جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۱۳ب.ظ
::آخرین مطلب 3 ساعت پیش | افراد آنلاین: 1

پول

پول را بايد شمرد حتي اگه اونو پيدا كرده باشي بباجي تجربه خوبي از پيدا كردن چيزهاي مختلف داره به خصوص پول. خودش تعريف مي‌كنه: نزديك ظهر بود هنوز اذان…

پول را بايد شمرد حتي اگه اونو پيدا كرده باشي بباجي تجربه خوبي از پيدا كردن چيزهاي مختلف داره به خصوص پول. خودش تعريف مي‌كنه: نزديك ظهر بود هنوز اذان نگفته بودند. تشنه‌ام بود اتفاقاً از كنار دهن‌شير رد مي‌شدم. گفتم از اين بهتر نمي‌شه. از پله‌هاش رفتم پايين و شير آب رو باز كردم و تا تونستم آب خنك و گوارا نوشيدم. هواي خنك و مطبوعي داشت دلم نمي‌آمد آنجا را ترك كنم. چشمم به قطره‌هاي آبي افتاد كه از شير آب آرام آرام به زمين مي‌خورد و صداي خوش مي‌داد. نداي اذان بلند شد و با صداي قطره‌هاي آب عجين گشت. فوق‌العاده بود نواي آب و اذان، يك صداي واقعي زندگي آن هم به زلالي آب.

از دهن شير خارج شدم و به سوي مسجد رهسپار، در حالي كه آستين‌هايم را بالا مي‌زدم چشمم به كيفي افتاد كه روي زمين افتاده بود. خم شدم و كيف را برداشتم. با خود گفتم: يعني كيف كيه؟ به اطراف نگاه كردم ولي كسي را نيافتم كه به دنبال كيف باشد. به خاطر همين زيبش را كشيدم تا شايد از درون آن نشاني از صاحبش بيابم. چند كليد، يك ناخن‌گير، يك مداد سياه رنگ و البته هفت هزار تومان پول كه براي آن موقع پول زيادي بود. كيف به دست وارد مسجد شدم تمام فكر و ذكرم شده بود كيف! به خصوص پول زيادي كه درون آن بود. بعد از نماز از خادم مسجد خواستم به نمازگزاران اطلاع دهد اگر كسي چيزي گم كرده نزد من بيايد. به خانه برگشتم و ماجرا را براي بي‌بي تعريف كردم. او هم كيف را برداشت و در جاي مطمئني پنهان كرد.

نزديك‌هاي ساعت ۵ بعد از ظهر بود كه با صداي شنيدن در منزل از خواب بيدار شدم. به طرف در رفتم و اونو باز كردم خادم مسجد به همراه فردي بود كه تا حالا نديده بودمش.فارسي صحبت مي‌كرد.  خادم گفت:حاج زينل ايشان گم شده‌اي دارند فكر كنم نزد شماست. گفتم: خوب چه چيزي گم كرده‌ايد؟ او گفت:‌كيفي گم كرده‌ام به رنگ قهوه‌اي با دسته‌اي مشكي كه درونش مقداري پول هست و چند كليد. من هم با سادگي گفتم بله درسته الان ميارم خدمتتون. رفتم و كيف را آوردم مرد با ديدن كيف ذوق زده شد و از دستم قاپيد. از اين حركتش اصلا خوشم نيامد. او كيفش را باز كرد و پولهايش را شمرد و با حالتي خاص گفت: ببخشيد آقا پولهايم كمه. آب سردي بود كه رويم ريخته باشند.

گفتم: يعني چه؟ پولهايم كمه يعني چه؟ گفت: يعني چه نداره آقا!!! جسارت نباشه پولهاي من ۱۰ هزار تومان بوده ولي اين ۷ هزار تومنه! داشتم سكته مي‌كردم. نگاه عجيب خادم مسجد را هم نمي‌توانستم تحمل كنم. در اين موقع بود كه فكري به ذهنم رسيد خودم را جمع و جور كردم و گفتم: ببخشيد،‌اون پولها رو بده بشمارم، ببينم. او هم كيف و هم پول‌ها را به من داد. پولها را شمردم و گفتم: بله ۷ هزار تومن هست. بعد گذاشتم توي كيف و زير بغل نگه داشتم.

مرد گفت: چي كار داري مي‌كني؟ چرا كيف رو برداشتي.  گفتم: من اگه چيزي پيدا كنم به كسي مي‌دم كه نشاني درست بده. شما درست نگفتي، شما گفتي ده هزار تومن توي كيفه در حالي كه ۷ هزار تومن بيشتر نبوده در نتيجه اين كيف مال شما نيست بعد رفتم داخل و در رابستم. صداي خنده و آفرين گفتن خادم مسجد مرا هم به خنده واداشت. خلاصه از اونها در زدن و از من در باز نكردن.

شنيدم كه خادم مسجد به مرد مي‌گفت: اين چه حرفي بود كه زدي؟ حاج زينل از معتمدين محل است.  مرد گفت: به خدا منظوري نداشتم واقعاً‌ده هزار تومن توي كيفم بود. خادم گفت: خلاصه نمي‌دونم، حاج زينل از دستت ناراحت شد. مرد با صداي بلند گفت: حاجي ببخشيد به خدا كيف مال منه. اصلاً غلط كردم اون حرف رو زدم شايد خرجش كردم يادم نيست غلط كردم… و افتاد به التماس. گفتم: اگه واقعاً راست مي‌گويي يك نشوني بده ببينم. كمي فكر كرد و گفت: توي اين كيف يك ناخن‌گير با دسته سفيد هم هست.  نشوني‌اش درست بود كيفش را دادم و تشكر كرد ورفت. فرداي اون روز كه طبق معمول به طرف دهن‌شير مي‌رفتم تا براي خونه آب بيارم اون مرد رو هم ديدم. پس از سلام گفت: حاجي جان حلالم كن. ديروز اگه گفتم پولهام كمه به خاطر اين بود كه قبل از گم كردن كيف چيزي خريده بودم و اصلاً يادم نبود اميدوارم مرا ببخشي. بعد خداحافظي كرد و رفت. به دهن‌شير رسيده بودم به جايي كه اصلاً فكرش را نمي‌كردم روزي درش را ببندند تا شاهد خرابي‌اش باشم. حيف از دهن شير، حيف…

حميدرضا پريدار

نوشته شده در تاریخ:یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۴:۱۳ب٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین