در چند روز اخير شايعاتي مبني بر احتمال بروز برخي تغييرات در تقسيمات سياسي و كشوري شهرستان لار شنيده ميشود. اجتماع مردم خنج در منزل حضرت آيتالله آيتاللهي در اعتراض به الحاق احتمالي بخش خنج به قير و كارزين و نيز اقوالي كه از مسئولين استان و شهرستان نقل ميشود…
۲۲ بهمن يومالله است: روز تجلي نور الهي كه در پرتو آن ذهنهاي تاريك بشر اين قرن كه سعادت خود را در حيوانيت غرب يا بردگي شرق جستجو ميكرد روشن كرده آنان را به سعادت واقعي خواندن و باطل نمودن معيارهاي به ظاهر تخلف ناپذير شياطين را بر همگان نماياند.۲۲…
انديشه انتشار نشريهاي كه بتواند پاسخگوي نيازهاي مختلف مردم عزيز لارستان باشد همواره در محافل مختلف مطرح و مورد بحث و تبادل نظر بوده است. شايد در سالهاي آغازين انقلاب اسلامي و مشخصاً تا مقطع پايان جنگ تحميلي به دليل وجود فراز و نشيبهاي بسيار و حوادث بزرگ و كوچك،…
تَل اَتل بي تَل اَتل پنجَه مَزن شاه شَكر شَكرو رَونه بُده دو دَس و پاش حَلوا بُدِه حَلوَئو نون و پيا سِرِ حوض توتيا اَيك طَرف دَما خَته اَيك طرف بَئو خَته دَسمال گُل شَلو كَته خروسو تَوي يا مُرغو؟ (خروس ميخواهي يا مرغ) اين مثل را بزرگترها براي…
امروز بيبي با نوههاش مشغول پختن «دُدُلَئو» بود كه به ندرت پخته ميشد و اين «ددُله» آشي است كه براي اين كه كودك به راحتي دندان در بياورد ميپزند و بين همسايهها و خانوادههايي كه كودك يا نوزاد شيرخوار دارند پخش ميكنند و اعتقاد دارند كه با خوردن اين آش…
برزه: يكي از ضروريات زندگي قديم كه در تمام خانهها وجود داشته و وسيلهاي بوده است كه براي نانهاي محلي نظير جرازك (گپُك)، ختَك، نان نازك (پيسپا)، نان شيرين، نينني، نان دارتُشه و ترَگي استفاده ميشده است. برزه، داراي شكلي دايره مانند بود كه ارتفاع آن به حدود ۴۰ سانتيمتر…
عنوان بازي: كَلَهمُچوسايل بازي: يك تكه استخوانشرح بازي:در اين بازي افراد به دو گروه شش نفره تقسيم ميشوند كه بنا به قرعه و يا به توافق دو گروه يك گروه چشم خود را ميبندند.يك كوچه تاريك را در نظر ميگيرند و يك استخوان را در كوچه پرتاب ميكنند و سپس…
بيبي وقتي كه از كسي نام ميبره، خيلي كم اتفاق ميافته كه اونو با نام خانوادگي معرفي كنه، اغلب اونارو با نام پدر يا جدّ پدري يا مادري به مردم ميشناسونه، گاهي واسه اين كه كسي رو بهتر و بيشتر بهت معرفي كنه مجبور ميشه از لقبهاي خاصي كه مردم…
امروز با بيبي نشسته بودم و در مورد محلههاي قديمي شهرمون لار، باهاش صحبت ميكردم محلههايي كه بيبي از هر كدوم از آنها خاطراتي و سرگذشتي رو واسم تعريف مي كرد. بيبي ميگفت اون روزها، از كوچه پس كوچههاي هر محله عطر صميميت و مهرباني استشمام ميشد و مردم هر…
از بَرو تِرسِدِم، اَزِرِ رَچِنه وابُدم!از چاله به چاه افتادن. *** اگَه چُندَر واگوشت ببو، پَيزده واپُس نابو!چغندر گوشت نشود و دشمن دوست نگردد. *** از غريب چه گِلّه از آوه شور، چه مَزه!از پاي شكسته چو سَير آيد و از دست بسته چه خير. *** از بالَئه اِش، جَمه…