ضربالمثلها و كناياتي كه بيبي مورد استفاده قرار ميده هميشه شنيدني است و گاهي وقتها براي اولين باري است كه ميشنوم براي هر كدوم از آنها توضيحات مخصوصي ميده كه به دليل كمبود جا خلاصهوار مينويسم:غُصّه شو توپ كِه، توپ تِرَكي!غصه را درون توپ كردند توپ تركيد و تحمل آن…
«گربه» درد اَدِل يخ اَني گربه اَمطبخ اَنيبعضي از افراد ميبايست بعضي از حوادث تحمل كنند و بعضي فراد نيز بايد جايگاه خود را بشناسند.*** گربه پائه شَل اُشنيگربه، پاي رفتن در گل و لاي ندارد.كنايه از شخص بيهنر است.*** گوشت سه چورَك، گربه هم سه چورك؟كنايه از دروغ گفتن…
اِشَو، شَووِه بَراتهكوزَهِ شَو بَراتهاون روز بيبي روزه بود و توي گرماي هواي مطبخ «اوپن» (چاكدَه) مشغول درست كردن فالوده محلي يا همون «شناسه» خودمون بود.رفتم بهش كمك كردم تا زودتر كارش رو تموم كنه و خيلي به زحمت نيفته و خسته و تشنه نشه.فالودهها خيلي زياد…
اِشَو، شَووِه بَراتهكوزَهِ شَو بَراتهاون روز بيبي روزه بود و توي گرماي هواي مطبخ «اوپن» (چاكدَه) مشغول درست كردن فالوده محلي يا همون «شناسه» خودمون بود.رفتم بهش كمك كردم تا زودتر كارش رو تموم كنه و خيلي به زحمت نيفته و خسته و تشنه نشه.فالودهها خيلي زياد…
جايگاه «دختر» در ضربالمثلها و كنايات و اصطلاحات لاري نيز از زبان بيبي شنيدني است كه چقدر براي دختران اهميت قائل بودهاند و چقدر كاربرد داشته است. شما هم بخوانيد كه بيبي، از كلمه دُت (دختر) در ضربالمثلها، كنايات و اصطلاحات لاري ميگويد. دُتْ اَگو: سه رُزْ مَه دَر مَبَئي،خو،…
مَه خِرِنجي واگِشتهمنتظر است كه خشم و عصبانيت خود را نسبت به من نشان دهد.*** گيزير اُشّبارِهسخت بهانهگير شده (ماه گرفتگي را گزير گويند)*** اَخو واچوخجل و شرمنده شد، از خجالت آب شد.*** سِرَم اَلَمبير مَدِهمرا سرندوان (كسي را از سر خود واكردن و به دنبال كار ديگر فرستادن)*** لُنجْ…
بيجي (گنجشك)در ادبيات شفاهي هر جامعه اين موارد نشان دهنده عميقترين انديشهها، احساسات و واقعيات آن جامعه است و در جامعه ما لارستان نيز با توجه به اين كه تحقيقات كمي در اين زمينه انجام گرفته خوب است جووناي باذوق و اهل فن، در پژوهشهاي موضوعي خود، اين گونه موارد…
يادش به خير عطار دورهگرد كه ميخوند: گُل اُمْبا، گُلِ گَنَه امْبا راجونَه امْبا، سياه دونَه امْبا مَه حسيناِم چي تو ناوّي؟ اون روز با بيبي نشسته بوديم. گرمي هوا منو بيحوصله كرده بود. بيبي كه متوجه حال من شد، بلافاصله بلند شد و رفت يك كاسه بلوري كه لبريز…
بيبي ميگه بد نيست اگه فارسيزبانان و غريبههايي كه توي شهرمون در حال تحصيل يا كار هستن و اينجا زندگي ميكنن، با كلمهها و واژههاي كليدي لاري كه موارد استفاده زيادي هم داره، آشنا بشن شايد همة اونا به كتاب فرهنگ لارستاني دسترسي نداشته باشن و اين وظيفه ماست كه…
هركِه اُشخَه ناهار مردُم، سِرَه اَنِسِه اَكِنار مردُم!هر كسي از ديگري محبت و خوبي ديد، بايد متقابلاً پاسخگوي محبت او باشد.*** هركه اُشخَه آشُش، اَواسي تَلواسَشهركه خربزه ميخورد، پاي لرزش هم مينشيند.*** هركه وَيَك جا، و همه جا، هركه و چَنْ جا، و هيچ جا!هر كسي كه به يك جا…