شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۴۴ب.ظ
::آخرین مطلب 1 ساعت پیش | افراد آنلاین: 3

شریعتی و نقد فرهنگ و تمدن غرب (3)

  سلسله یادداشت ۶ قسمتی “شریعتی و نقد فرهنگ و تمدن غرب”‌که سومین بخش آن را در ادامه می خوانیم بخشی از فعالیت های پژوهشی صورت گرفته توسط یکی از نویسندگان…

  سلسله یادداشت ۶ قسمتی “شریعتی و نقد فرهنگ و تمدن غرب”‌که سومین بخش آن را در ادامه می خوانیم بخشی از فعالیت های پژوهشی صورت گرفته توسط یکی از نویسندگان لارستانی است که به روایتی متفاوت از فعالیت های مرحوم دکتر علی شریعتی در سالهای دور و نزدیک می پردازد. خواندن این سطور خالی از لطف نخواهد بود. بخشهای بعدی ان شاء الله طی روزهای آتی منتشر خواهد شد.

هیچ صاحب فکر و اندیشه ای بدون تاثیرپذیری از دیگران در طول تاریخ وجود نداشته است. شریعتی هم از این قاعده مستثنی نیست. اولین فردی که بر اندیشه او تاثیر گذاشت پدرش بود. کسی که نه شیوه فیلسوفانه و زاهدانه اجداد بلکه شیوه اجتماعی و فکری خاص خودش را داشت. حضور شریعتی در گروه های انقلابی و سوسیالیستی هم در او موثر بوده است. سفر فرنگ و تحصیل در سوربن و آشنایی با متفکرانی مانند سارتر و ماسینیون و غیره نیز در ساختمان فکری او بی تاثیر نبوده اند.

اما آنچه که شریعتی را در اندیشه به شگفتی واداشته و عمیقا تحت تاثیر قرار داده؛ آموزه های اسلامی است تا جایی که مکتب اهل بیت ع را تنها راه نجات می شمارد؛ او در پاسخ به این پرسش[۱] که راه نجات جامعه ایران چیست؟ می گوید: ما تا هنگامی که علی و فاطمه را داریم به هیچ مکتب و ایسمی نیاز نداریم اما باید علی و فاطمه را به مردم بشناسانیم. (اسفندیاری ۱۳۹۰، ص ۱۰)

شریعتی می دانست برای مبارزه با فرهنگ و تمدن غرب باید اول ذهنیت های کهنه و مندرس را از فکر و اندیشه جامعه دور سازد و بجای آن نگاهی نو و تاثیرگذار به مردم القا کند سپس با نیروی تجدیده شده ملت در مقابل غرب بایستد؛ او در زمانی که خود هم باور داشت دیگر زمان تولد ایدئولوژی ها نیست، طرح دین ایدئولوژیک و حزب تشیع علوی را عَلَم کرد.

او معتقد بود آموزه های دینی که طی چند قرن گذشته به ملت و جوانان القا شده آموزه های فردی و خالی از نگاه اجتماعی بوده و نه تنها نتوانسته در جامعه تحولی ایجاد کند بلکه به عقب ماندگی آن کمک کرده است.

او از بی سامانی فکر اسلامی می نالد: «دست راستی ترین گرایش ها تا دست چپی ترین گرایش ها را می بینیم که الان در اسلام قره قاطی است؛ اسم همه آنها هم اسلام است.» از نظر او دانسته های دینی یک جوان شیعی پاسخگوی حضور موثر و عمل اجتماعی او نیست لذا باید فکری به حال اوضاع تعالیم دینی کرد و آن را متناسب با نیاز روز متحول ساخت و به جامعه و بخصوص جوانان انقلابی تحویل داد. «به نظر من بزرگ ترین و فوری ترین کار، تدوین یک سیمای کامل از ایدئولوژی اسلامی است به همان شکل که برای یک جوان مارکسیست، چهره اعتقادی، وظیفه، مسوولیت و جایگاه طبقاتی اش معلوم است.» البته  او طرح ایدئولوژی اسلام را در افق تخصصیِ علمی- فلسفی، کار خود نمی داند اما معتقد است ایدئولوژی اسلام را در حد جوانان می تواند ارائه کند. (باقرزاده ۱۳۸۴، ص۴۳۱و۴۳۲)

شریعتی معتقد است؛ «انسان از مکاتب غربی مانند سرمایه داری و کمونیسم سرخورده شده و بدنبال معنویت و مذهبی متعالی است.» او اسلام را همان مذهب ایده آلی می داند که انسان سرگشته امروز می تواند در آن تفسیر معنوی جهان و انسان و ارزش های متعالی الهی و انسانی را بیابد به شرط اینکه از صورت یک فرهنگ قدیمی بصورت یک ایدئولوژی ارائه شود و از جمود و خرافه رها شود.

این به آن معناست که انتخاب اول و آخر شریعتی در میان ادیان و مکاتب آن روز، اسلام بوده است؛ هرچند نگاه او با نگاه سنتی جامعه به اسلام تفاوت دارد. شریعتی با این نگاه، به عرصه های تقابل اسلام با ادیان و مکاتب دیگر توجه کرده است. او مقابله اسلام با مسیحیت و ادیان عرفانی شرق را مقابله دینی، با اگزیستانسیالیسم را انسانی و اخلاقی، با لیبرالیسم را تصادم اقتصادی و اجتماعی و بالاخره تقابل با مارکسیسم را در تمام عرصه ها می داند لذا شریعتی رقیب اصلی اسلام را مارکسیسم می شمرد. (م آ۲۴، ص۱۱۹تا۱۲۳)

شریعتی تمدن جدید غرب را که تمدن بورژوازی نوین است در نابود کردن معنویت منحط فئودالی قرون وسطی موفق و در نابودی ارزش های الهی و انسانی، جنایت کاری بزرگ می داند. (م آ ۲۳، ص۳۲) از نظر او خطرناک ترین و در ضمن پنهانی ترین و ناشناخته ترین قیافه استعمار غربی امپریالیسم فرهنگی و فکری است که اندیشه و تعصب را از بین برده، طرز برداشت ما را از دین تغییر می دهد تا هجوم اقتصادی و نظامی را بدنبال آورد. (خسروپناه و عبداللهی ۱۳۹۱، ص۱۸۲) او نظام غرب را فاشیستی می داند.(خسروپناه و عبداللهی ۱۳۹۱، ص۱۸۳) شریعتی برای عصر جدید، روح جدیدی قائل است که از غرب می آید و نمی تواند مذهب را بعنوان عامل تکامل و ترقی بپذیرد. آن روح مثل دیگر کالاها از مظاهر تمدن غرب است. (م آ۲۴، ص ۷۵)     

 

[۱] . پرسشگر آقای محمدرضا حکیمی بوده است.

نویسنده: ح.توانا

 

نوشته شده در تاریخ:پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۵:۴۳ب٫ظ

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

به نظر شما آیا حضور مسئولین کشوری در منظقه می تواند در راستای توسعه مفید باشد؟

Loading ... Loading ...
آخرین اخبار پربازدیدترین