این بار دوازدهم است که لارستانی های مقیم تهران در محفلی به نام «گردهمایی» جمع می شوند. به عبارتی اگر روزی از این محفل فرهیخته با عنوان «طفل نوپا» یاد…
این بار دوازدهم است که لارستانی های مقیم تهران در محفلی به نام «گردهمایی» جمع می شوند. به عبارتی اگر روزی از این محفل فرهیخته با عنوان «طفل نوپا» یاد می کردیم اکنون وقت آن رسیده است که واژه جدیدی
برگزینیم، زیرا اگرچه به نظر می رسد پس از گذشت دوازده سال کمی «از راه به در» شده است، اما پشت لبش نیز اندکی سبز شده است. همچنان که مراسم هر سال بیش از سال پیش رنگ و بوی «لارستانی» بیشتری به خود می گیرد و این را ابتدا در بروشور این گردهمایی و نیز از سخنان دبیر همایش، پویا شریفی پس از پخش شدن سرود لارستان نیز می شد دریافت، هرچند مرز تاریخ و جغرافیا و احساس در بین کاغذ های او گم شده است:
و يادمان نرفته است قشم، گمبرون، لنگه، سيراف، بستك، خور، گراش، بيرم، عمادده، بنارويه
جويم و آن بالا، كرمانو اندكي كه از خاك بالاتر روي، مسقط، كراچي، بمبئي…
شروع مراسم بر اساس سنت نیک چند سال گذشته، با تقدیر از یک فرهیخته لارستانی از روستای «کَهنه» از توابع «اوز» آغاز شد. او که دانش آموخته ی رشته پزشکی دانشگاه سن پترزبورگ، و متخصص جراحی ارتوپدی از دانشگاه بلغارستان است، اولین کسی است که توانسته مچ دست یک مرد جوان بلغاری را که از مچ قطع شده بود، با موفقیت پیوند دهد. دکتر فیروزی که در این مراسم هیجان زده به نظر می رسید، لوح یادبود خود را از دست پروفسور ارفعی و تندیس خود را از دست دکتر جمشید جعفرپور– نماینده محترم شهرستان لار، خنج و گراش، و با حضور مهندس علوی و دکتر معتمد دریافت کرد. البته مهمتر از آن گلی بود که مادرش روی سن به او تقدیم کرد و سالن را تحت تاثیر قرار داد.
سپس کلیپی از فیلم های ارسالی همشهریان لاری و شهر های اطراف پخش شد تا جای هیچ گونه حدیث نقضی باقی نماند و کل و بلبل و باقی قضایا…
در کِنار این همه،«کُنار» چیز دیگری بود! امیر غفاری طعم نوستالژیک دوران بچگی را به طرز کاملا غیر منتظره در میان پذیرایی برنامه، -که البته آن هم شیرینی های لاری و به هزينه خانواده مرحوم نخبه الفقهايي در سالگرد فوت وي بود- قرار داده بود به بسیاری از لارستانی ها هنگام ورود و مشاهده پذیرایی تحت تاثیر قرار می گرفتند.
اما لحن برنامه تئاتر کمی متفاوت بود! آیت بی غم، دانشجوی رشته دندانپزشکی است که البته در لارستان نام او را بیشتر با تئاتر می شناسند و در این گردهمایی نیز دست روی دست نگذاشت. بی غم با زبان طنز آلود تنش مردم دو شهر لار و «شهرستان» مجاور را به تمسخر گرفت و ضمن انتقاد ظریف از سیاسیون، پانتومیم خود را با طعنه از ابلاغ نشدن «اداره کل صنعت و معدن» به پایان رساند.
این برنامه که توسط «میلاد اسلام زاده» مجری معروف برنامه رادیو هفت اجرا می شد، با پخش کلیپی از داستان خوانی محسن نیرومند درباره لارستان قدیم و کلیپی دیگر در مورد لهجه های متفاوت زبان اچمی و با مضمون “آب” ادامه یافت، اما قبل از اجرای برنامه موسیقی به دلیل ناهماهنگی برای مدتی متوقف شد.
البته این برنامه علاوه بر مهندس صبورایی – شهردار اسبق لار – و محمد اوزي- از تهيه كنددگان و كارگردانان بنام راديو- مهمانان ویژه ای هم داشت. بر خلاف سنت همیشگی که مهمانان همیشه از تهران به لار دعوت می شوند، این بار چند لارستانی به تهران آمدند تا تحفه ای کاملا لاری برای تهرانی ها بیاورند از جنس شعر.
عبدالرضا مفتوحی، راشد انصاری و محمد جاوید سه شاعر لارستانی الاصل بودند که بنا به دعوت دبیر گردهمایی، به ترتیب از لار، بندرعباس و شيراز در محل گردهمایی جمع شدند تا به شعرخوانی بپردازند. جاوید با چند شعر کوتاه فارسی از مجموعه خرنامه شروع کرد. راشد
انصاری نیز با حفظ فضای جاوید، چند دوبیتی طنز خواند. اما مفتوحی تلاش کرد بهترین و جدی ترین اشعار جدی خود را ارائه دهد که سالن برای مدتی تحت تاثیر اشعار او بود.
پایان بندی این گردهمایی نیز طبق روال هر ساله، شعر خوانی «مصطفی کشفی» بود و شامی که به زعم نگارنده هر سال تقریبا همه حاضرین سالن بعد از گردهمایی انتظار غذای لاری را می کشند، اما تا به حال برگزار کنندگان این گردهمایی علی رغم زحمات زیاد موفق به برآورده کردن آن نشده اند.