«مزار پلارک»، «عطر خمینی» میدهد! و پلاک هر شهیدی، دقیقترین نشانی «بیت امام» است! «خط امام» یعنی وصیتنامهی همان شهید که هیچ وقت پیکرش از خط برنگشت! «صدای امام» را…
«مزار پلارک»، «عطر خمینی» میدهد! و پلاک هر شهیدی، دقیقترین نشانی «بیت امام» است! «خط امام» یعنی وصیتنامهی همان شهید که هیچ وقت پیکرش از خط برنگشت! «صدای امام» را من هر صبح جمعه از لابهلای جیکجیک گنجشکها میشنوم! به همان نازی! به همان زیبایی! به همان صلابت! آری! «حرم امام» در قطعهی شهداست! «مرتضی آوینی» روایت خود را از «فتح امام» گرفته بود! «صیاد» را امام، صید کرده بود! «محمدابراهیم» یعنی «همت خمینی»! «متوسلیان» از متوسلان ممتاز امام بود! «چمران» از امام یاد گرفته بود سخن گفتن با گل آفتابگردان را! به «فرزندان خمینی»، «برادران دستواره» را هم اضافه کنید!
و به «عشاق روحالله»، مادر شهیدی که پنجشنبهها، بساط چای و خرمای خود را میگذارد در همان زنبیل سرخ ۳۰ سال پیش! و مینشیند روی سکوی جلوی در مسجد تا اتوبوس بیاید! میآید! بهزودی میآید و همهی ما را میبرد جنوبیترین نقطهی شهر! جایی که «برج» ندارد اما تا دلتان بخواهد «ایستگاه صلواتی» دارد!
و مورچههایی که مجنون شیرینزبانیهای دختر ۳ سالهی شهید مدافع حرماند! برخیز خمینی! برخیز و ببین که روزگار، آخرش هم نتوانست ذائقهی ما را عوض کند! ما همان نوزادان درون گهوارهایم! همان دبستانیها که همهی امیدت بعد از خدا، به ما بود! همان بچهها که قلک خود را میشکستیم تا مبادا دل اماممان بشکند! همان دانشآموزان «گروه سرود آباده» که هنوز هم «خواب بابا» را میبینیم!
و هنوز هم مثل تو معتقدیم: «آنهایی که «خواب آمریکا» را میبینند، خدا بیدارشان کند»! اماما! بعد از تو، خیلیها رنگ عوض کردند اما خون شهدا همچنان سرخ است! و همچنان میجوشد! و همچنان «حاجقاسم» زنده است! و حالا بعد از «کربلا»، «قدس» را نشان دارد! حق با تو بود؛ «راه قدس، از کربلا میگذرد!» و همهی راهها نیز از کربلا میگذرد! از شب عاشورا! بیعت را هم اگر بردارد خامنهای، ما باز دست از آرمانهای بلند انقلاب تو نمیکشیم!
بگذار طعنهزنان، ما را ملامت کنند اما مگر تو را ملامت نمیکردند؟! مگر تو سختی ندیدی؟! و مگر نگفتی که اکنون خمینی، سینهی خود را در برابر تیرها سپر کرده است؟! اماما! بعد از تو، جانشین شایستهات نیز در برابر همهی فتنهها، سینهی خود را سپر کرده! اما هر چه میگذرد، فتنهها بزرگتر میشود! و دسیسهها جدیتر میشود! و کینهها پررنگتر میشود! و مبارزه بیشتر میشود! اما «تا مبارزه هست، ما هستیم!» و همین را هم تو به ما یاد دادی! و تو از ما خواستی! ماندن را! ایستادن را! نترسیدن را! قوی بودن را! توکل فقط به خدا را! امید را! ایمان را! دل آرام را! قلب مطمئن را! روح شاد را! ضمیر امیدوار را! و شگفتا! پیام خامنهای هم همین است! و پیام خدا هم همین! «ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتمالاعلون ان کنتم مؤمنین!»
ایمان ما به همان خدایی است که خمینی را بعد از آن همه سال تبعید، صحیح و سالم به آغوش وطن برگرداند و نه فقط از پدران ما، بلکه حتی از شنهای بیابان هم برای او «سرباز» درست کرد، همچنان که از «شکاف دریا» برای «موسی»! و از «زبان نالان» برای «عیسی»! و از «۷ آسمان» برای «محمد»! و از «ذوالفقار» برای «علی»! و از «صبر» برای «حسن»! و از «خون ۶ ماهه» برای «حسین»! السلام علیک یا روحالله!
سلام بر تو امامی که به ما آموختی؛ خدا از خواباندن مچ هیچ فتنهای و هیچ آتشی و هیچ قهری و هیچ غضبی و هیچ مکری و هیچ جنگی ناتوان نیست! و اگر اراده کند، بدون «جهانآرا» هم میتواند «خرمشهر» را آزاد کند!
خدایا! خدایا! تا «انقلاب مهدی» از «نهضت خمینی» محافظت بفرما! خامنهای رهبر، به لطف خود نگهدار! رزمندگان اسلام، نصرت، عطا بفرما! زیارت کربلا، نصیب ما بگردان! آمین یا ربالعالمین…
قطعه ۲۶- حسین قدیانی