مسافرمان آمد، از راه دور آمد، منتظر بودم ساکی در دست داشته باشد.ساکی نداشت، چمدانی نداشت، صندوقی نداشت اما…. آمد…. خندان ، گلگون ، زیبا نجوا کنان آمدصدای نجوایش می…
مسافرمان آمد، از راه دور آمد، منتظر بودم ساکی در دست داشته باشد.ساکی نداشت، چمدانی نداشت، صندوقی نداشت اما…. آمد…. خندان ، گلگون ، زیبا
نجوا کنان آمد
صدای نجوایش می شنیدم
می گفت : دوستان آمدم ، راه را باز کنید ، هر چند دیر اما بالاخره آمدم .
مسافر رمضانم …
هنوز افطارم را باز نکرده ام
آب نخورده ام …
السلام علیک یااباعبدالله الحسین
السلام علیک یا ابالفضل العباس
هیچ چیز نخورده ام …
اما با زبانی گویا آمده ام
دعای سحر را خوانده ام
نمازم را خوانده ام
سجاده ام هنوز پهن است
رازها دارد این صندوقچه ی دلم
بگویم …
مسجد
صفوف منظم نماز
روزه داران
لبیک گویان …..
آه …..
آمد ،
جغدی آمد
عجیب است در این روشنایی
جغد شومی آمد
گوشه ای نشست
به دور از چشم روزه داران
نشست و نشست و نشست
اللهم لبیک…
این صدای عاشقان بود
در باغ شهادت را نبندید
می خواهم بیایم ….
مرغ دلم به پرواز در آمده
امروز چه روز خوش یمن و مبارکی ست
موحد به احد پیوست
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
آزادی را در آغوش کشید و پرکشید
فرشتگان ، درها را بگشایید
میهمان رمضان آمد
ره توشه ای دارد برای ما خاکیان