وَ نِك و پَكاريبا آب و تاب. *** بيشَور وَ تيبه اميد خدا – بدون اين كه حادثهاي اتفاق بيفتد. *** سِرَ شَه اَغُلَه خُشِهسرش به كار خودش است. ***…
وَ نِك و پَكاري
با آب و تاب.
***
بيشَور وَ تي
به اميد خدا – بدون اين كه حادثهاي اتفاق بيفتد.
***
سِرَ شَه اَغُلَه خُشِه
سرش به كار خودش است.
***
كَري شَه شَتّ و شورِ كِسي ني.
كاري به كار كسي ندارد.
***
گِزير مَگي
(گزير به معني خسوف وكسوف است) در اينجا به معني گرفتن چيزي از كسي و اصرار و پافشاري كردن در به دست آوردن چيزي است.
***
وَ يَك گوزَه و بِنزَهاي
با بدبختي و درد سر زياد كاري را انجام دادن.
***
مَه تِكِ نِخْرِك جُو، اُدايي
با حضور خود در بين ديگران، مزاحم شدن به طوري كه اختيار انجام هر كاري از او گرفته شود.
***
اَتِكِ شَلِ گَنَه بُدَه كَت
كنايه از اين است كه در انجام معامله يا ازدواج آنطور كه تصورش ميرفت، خوب و مورد سليقه و پسندش نبود – ضرر كردن هم معني مي دهد.
***
مَز فَند مَكَش
كنايه از اين است كه با چربزباني خود، مرا فريب نده.
***
دو سَر و دو گَريبونِم
از ندانمكاري خود پشيمان شدن و براي جبران آن هيچ راهي پيدا نكردن – براي جبران اشتباه، به بنبست رسيدن و راهي را نيافتن.