در اسفند نود وقتی نامی از دکتر جعفرپور می آمد ناخود آگاه توجه مردم به سوی آن دكتر داروساز جلب می شد که همیشه در قامت مردی سیاسی در شهر…
در اسفند نود وقتی نامی از دکتر جعفرپور می آمد ناخود آگاه توجه مردم به سوی آن دكتر داروساز جلب می شد که همیشه در قامت مردی سیاسی در شهر قدم می زد اما بعد از مدتی وقتی شهره شد که او آن پزشک داروساز نیست و از باسابقین شورای انقلاب فرهنگی است وسالهاست که درآن ارگان فعالیت می کند برای مردم معمایی شد که اوکیست ؟ و با چنین سابقه ای چرا تا به حال رخساری عیان ننموده تا مردم دست بیعت به سوی او درازکنند جای بسی تعجب راداشت.
دکتر جمشید جعفرپور مرد موقر وکهنه کار و فهمیده اما گمنامی که این یکسال را خوب جبران آن چند سال دوری نمود وخدماتش عیان است و ملموس . طی این یکسال چندین وچندبار خبرسازشد و از همان بادیِ نخست عیان شد که او همان کسی است که می تواند این خطه را از کالبد بیرمقی برهاند هرچند مردانی بودند که سخت پی کار را در این کارزار می گرفتند و نمی توان ازآن کمکهای آنها چشم پوشی کرد اما بالطبع زحمات این سر پررنگ تر است.
فعالیت او طی این یکسال اگر به طول آن خدماتی که طی این سی واندی سال رفت نباشد لکن بسی عریض تر از عرض وکیفیت آنان است اگر طی این مدت فعالیتها رفت و باید قدر آنان را دانست که هنوز آن خدمات تازگی دارد و رنگی روشن اما باید قبول نمود که خدمات این نمایندة دهه ی نود لارستان رنگ وبویی دگردارد به خصوص که طی چندسال گذشته آلامها دیدهایم ، امروز کوچکترین خدمتی که آن نامهربانی ها را لا پوشانی کند بسی مزید امتنان است برای این مردم صبور وساکت.
یادمان باشد این خدمات در این برهه به توان دو است و چند امتیازی تلقی می گردد هر قدمی به مثابه قدمهایی تلقی می گردد که پیش از این برداشته شده است و باید از همه مسئولین ذیربط که به نوعی دراین کارمشارکت دارند و به خصوص نماینده محترم که پیگیری را از مرکز و به صورت متمرکزانجام می دهد قدردانی کرد نیازبه مصادره هر موفقیتی به نفع شخص خاصی نیست این فیروزی درنهایت به نام لارستان نامی که درنهایت باید برتارک نشیند، می نشیند . همین در نهایت هدف است وبس یادمان نرود این موفقیت نه ازآن لار بلکه خطه لارستان است.
باید امروز که چنین گوی سبقت را از دیگر شهرها ربوده ایم به این پوئن های مثبت دل نبندیم با جان و دل حافظ این دستاوردها باشیم اما دست به دست هم برای کسب امتیازات بیشتر بکوشیم. این راه بی همراهی مردم و بی تفاوتی آنان ناهموارخواهد بود آنان هستند که تا نخواهند و پاس ندارند باید این شهر به رنگ خاک بماند اما با وجود آنان است که لار به لارستان ولارستان به لارستان بزرگ تبدیل شد همین زنجیره مهربانی وپیگیری های مردم شریف و مسئولین دلسوز بود که امروز چنین شد که حقاً باید می شد.
دیگران هم چنین اند می خواهند که می رسند وگرنه نخواستن همان نشانه بی تفاوتی نسبت به امور است. هرآن کس که برای این خطه قدمی بردارد شایسته تقدیر است چه آن کس خیِّر باشد که وجب به وجب این خاک جنوب به همت آنان دل بسته است وچه مسئولینی که این خاک محتاج تدبیر و توجه و پیگیری های آنان است.
البته نمی توان ازنقش آنانی که لارنشین اند وحرفهای دل مردم و خواست آنان را به نماینده و هر مسئول دیگری که لازم است می رسانند غافل بود ، امثال ارباب مطبوعات که نشان داده اند خوب مطالبات مردم را می دانند و منعکس می کنند ، قاعدتاً نبود آنان به مثابه برزمین ماندن آن خواسته هاست واین خواستنی ها هیچ گاه لعاب خواستن به خود نمی گیرد و در دل مردم و کوی برزن شهرمان می ماند و فردا حسرت می شود نباید نادیده گرفت اگر پیگیری کارها آن روی سکه رسیدن است بی شک گردآوردن خواسته ها و انعکاس آن روی دیگری است که نباید نادیده گرفت.
باید دست هرکس را که به طریقی برای مردم می کوشد، بوسید.
با ارتقای این دو اداره امیدواریم شاهد رشد دوچندان بخش کشاورزی وصنایع وتجارت نیز باشیم . حاجت به گفتن نیست که با فرضاً ارتقای سیاسی دوباره لارستان محتاج وجود صنایع سنگین وزیربنایی هستیم که هم به قطب صنعتی و بازرگانی تبدیل شویم و هم به منطقه مهاجر پذیر. حداقل ازاین حیث که علاوه برجوانان لارستان که به کاری مشغول می شوند زمینه ای فراهم می گردد تا دیگران که شهر به شهر از پی کاری هستند این محل را مأمنی برای شغل خود بیابند . ارتقاي دوباره بی وجود امکانات وزمینه لازم مانند راه رفته ای است بی کوله بار . البته این برخلاف نظرآنانی است که می گویند باید امکاناتی و زیر ساختی باشد آن گاه ارتقا بیابیم و به استان تبدیل شویم اگراین گونه بود که حاجت به استان شدن نبود استان شدن علاوه براین که برای شهرستان جایگاهی به وجود می آورد و استقلالی می بخشد سبب می شود که این زیرساختهای صنعتی نیز بی واسطه وارد شهرستان شود تصورکنید امروز باید علاوه براین که موافقت پایتخت را فراهم کنیم گوشه چشمی هم به استان داشته باشیم درصورتی که استان شدن این بوروکراسی و واسطه ها را به حداقل می رساند و از طرفی چون حداقل پایتخت تنگ نظری های استان را ندارد و اصولا ذینفع و ذی ضرر نمی باشد و با هر اتفاقی لرزه برپیکره استان نمی افتد پس باید بلند همت بود و بیشترینها را خواست و نظر به بلندی ها که همان ارتقاء است داشت ورنه گذر ازپستی ها سهل است . از پی اهداف بلند است که غرضهای کوچک هم میسر می شود اما هیچ گاه غرضهای کوچک ارضاء کننده اهداف بلند نیستند.
هر که کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندرتبع می آیدش …
قصد کعبه کن چو وقت حج بود
چون که رفتی مکه هم دیده شود
هرآن کس می کارد به قصد برداشت گندم می کارد هیچ انسان عاقلی از پی کاه گندم به دل خاک فرونمی کند ارزش کاه آن نیست که برایش رنجی ببری از پی گندم بی رنج کاه در دسترس توست این گندم است که ارزش دارد تا برای آن مشقت ببینی و از سبزشدن آن لذتها درو کنی .امروز باید برای آن هدفی که مدتهاست برایش رنج می بریم بکوشیم هرچند نمی توان ناگفته نهاد که اگر بتوانیم با یک تیر دو نشان را بزنیم چه ارزشی بالاتر از آن درون آن نهفته هست قاعدتا به هر دو رسیدن آن هم به فاصله کم و در زمان کوتاه بسیار لذتبخش تر از رسیدن به یکی وکوشیدن برای دیگری است.
به امید دستاوردهای دیگر درزمان کوتاه دیگر.
حجت رزاقیان