این ادعا که لارستان کهن با فراز و فرودهای بیکرانه ی خود همواره درصدد بوده تا در مسیر پیشرفت گام بردارد منطقی و قبول اما این که در این گذر…
این ادعا که لارستان کهن با فراز و فرودهای بیکرانه ی خود همواره درصدد بوده تا در مسیر پیشرفت گام بردارد منطقی و قبول اما این که در این گذر تاریخی، زبانمان به چه میزان حفظ شده است را چندان مطمئن نیستم؛ زبان لاری (البته افرادی با نسبت دادن «لاری» به زبانمان موافق نیستند و بحث
درباره ی «گویش و زبان بودن آن» از یک طرف و یا «لاری و لارستانی و اَچُمی بودن آن» از طرف دیگر را به بعدا وامی گذاریم) که از نظر شرایط خطرپذیری اطلس جامع زبانهای سازمان یونسکو «قطعاً درخطر» به حساب می آید به نقطه ای رسیده که دیگر والدین مدرن ما (!) به ندرت با فرزندان خود بدین کهن زبان سخن می رانند و در جواب نیز بدین توجیه بسنده می کنند که زبان مادری باعث پسرفت و سیر قهقرایی کودکانشان در مدرسه می شود و آن ها را در یادگیری زبان فارسی دچار مشکل می سازد؛ اما آیا به راستی این توجیه دلایلی زبان شناختی دارد یا صرفاً شایعاتی عوام محورانه است که همانند کوه عظیمی از باورهای نابجای دیگر به روح و جان ما خوره انداخته است؟
زبان¬شناسی اجتماعی و پژوهش¬های دوزبانگی در دانشگاه¬ها و موسسات مطرح جهان پرده از راز این ماجرا برداشته و خط بُطلانی بر تمامی شائبه¬های پیشین قرن بیستم مبنی بر نقش منفی زبان مادری در یادگیری زبان دوم، سوم و یا خارجه و حتی پیشرفت تحصیلی کشیده است.
بر اساس نظریات علمی زبان شناختی،دوزبانگی (و چند زبانگی چه به شکل دو زبان بین المللی، چه به شکل زبانی خارجه در دل کشوری چند زبانه همانند لاری در ایران) نه تنها ارتباط کلامی را تقویت میکند و باعث رشد فکری بیشتر کودکان می شود بلکه دانش آموزان دوزبانه با حرکت بین دو زبان و استفاده ی همزمان،قدرت پردازش فکری بیشتری خواهند داشت و همین عامل باعث می شود که رشد شناختی سریعتری را تجربه کنند. حال، رشد شناختی یعنی قدرت حل مسئله، حافظه ی بهتر و تفکر منسجم¬تر و در نتیجه پیشرفت تحصیلی بیشتر؛ به عبارت ساده تر یعنی همان نمره های بهتر در همه ی دروس مدرسه!
تحقیقات دوزبانگی در دانشگاه های هلند و کانادا و ایالات متحده، ایران و بسیاری از موسسات پژوهشی دیگر همه و همه موید این مطلب هستند که دوزبانه ها علاوه بر تسلط در حل مسائل تحصیلی در هوش های گاردنِری (معروف به هوش های هفت گانه ی گاردنر مثل هوش کلامی، ریاضی، موسیقایی، مکانی، بین¬فردی، زبانی و…) نیز از تبحر خاصی برخوردارند و آزمایش¬های میدانی نیز بر این مطلب صحه گذاشته¬اند.
حال، درمورد زبان لاری ماجرا با توجه به شرایط و موقعیت زبان و فرهنگ و جغرافیا اندکی فرق می کند؛ از یک سو، کودکانی که زبان لاری را در خانه نمی آموزند و با آنها به زبان فارسی صحبت می شودبا نوعی شکاف عاطفی زبانی با والدین خود مواجه می شوند و ارتباط موثر آنها دچار خلل میشود چون والدین خود نیز با یکدیگر به زبان فارسی سخن نمی گویند بلکه با تاکید و منطق به زعمِ خود درست ( که بطلان این منطق در پیشین گذشت و در مطالب بعد بیشتر خواهد گذشت)، سعی دارند زبان دوم را به کودکان خود بیاموزند؛ پس در این میان به قول زبان شناسان «جانِ ارتباط کلامی» از بین می رود و اتصال با زبان میانجی باعث تداخل ارتباط می شود؛ از طرفی ابهامات ساختاری و کلامی بین طرفها نیز جای خود دارد که به دلیل شکاف های معنایی در دو زبان و عدم وجود داشت معادل های یکسان در حیطه ی معنایی، گاهی بیشتر انتقال کلام مختل گشته و سردرگمی در فهماندن مطلب نیز والدین خوش فکر را بهت زده می کند.
با این حال، ما صرفاً گوشه هایی از این ماجرا را برشمرده ایم و صرفاً از مثنوی هفتادمنی، خسی را به رشته ی سخن درآورده ایم و هنوز دلایل دیگری هم جای بحث و بررسی دارد؛ عاطفه هایی که به واسطه ی عدم تسلط بر زبان مادری از بین می رود، ارتباط هایی که با همسالان و هم کلاسی ها به ورطه ی کمرنگی کشانده میشود و کنارزدگی های اجتماعی ناشی از عدم ارتباط خود مسائلی است که در قسمت دوم (و شاید تا چند قسمت آینده !) بدان اشاره کنیم.
امید است که دیدی به خوانندگان متفکر ارائه شده باشد.
پایان قسمت اولِ گیر اول از ماجراهای بُری درازِ «زبان¬مان کجا گیر کرده؟»
گیر اول: زبان¬مان به کدامین سو می¬رود؟ (بخش اول)
محمد اورنگ (سلطان)،
دانش آموخته ی زبان شناسیِ کاربردی
دانشگاه شهید بهشتی تهران،
مدرس مدعو دانشگاه بین-المللی امام خمینی قزوین و
(با افتخار وافر) پژوهشگر زبان¬شناختی زبان لاری (m.sultan.ahel@gmail.com)