آوْباش:كسي كه حرفهايش پايه و اساس درستي ندارد و نميشود به گفتههايش اعتماد كرد.** بوآ باقِلَه:(باقلاي گرد و كوچكي كه در بين باقلاي معمولي ديده ميشود و به پدر باقلا…
آوْباش:
كسي كه حرفهايش پايه و اساس درستي ندارد و نميشود به گفتههايش اعتماد كرد.
**
بوآ باقِلَه:
(باقلاي گرد و كوچكي كه در بين باقلاي معمولي ديده ميشود و به پدر باقلا معروف است.)
اين اصطلاح به پدراني اتلاق ميشود كه هيچ گونه احساس مسئوليتي نسبت به خانواده خود ندارند و فقط اسمي از پدر را با خود يدك ميكشند.
**
خَرِ نُر:
كنايه از زنان نازا و نابارور است.
**
هِندونه سِرَه بَسَّه:
كنايه از شوهراني است كه در ابتداي خواستگاري ماهيت اصلي آنها مشخص نيست و بعد از ازدواج يواش يواش شخصيت اصلي خود را نشان ميدهند.
شوهر بنا به شانس خانمها، معلوم نيست چطور از آب درآيد.
**
تِلِنگي:
زني كه به جاي ماندن در خانه و خانهداري كردن در بيرون از خانه است.
زني كه دل به كار و امور خانه نميدهد و در حال ديد و بازديدهاي بيمورد است.
**
گُش شَلوئه مِخِه:
كسي كه گوش به زنگ باشد.
**
بي دَر كُجائه:
كنايه از نداشتن جا و مكان و آواره بودن.
**
اَشكَم تَغارِه:
كسي كه خيلي شكموست .
تغار، ظرف بزرگي سفالي كه به عنوان منبع آب از آن استفاده ميشده است.
**
مَگَه آل شَزِن؟:
كنايه از اين است كه مگر چيزي از آن كاسته خواهد شد؟
آل: موجود خيالي كه به زنان زائو آسيب روحي رواني ميرساند.
**
مَگَه مَه چَش اَچو؟
كنايه از اين است كه مگر به آن چشم زخم وارد خواهم كرد؟
وقتي كه چيزي يا كودك زيبايي را از ديدرس كسي كه ميترسند مورد چشم زخم قرار گيرد، دور نگه ميدارند.
**
مُشتُلُغُت كُلَه سِرَم!
وقتي كه خبر بيارزشي را به كسي بدهند و از او مژدگاني خوبي هم بخواهند و او كلاه سرش را معادل خبر شنيده شده پيشنهاد ميكند.
**
باد شَه كَلَّهئِه:
كنايه از فيس و افاده داشتن است. متكبر بودن.
**
سنگ شَه اشَكَم خو بَسّه:
كنايه از اين است كه از نداري، مجبور به رياضت كشيدن است. (سنگ به شكم خودش بسته است)
**
رُز اَتَهِ شو اَكُن، شو اته رُوزِ اكن
كنايه از شب تا صبح بيدار ماندن به دليل ناراحتي خيال يا بيماري است بدون اين كه كسي از حال و روزگارت باخبر باشد.
**
گُله وابُده:
كنايه از كودكي است كه از آب و گِل در آمده و بزرگ شده است