امروز ببينيم كلمه «درد» كه كوچك و بزرگ آن را حس كردهاند، چگونه در اصطلاحات و كنايات لاري ما، جا خوش كرده است!بيبي با ظرافت و حوصله خاصي تعدادي از اونا رو از بين اصطلاحات و كنايات لاري جدا و به شما معرفي كرده: درد خدا، شكر خدادردي كه از…
«دنيا» دنيا تَلافي خونهاِ.دنيا، تلافيخانه است.دنيا محل تلافي كردن خوبيها، بديها و قصاص است.***و دنيا پا نهادِش آخِرش رفت. به دنيا آمد و در پايان ناكام رفت.يعني كامي از دنيا نديد و در جواني از دنيا رفت.***دنيا دُمُش دِرازه (كنايه است)دنيا، دمش دراز است.كنايه از اين است كه به مرور…
دِل وَ دِلمردد بودن، ترديد داشتن در انجام كاري يا بيان حاجتي.*** دل بِچودل ضعفه داشتن همراه با هوس خوردن چيزي كه سيري انسان را بعد از غذا، تكميل كند.چيزي شبيه دسر امروزي. وقتي كه انسان غذايي بخورد ولي قانع نشود و براي تكميل آن متمايل به خوردنيهايي كه غذاي…
دِنگ اَدُوِدائِشنفست از جاي گرم درميآيد.*** سر و كارُم اَدَسِّ هر كَسونهاصطلاحي است در ناتواني افرادي كه قبلاً توانا و زرنگ بودهاند.يعني آنقدر ناتوان و درمانده شدهام كه كارها و اموالم به دست هر كسي افتاده است با هر كس و ناكسي در ارتباط هستم كه كاري را برايم انجام…
(بازي قلم قلم باز بود)تعداد كودكان: يك الي چند نفروسايل بازي: هيچ وسيلهاي مورد نياز نيستروش بازي:اگر خواستيد يك كودك را بازي دهيد سعي كنيد كه خودتان به عنوان همبازي در كنار او بنشينيد.بعد هر دو نفرتان يا هر چند نفري كه در بازي شركت داريد، پاهايتان را دراز كنيد…
دُماغ (بيني) دماغش، خرمن بنارو پاك ناكن.… به شخص پرفيس و افاده ميگويند.*** دُماغ، تَوو مَدِه.دماغت را پيچ و تاب مده.با حركات بيني نارضايتي و ناراحتي خود را به ديگران نشان دادن.*** خيلي دُماغ اُشِه.(كنايه از افراد پرتكبر است)… خيلي پرافاده و پرتمنا است.*** آدم دُماغدارياِ.… آدم پرمدعا و پرتكبري…
گور (قبر) گور اَپَئه گور اَكَنِن وَسوئِه آباديدر مخالفت با تنهايي و انزواطلبي افراد گفته ميشود .يعني انسان بايد اجتماعي زندگي كند.*** گور و گور تَه تِك بِكِت (نفريني است)نفريني است براي افراد بد و شرور كه باعث آوارگي و بيخانماني ديگران شدهاند.يعني تو را از اين گور به آن…
صداي گرم و آشناي اونو ازميون اون همه سر و صداهاي جور واجوري كه از توي كوچه شنيده ميشد ميتونستي به راحتي تشخيص بدي كه با صداي چرخهاي كاري دستياش كه به زحمت با خودش به جلو حمل ميكرد همراه بود و بعد از هر چند قدمي كه ميرفت ميايستاد…
اَما دِگَه اَلَك و كُموئه خُمو، موسِرِه مِخ كِردِهما آردهايمان را بيختيم و الكمان را آويختيم.ما ديگر عمرمان به آخر رسيده، از ما ديگر گذشته است، اعمال و وظايف خود را انجام دادهايم.*** زهر بُخو، چَش نِبينهزهر بخور، چشم نبيندمراقب باش تا هنگام انجام كارهايي كه باعث حسادت ديگران خواهد…
بيبي ميگه اين لالايي گرچه لالايي اصيل لاري نيست اما گويي از زمانهاي بسيار دور بر اثر همنشيني لاريها با افراد مهاجر كه براي تجارت به اين شهر مياومدن، وارد فرهنگ ما شده و با لالاييهاي كودكانه مادران لاري، مخلوط شده كه با سوز خاصي خوانده ميشد.پدر سوخته زنِ باباتولَك(۱)…