شهادت حضرت مسلم و هانی بن عروه یادآور شروع محرم است. آقا سلام … ماه محرم شروع شد… ۱۳۷۶ سال پیش در چنین روزی(۹ذیحجه سال ۶۰ ھ ق) محمد بن…
شهادت حضرت مسلم و هانی بن عروه یادآور شروع محرم است. آقا سلام … ماه محرم شروع شد... ۱۳۷۶ سال پیش در چنین روزی(۹ذیحجه سال ۶۰ ھ ق) محمد
بن کثیر و پسرش درکوفه به جرم مهمانداری و طرفداری از مسلم بن عقیل به شهادت رسیدند. درشب عرفه جناب مسلم بن عقیل به منزل طوعه رفتند. درروز عرفه سال ۶۰ ھ که چهارشنبه بود جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را درکوفه شهید کردند.
جناب مسلم بن عقیل: نام مبارکش مسلم و پدرش عقیل و مادرش عَلِیّه و همسر آن حضرت رقیه دختر امیرالمومنین (علیه السلام) است. دربالای دارالاماره با لب تشنه سرازبدن نازنیش جدا کردند و بدنش را ازبالای قصر به پایین انداختند.
اما جناب هانی: که پدرش عروه است، ازاصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) و از بزرگان و خواص شیعه و مخلصین در محبت امیرالمومنین(علیه السلام) بود و درجنگ صفین، جمل، ونهروان درخدمت آن حضرت بود.
بعد از شهادت مسلم بن عقیل و شکستن سرو بینی جناب هانی توسط ابن زیاد ملعون آن خبیث دستورداد سرجناب هانی را دربازارگوسفند فروشان ازبدنش جدا کردند و با طنابی که به پای آن بزرگواربسته بودند همراه با بدن جناب مسلم بن عقیل در بازارکوفه روی زمین کشیدند و سپس به دارزدند و سپس بدن هانی همراه با بدن مسلم دفن شد.
میا کوفه که این مردم دلی پیمان شکن دارند
با صدای حاج میثم مطیعی (کلیک کنید)
غریب و یکه و تنها، رها کرده مرا کوفه
به این شهر اعتباری نیست، میا کوفه میا کوفه
(میا کوفه میا کوفه)
میا کوفه که این مردم، دلی پیمان شکن دارند
میا کوفه که می ترسم، تو را هم تشنه بگذارند
(حسین جانم حسین جانم)
سلام کوفه نیرنگ و نگاه کوفیان سرد است
ز ره ای کاش برگردی، که سنگ کوفه نامرد است
(حسین جانم حسین جانم)
جز اشباه الرجال (*) اینجا، نمی بینم کسی دیگر
نبودی گریه ها کردم، به یاد غربت حیدر
(حسین جانم حسین جانم)
نگاهی کن تو یا زهرا، به آه ما به اشک ما
که هر سال از تو می گیریم، همه رزق محرم را
(حسین جانم حسین جانم)
شاعر :محمد مهدی سیار
———————————————————————————————————-
(*): نهج البلاغة، خطبه ۲۷:
امیر المومنین خطاب به مردم پیمان شکن کوفه فرمودند:
يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاسا…
ترجمه: اى مرد نمايان نامرد! اى كودك صفتان بى خرد! كه عقلهاى شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد! چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمىديدم و هرگز نمىشناختم! شناسايى شما- سوگند به خدا- كه جز پشيمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون و سينهام از خشم شما مالامال است! كاسههاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد..