جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۸:۳۴ق.ظ
::آخرین مطلب 11 ساعت پیش | افراد آنلاین: 0

ريشه يك ضرب‌المثل لاري(3)

(پمه پيرزن حالا نَم اُشْكَشِدِه) اَگو يك وَختي سيل خَيلي گُتي اُند و اَمه شهر آو اُشبو و بُري خونَيا اُشتُنبنا از ميون ايهمَه خونه تَهنا خونه يك پيرزني و…

(پمه پيرزن حالا نَم اُشْكَشِدِه)

اَگو يك وَختي سيل خَيلي گُتي اُند و اَمه شهر آو اُشبو و بُري خونَيا اُشتُنبنا از ميون ايهمَه خونه تَهنا خونه يك پيرزني و خواس خدا خراب نبوئِس .

مردم كه هَمَشو دَر و در بوسُنِن مات واموندِن كه چواِ خونه پيرزن نِه تُمبِده.

هَمشو چِدِن پِشه پيرزن شُدي اَپي چرخ اُداي و پَمه وا ريسمو اَكِرداي.

شُگُت:‌پيرزن مگه خبر اُتني چو بُده؟

اُشگت: نه.

شُگُت: امه جا او اُشبرده اَمه كِس در بدر بُسِّن او از مَجا اَدر چِده چِطَرهرِه كه تو خبر اُتنِبُده؟

پيرزن اُشگت: مُواِ،‌ نَپَس سيل اُنده و او اَرو شِسِّه مه اَدَنِم پَمم نَم اُشْكَشِدِسّون، مَگُت يكچي بُده كه پَمه مَه نم اُشكشدِه پس سيل اُندِه؟

**

گويند، روزي سيل عظيمي به راه افتاد و همه شهر را آب فرا گرفت و خانه‌هاي بسياري ويران شد.
از بين آن همه خانه،‌فقط سراي پيرزني به اراده خداوندي آسيبي نديد.
مردم دربدر و وامانده از اين امر،‌مات و مبهوت شدند كه چرا خانه پيرزن خراب نشده است.
جملگي به نزد پيرزن رفتند.
او را در حال رشتن پينه ديدند و گفتند: پيرزن مگر خبر نداري چه شده است؟
گفت:‌نه.
گفتند:‌آب همه جا را فرا گرفته و مردمان همه دربدر شدند چگونه است كه تو بي‌خبر مانده‌اي؟
پيرزن در حالت تعجب گفت:‌واي پس سيل آمده و آب همه جا را فرا گرفته است؟
حالا فهميدم چرا پنبه من نم گرفته بود.
به خود مي‌گفتم كه نم گرفتن پنبه‌ام بي‌علت نيست.
حالا فهميدم پس سيل آمده است؟!

به نقل از كتاب لار شهري به رنگ خاك – دكتر محمدباقر وثوقي

نوشته شده در تاریخ:چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲:۵۴ق٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین