دَسِّ دوري، اَ دوري نارَسه!دست دوري به دوري نميرسد.…فرصت اين كه به ديدنت بيايم، پيدا نميكنم (جملهاي است براي موجه جلوه دادن به ديد و بازديد نرفتن اقوام يا دوستان)***…
دَسِّ دوري، اَ دوري نارَسه!
دست دوري به دوري نميرسد.
…فرصت اين كه به ديدنت بيايم، پيدا نميكنم (جملهاي است براي موجه جلوه دادن به ديد و بازديد نرفتن اقوام يا دوستان)
***
دَس و وَره نِشو!
نشون به اين نشوني.
***
بيشَوْره وَتي (اصطلاحي است)
اگر خدا بخواهد.
***
دَسُّم، سَنگَره اُشْبَس!
دستم، سنگره بست.
… از سرما، دستم يخ زد.
***
شَه خو دي كه آسمون سَوز و بِنوشِه! (اصطلاحي است در پاسخ به قدرناشناسي افراد)
ديد كه آسمان و سبز و بنفش است.
… ديگه از اين خبرها نيست، ديگه تكرار نخواهم كرد.
***
شَه بِكه دل بِگي!
محكم بگير و از آن مراقبت لازم به عمل بياور.
***
دنده نِهاد بوئِس!
دندهنهاد شد.
…خاطرجمع شد، خيالش راحت شد.
***
اِدِه، كِسَه شَه مَه، دوتِه! (كنايه است)
اين شخص، كيسه به من دوخته است)
…بدجوري به من عادت كرده و ميخواهد به او سود برسانم.
***
و يك كَپِ پُر (كنايه است)
با يك دهان پر
… بدون مقدمه و با پررويي حرفي را به ديگري گفتن.
***
و يك نو و پِيَي اُشخَردِسِّم
با يك نان و پيازي مرا خورده است.
… مرا دست كم گرفته است. تحقير كردن ديگران.