سيزدهم ديماه، لارستان آبستن حوادث هولناكي بود صبح چهاردهم ابتداي ۳ راه گردان كه اكنون به ۴ راه بدل شده است توسط تعدادي لاستيكهاي فرسوده مسدود شده بود و تنها…
سيزدهم ديماه، لارستان آبستن حوادث هولناكي بود صبح چهاردهم ابتداي ۳ راه گردان كه اكنون به ۴ راه بدل شده است توسط تعدادي لاستيكهاي فرسوده مسدود شده بود و تنها نياز به شيشهاي نفت داشت كه با كبريتي به آتش كشيده شود.
ساعت حدود ۱۰/۵ صبح را نشان ميداد براي ملاقات با حضرت آيتالله نسابه كه در منزل كنوني خودشان تشريف داشتند عازم خيابان گردان شدم در منزل، يكي از دوستان هم حضور داشت با هم وارد شديم؛ جريانات ۲۴ ساعت گذشته را با هم مرور ميكرديم و قضايا را با آقا در ميان گذاشتيم و اطلاعات را رد و بدل نموديم شايد نيم ساعتي گذشت.
خداحافظي كرده به طرف منزل حركت كردم از سه راه گردان عبور و وارد كوچهاي شدم كه فكر ميكنم دومين يا سومين منزل آن، خانه مرحوم حاج حبيب بينا بود (اكنون منزل آقاي حاج حسن بيناست) به منزل ايشان نرسيده بودم كه صداي شليك گلوله از اطراف، گوشها را كر ميكرد.
گويي يكپارگي جمعي از نيروهاي ژاندارمري آن زمان به سرتاسر شهر هجوم آورده همه مغازهها را بستند و از سطح خيابانها بطرف كوچه و منازل ميرفتند صداهاي متفاوت از طريق برخي وسايل و ابزار دست ساز مثل كوكتل مولوتوف، كلتهاي كوچكي از همان زمان وارد ميشد و خريدو فروش مينمودند و … به گوش ميرسيد.
من و چند نفر ديگر وارد منزل آقاي حاج بينا شديم و براي اطلاع از جريان به پشت بام منزل رفتيم فقط صداها قابل تشخيص بود اما امكان ديدن كسي فراهم نبود.
تيراندازيها چند ساعت ادامه داشت شايد حدود ساعت ۴ بعد از ظهر بود صدا قطع شد و به سوي منزل خودمان روانه شديم در مسير كوچهها از كشته شدن و زخمي شدن تعدادي افراد صحبت به ميان ميآمد تا شب كه قطعي شد ۳ نفر شهيد و تعدادي مجروح شدهاند. شهداي آن روز شهيد مهدي رستگار بود كه آن عزيز در حال روزه به شهادت رسيد، شهيد طاهري و شهيد خليلزاده از شهداي ديگر اين روز بودند.
برخي مردم براي ملاقات با مجروحان راهي بيمارستان امام سجاد ميشدند بعضي براي ديدن خانواده خود به منازل ميرفتند پارهاي در پي جمعآوري اطلاعات بودند كه چه شده است يكي از درجهداران نيروي ژاندارمري به وسيله عوامل مردمي كشته شده بود و ميگفتند شهيد طاهري توسط همين درجهدار به شهادت رسيده .
شهر آرامش نداشت مردم از جريان ايجاد شده به شدت ناراحت و مضطرب بودند چرا در اين موقعيت در شهر مثل لار كه حكومت نظامي هم نيست در روز روشن چنين حادثهاي رخ دهد گروهي راههاي عبور و مرور نيروها را مسدود كردند كه اجازه عبور و مرور نداشته باشند.
فرمانده سابق ژاندارمري لارستان سرهنگ زرناني كه به احتمال قوي فوت كرده باشد به لار آمد و از حضرت آيتالله حاج سيدعبدالعلي آيتاللهي (ره) تقاضاي گشودن راه و بازگشت به حالت عادي نمود.
آن زمان بنده خدمت حضرت آقا بودم كسي ديگر بود يا نه به خاطر ندارم به سرهنگ زرناني كه به راستي افسر عاقلي بود يا به طور مستقيم يا به عنوان خواست مردم گفته شد شما ابتدا قاتلان اين سه جوان را تحويل بدهيد بعد از مردم چنين تقاضايي بنماييد.
البته مشخص بود چنين تصميمي از عهده ايشان هم خارج بود چند صباحي وضع به همين منوال گذشت بعد راه باز شد و خود به خود عبور و مرور نيروها عادي گرديد. حوادث خيلي سريع پيش ميآمد و خيلي سريع جريان تغيير ميكرد.