اخلاص وی مانع از شناخت چهره حقیقی اش می شد و به هیچ وجه از کارهایی که می کرد با خبر نمی شدیم. نام: علی نام خانوادگی: امین گرفته نام پدر: بمون تاریخ تولد: ۱۳۴۴ میزان تحصیلات: دیپلم تاریخ شهادت: ۰۶/۰۵/۱۳۶۲ محل شهادت: حاج عمران عراق نام عملیات: والفجر۲ دوره…
این بچه های ما با سلاح نیست که می جنگند بلکه با نیروی الله است که می جنگند. به خدا قسم این بچه ها، این رزمندگان با میل و اشتیاق به سوی بعثیان کافر حمله می کنند و آنان را سرکوب می نمایند.
میلاد لارستان: طی آئین باشکوهی یادواره سرداران و ۳۰۵ شهید والامقام شهرستان لارستان برگزار شد.
محمدصادق گفت: تا من نماز نخوانم نمی روم. چون وسایلش را با عجله جمع کرده بودم، ناگهان متوجه شدم که مهر و تسبیح وی جا مانده. سراسیمه خود را به کاروان رساندم. محمّد صادق گفت: اگر مهر و تسبیح مرا نمی آوردی من خودم بر می گشتم. در راه پدرم…
« وقتی شهید شد رختخواب ایشان را پهن کردم دیدم در چند جای رختخوابش مُهر باطل شد زده است انگار از قبل به دلش آمده بود که شهید می شود.» بعد از شهادت نامش جزء پذیرفته شدگان تربیت معلم به چشم می خورد. وی در وصیت نامه اش قسمتی از…
« یک هفته از انجام عملیات گذشته بود که خبر شهید شدن رضا در شهر پخش شد. خانواده و دوستانش منتظر جسد او بودند ولی هیچگونه اطلاع کاملی بدست نیامد تا اینکه همرزمانش از جبهه گیلان غرب برگشتند. رستگار فرمانده آنها که اهل جهرم بود شهادت سه نفر از بچه…
سال ۶۱ همراه با گروه ضربت شهید چمران، عازم جبهه جنوب شد و در عملیات نامنظم شرکت داشت…
« قرار بود از جبهه به لار برگردیم. به اتفاق یکی از دوستان، از دسته جدا شدیم و مسیر را گم کردیم طوری که به عراقیها نزدیک شده بودیم و صدای آنها را می شنیدیم. اسلحه ای همراه نداشتیم. فقط چند تا بُتُنور (نان محلّی) همراه داشتیم. به طرف عراقی…
فروردین ماه ۶۷ مجدّداً روانه جبهه شد. « در جبهه علیرغم سن کم، شجاعت و روحیه فداکاری عجیبی داشت و علاوه بر فعالیتهای رزمی، تدارکات تیم خود را زیر آتش بر عهده می گرفت و به جای دیگران انجام وظیفه می نمود. اخلاق خوب او باعث شده بود که مورد…
«شب عملیات که دستور پیش روی دادند همگی با هم به صورت زنجیره وار دست هم را گرفتیم و وارد اروند شدیم اما فشار آب باعث شد تا دستمان از هم باز شود و آب هر کدام از ما را به نقطه ای انتقال بدهد. در همان لحظه دشمن متوجه…