارجی؛
سید در پاسخ به استفتائی در مورد استفاده از اجناس خارجی می فرمایند:
«علاوه بر صریحه کریمه «انما المشرکون نجس» و اجماع «کل سؤر طاهر الا سؤر الاکلب و الخنزیر و الکافر» و مفهوم «و ما نحلب علیه المسلمون فلا بأس» و علاوه بر نهی صریح «لاتعاونوا علی الاثم و العدوان»، امروز آنچه پول از بلاد اسلامیه به بلاد خارجه می رود اعانت به اعداء دین و استعداد کفار است، برای ریختن خون اسلام و مسلمین، پس حرام است استعمال آن ها، سیاسه و دیانه حفظا علی الاسلام و المسلمین مگر در صورت اضطرار و عدم وجود اشیاء وطنی اسلامی به هیچ وجه من الوجوه، آنهم پس از عدم علم به نجاست، …»
ایشان حتی حاجیانی را که در بازگشت از سفر حج، قرآن های عثمانی را وارد می کردند نکوهش می کرد. چون در آن زمان قرآن های عثمانی در آلمان چاپ می شدند و از راه فروش آن ها، پول زیادی به جیب آلمانی ها می رفت.
۱۰) ظلم، بدتر از کفر و ارتداد؛
سید در اثری تحت عنوان «آیات الظالمین» به بررسی ویژگی های ستمگران پرداخته است، ظلم را خطرناک ترین و عمده ترین عامل سقوط جوانع بشری معرفی کرده است و آن را از همه گناهان حتی از کفر و ارتداد نیز پر کیفرتر میداند و برای اثبات سخن خود نزدیک به چهارصد آیه از قرآن کریم را به عنوان شاهد می آورد.
منابع:
«ولایت فقیه، زیربنای فکری مشروطه مشروعه» ؛ نویسنده :«سید محمدتقی آیت اللهی»
«حکومت اسلامی» ؛ نویسنده: «سید محمد تقی آیت اللهی»
«امانتدار پیامبران» ؛ نویسنده: «سید محمدتقی آیت اللهی»
«علمای مجاهد» ؛ نویسنده: «دکتر محمد حسن رجبی دوانی»
«مجموعه رسائل مجاهد بزرگ آیت الله العظمی سید عبدالحسین لاری»
«سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگستان» ؛ نویسنده: «سید علیرضا سید کباری»
«نهضت روحانیون ایران» ؛ نویسنده: «علی دوانی»
منبع: مشرق نیوز