بباجی از بهار وطبیعت و سر سبزی لارستان از شعر معروف سید مصطفی کشفی شروع می کند . هرکجا برکه ای نشسته به خاک گویی آنجاست مرز لارستانگر بهارش بگسترد…
بباجی از بهار وطبیعت و سر سبزی لارستان از شعر معروف سید مصطفی کشفی شروع می کند .
هرکجا برکه ای نشسته به خاک
گویی آنجاست مرز لارستان
گر بهارش بگسترد دامن
می شود قالی بهارستان
مردمانش نجیب و زحمتکش
با صبوری به سر برند ایام
پیش چشمان قانع زن و مرد
هودج صبر می رود آرام
دور باد از تو ای دیار نجیب
خشکسالی ، بلای لارستان
سپس توضیح میدهد که اگر در لارستان به موقع باران بیاید و سال شود ( بهار شود ) یکی از زیباترین بهار در منطقه و ایرانزمين به شمار ميرود . بهار لارستان زودتر از هر جای دیگر فرا می رسد و در صحراها و روی کوه ها و روی تمب ها ( تله خاک ) از انواع سبزیهای طبیعی پر می شود. در دامن هر صحرایی برکه ای درست کرده اند که مالامال از آب است و در کنار آن بند و پیپ ( سطل ) گذاشته اند که مردم و چهار پایان از آن استفاده کنند . پسر ها در صحرا به دنبال اَقال( قارچ ) و خِر و دُل و کمپل می گردند و پیدا می کنند تا با تخم مرغ نوش جان کنند . زنها هم به دنبال کندن سوزینو و پا بجنو که با آب گوشت یخنی و نان مهوه روغنی بخورند و تعدادی زیادی از سبز یهای طبیعی دیگر عبارتند از:
تَرَ تیزک ، حَلواوو ، سَمسیل ، اسفناج ، خورَئو ، لِمَخو ، مِل ، خَندَلو ، بابونه ، سرمو ،گُل کَوگو ، اَوِشَه ، گوشه گووو ، آهو بره و…
یعقوب کامجو