شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۵۰
::آخرین مطلب 10 دقیقه پیش | افراد آنلاین: ...

شهید اصغر مرادی فرد

بسم الله الرحمن الرحیم زندگینامه شهید اصغر مرادی فرد . در سال 1343 به دنیا آمد به علت در آمد کم پدر و وضع نا به سامان آن زمان موفق…

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگینامه شهید اصغر مرادی فرد . در سال 1343 به دنیا آمد به علت در آمد کم پدر و وضع نا به سامان آن زمان موفق به تحصیل نشده و از همان اوایل نوجوانی دوشادوش پدر به کار و فعالیت پرداخت . با مرگ پدر همراه با دو برادر خود نان آور خانه شد . ” زحمات زیادی کشید تا علاوه بر خانواده بتواند خواهر زاده های یتیم خود را تحت حمایت قرار دهد . با آغاز جنگ تحمیلی مرتب پافشاری می کرد تا به جبهه برود . تصمیم گرفت به خدمت نظام وظیفه برود تا به آرزوی دیرینه خود برسد و ” دوران آموزشی خود را در کرمان گذراند . آبان 1365 عازم جبهه جنوب گردید و در مناطق عملیاتی کوشک و فکه به خدمت مشغول شد و در یکی از عملیات ها بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست مجروح شد .

خاطره برادر زاده شهید:

” آخرین وداع را خوب به خاطر دارم اواخر خدمت دایی ام بود . چهره ای دیگر پیدا کرده بود . بسیار زیبا و بهشتی شده بود . می گفت : اگر من بروم و دیگر برنگردم شما چکار می کنید ؟ و با چه کسی به گردش می روید ؟ بیشتر از هر دفعه ما را نصیحت و دلداری می داد و می گفت : چه با من و چه بدون من سعی کنید همیشه در حفظ حجاب رو سفید باشید تا من نزد خدا و خلق خدا سربلند بیرون بیایم که شما را تربیت و بزرگ کرده ام . مرتب می گفت فاطمه وار زندگی کنید . پس از 22 ماه خدمت سربازی 4/4/1367 در منطقبه عملیاتی فکه بر اثر بمباران شیمیایی به دیار حق شتافت . “

حدود دو ماه از او خبری نداشتیم به هر کجا مراجعه می کردیم اظهار بی اطلاعی می کردند . در این مدت خواب او را می دیدم . یک شب در خواب دیدم دائی ام از دور می آید وقتی نزدیک شد دیدم سرا پا نور است و لباس بسیار زیبایی به تن دارد من چون همیشه خود را به او آویختم و غرق بوسه اش کردم . گفتم دائی جان این چه لباسی است به تن داری ؟ چقدر زیباست . دستی به سرم کشید و گفت این لباس مخصوص بهشتیان است مرا در آغوش گرفت و بعد رهایم کرد .

رفت و هر چه رفتم به او نرسیدم از خواب بیدار شدم حس کردم دائی ام بر نمی گردد هیچ نگفتم تا این که مدتی بعد چند نفر آمدند و گفتند به خانواده اصغر مرادی فرد بگویید … ما به او مهلت ندادیم حرفش را تمام کند . گفتیم : چه شده ؟ زخمی شده؟ آن برادر به ناچار گفت بله ایشان زخمی شد . و بعد ادامه داد یعنی نه و گریه امانش نداد بقیه حرفش را بزند آن وقت بود که دیگر هیچ ندانستم کجا هستم و …”

روحش شاد و یادش گرامی باد . والسلام

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

2 Responses to “شهید اصغر مرادی فرد”

  1. روح الله گفت:

    سلام ، اگه.برادرزاده است بايد ايشون رو عمو خطاب کنه …

  2. ناشناس گفت:

    شهیداصغرمرادی فرد یک خواهردوقلودارد .که درجیرفت زندگی میکندکه شباهت زیادی ازنظرچهرنسبت به شهید دارد.ازنظرعاطفی بسیار وابسته به خواهر دوقلوخودبود.

نظر سنجی
آخرین اخبار پربازدیدترین