میزبان عراقیمان، مرد میانسالی بود که در اکرام و احترام و پذیرایی از ما سنگ تمام گذاشته بود. خودش می گفت یکی دو باری ایران آمده بود. مشهد و تهران…
میزبان عراقیمان، مرد میانسالی بود که در اکرام و احترام و پذیرایی از ما سنگ تمام گذاشته بود.
خودش می گفت یکی دو باری ایران آمده بود. مشهد و تهران و قم!
عاشق ایران بود!
ایران شیعه امن پیشرفته قدرتمند!
کشور زیبای رویایی!
داشت برای ما تعریف می کرد که چقدر از ایران و ایرانی ها خوشش می آید.
میانه تعریف هایش، انگار چیز ناخوشایندی یادش آمده باشد گفت: ”چرا حجاب زن ها توی ایران اینجوری است؟”
و بعد انگار که نمی توانست بپذیرد زنان مسلمان شیعه را در خیابان های تهران اینگونه دیده است ادامه داد: ”شاید اونهایی که من دیدم مسیحی اند نه؟!”
دلش می خواست تایید کنیم. دل ما هم همین را می خواست.
کمی سکوت کردیم و گفتیم: ” نه مسیحی نیستن”
و بعد زود بحث را عوض کردیم!
او شروع کرد دوباره به تعریف کردن از ایران.
ما ولی گیر کرده بودیم جایی بین بغض و شرمندگی!
نقل قول : کانال تلگرامی جحفه
عالي….