آنچه در ادامه امده بخش سوم و پایانی از مقالهاي است مفصل كه به وسيله مرحوم حاج محمدصادق اقبال يكي از پيرغلامان حسيني در سال ۸۷ نگارش يافته و در…
آنچه در ادامه امده بخش سوم و پایانی از مقالهاي است مفصل كه به وسيله مرحوم حاج محمدصادق اقبال يكي از پيرغلامان حسيني در سال ۸۷ نگارش يافته و در همان
سال در شماره ۵۵۴ نشريه به اختصار نگارش يافت و اينك در آستانه همایش بین المللی پیرغلامان حسینی در لارستان به تفصيل بازنشر ميگردد. ياد و خاطره همه پيرغلامان گرامي باد. لازم به ذكر است تاريخها مربوط به سال ۱۳۸۷ ميباشد كه مرحوم حاج اقبال نگاشته است.
……
ديگر از شعراي نامي و نوحهسرايان مرحوم آقا دارا بدر فرزند محمدرضا كه سالياني كلانتر گراش بوده است و بعد ها تشريف فرماي لار شدهاند و ديوان اشعارش جمعآوري اما هنوز چاپ نشده است.
در هر باب از اشعار شعر سرودهاند مخصوصاً قصائد پرارج و وزين دارند نوحههايي كه سرودهاند اكثر نزد اينجانب بوده كه رونويس و جهت چاپ تقديم آقازادهشان شده و خود مرحوم بدر نوحههاي سروده خود در مجالس ميخواندهاند و بنده ياد ندارم ولي از بزرگان اين فن مرحوم كربلايي محمدحسن ضيغمي و حاج محمد باقر مفتوحي شنيدم كه عصر تاسوعا آقا دارا نوحه
يارب امشب محشر كبري بود
يا شب ميشوم عاشورا بود
در باغ نشاط خواندند و غوغا نمودند و آقازاده محترمشان حاج احمد ميرزا هم خوب نوحه ميخواندند و در باب نوحهسرايي آقا دارا و الطاف ايشان نسبت به بنده خاطراتي دارم كه فرصت ذكر آن نيست ولي آنقدر بگويم كه به قدري نوحهشان جالب است كه هر ساله چند نوحه ايشان خوانده ميشود هرچند تكرار ميشود باز هم لطافت خود را دارد.
نوحه اول محرم:
باز از افق طالع مگر ماه محرم شد
يا شورش محشر دگر ظاهر به عالم شد
و نوحه حر
شاهنشه دين خيمه چو در دشت بلا زد
حر آمد و بر دامن شه دست ولا زد
و نوحه شب عاشورا
اي خواهر غمديده من زينب مضطر
وي قافله سالار يتيمان برادر
از بعد مني حامي اطفال پريشان
برجاي مني حافظ اولاد پيمبر
تو دختر زهرايي و از دودة احمد
تو زينب كبرايي و هم زاده حيدر
گر شمر ببرد ز قفا رأس من از تن
زنهار مزن لطمه تو بر چهر منوّر
تا زنده حسين است مكن گريه و زاري
در معركه دشمن به شماتت تو مياور
گويند رقيبان كه حسين نيست دگر يار
جز عابد بيمار و همين غمزده خواهر
زينب زاَلم چاك همي داد گريبان
گفت آه به حال من و اين قلب مكدّر
من يك تن بيچاره و اندوه هزاران
اين كوه غم حملش نتوان بر تن لاغر
و اين رباعي نيز در مرثيه از آنجناب است:
اي فلك داني به اولاد علي چون كردهاي
از جفايت قلبشان چون لجه خون كردهاي
موج زن شطّ فرات و تشنه اطفال حسين
چشمهاي تشنه كامان رود جيحون كردهاي
جهت نمونه يكي از نوحههايشان ذكر شد و همچنين در قصيدههايشان در محضر آقايان آيات عظام معاصر از قبيل آيتاللهالعظمي مرحوم سيدعبدالمحمد آيتاللهي و آيتالله سيدعلي اصغر موسوي و آيتالله شيخ محمدحسين نخبه الفقهايي كه خود در محضرشان قرائت مينموده در آخر قصيده به نام آن آيات گريزي دارد و نام مباركشان ذكر نموده چنانكه لقب بدرالشعرايي از آيتاللهالعظمي سيدعبدالمحمد دريافت نموده نوحههايي كه به بنده لطف ميفرمودند با تعليم سبك خواندن نوحه از خود ايشان بود چنانكه موقع حركت سينه زنها در كوچه خود تشريف ميآوردند و مشاهده مينمودند ايشان در سنين حدود ۵۸ سالگي در سال ۱۳۳۳ شمسي به علت عمل كيسه صفرا در تهران به رحمت ايزدي پيوست و در قبرستان معروف ابن بابويه مدفون گرديد رحمت خدا به روان پاكش باد.
يكي از شعراي نوحهسراي شهرمان شاعر توانا و خوش سليقه حاج رحمتالله نوريزاده ميباشند كه نامبرده مدتي است مهاجرت به شيراز نمودند كه قصائد و غزل و مراثي و نواحي متعددي دارند.
اولين قصيده سروده ايشان در شعبان سال ۱۳۷۳ قمري در مولود حضرت حجت (عج) سرودهشان در روز ميلاد آن حضرت در حسينيه در محضر آيتالله مرحوم سيدعلي اصغر موسوي قرائت نمودم كه مورد تحسين همه قرار گرفت.
مخمسي است كه يك مخمس از اول و يك مخمس از آخر ذكر ميشود:
ساقي قدحي ده كه جهان گشت گلستان
شد دست و چمن غرق گل و لاله و ريحان
سرو و سمن و غنچه همه خرّم و خندان
اين مژده شد الهام به دلهاي پريشان
از درد مكن ناله كه پيدا شده درمان
**
باز آي كه گرديده به ما كار جهان تنگ
اي شاه بيا تا بزني تكيه بر اورنگ
آئينه روي تو برد از دل ما رنگ
نوري چو به دامان تو امروز زند چنگ
يكدم برهانش زغم و محنت دوران
و غزليات فراواني دارد و مراثي در ارتحال مرحوم آيتالله آقا سيد علي اصغر موسوي دارد و از نوحههايي كه سرودهاند به بنده لطف كردهاند و اينجانب استفاده نمودهام نوحه حضرت رسول (ص) و حضرت حر و علي اصغر و نوحه وداع حضرت اباعبدالله با سكينه دارد و نوحه علي اصغر هر ساله استفاده ميشود بسيار جانسوز و گيرا ميباشد جهت نمونه چند سطري نگاشته ميشود:
شيرخوار نازنينم اي علي اصغر
اي مه انور
مه جبينم نوگل گلزار پيغمبر
اي زگل بهتر
غنچه رويت چرا نشكفته شد پرپر
اي گل احمر
بعد از اين در هجر رويت ميزنم بر سر
از غم اي مادر
اي مه انور
اي علي اصغر
وقت رفتن بودهاي از تشنگي بيتاب
روي دست باب
گشتهاي اكنون زتير حرمله سيراب
يا شدي در خواب
مادرا بنگر زمرگت گشتهام بيتاب
ديدهام پرآب
ياد رويت بر دلم هر دم زند آذر
اي علي اصغر
اي علي اصغر
اي مه انور
نوحههايش مخصوصا به اينجانب لطف مينمودند كه سبك آن به درخواستي اينجانب بود.
يكي ديگر از نوحهسرايان مرحوم رضا مهندس ميباشد كه ايشان به شغل معلمي اشتغال داشتند.