«امشب، عاشورای امام حسین است؛ آمده ایم که به تکلیف خودمان عمل کنیم، هر کسی ذره ای در دلش شکی وجود داره، ترس داره، منتظر داره، دلش جایی گیره، یا…
«امشب، عاشورای امام حسین است؛ آمده ایم که به تکلیف خودمان عمل کنیم، هر کسی ذره ای در دلش شکی وجود داره، ترس داره، منتظر داره، دلش جایی گیره، یا علی مدد! … فانوس ها را خاموش کنید!»
کانال سراسر تاریک شد.. چشم چشم را نمی دید!
«من دارم می رم،۱۰ دقیقه دیگر بر می گردم تا ببینم چند نفر مونده و بعد تصمیم بگیرم باید چکار کنیم!»
بچه ها نگذاشتند حاج حسین برود! … لباس های تنگ و چسبان غواصی را پوشیدند و در آن شب سرد زمستانی، عاشقانه به آب زدند… آنها نمی توانستند از کپسول اکسیژن استفاده کنند یا نداشتند که استفاده کنند! … به صورت شناور روی آب با ارتفاعی بیست سانتی در عمق آب فرو رفته اند … با طنابی در دست تا همدیگر را در زیر آب گم نکنند … چندین سر نی از آب زده بیرون ، تا وسلیه ای باشد که بتوانند نفس بکشند…
شرایط بسیارسخت است … سمت چپ، راست و جلوی آنها عراقی ها هستند و در پشت سر دریایی از آب! … یعنی راه رفته، مسیر برگشت ندارد! … باید حتما به ساحل رسید !
عملیات آنقدر سرّی است که حتی به نیروهای امدادی نیز آماده باش نداده اند! … اما آنقدر سرّی نمانده که نیروهای عراق مطلع نباشند!… منطقه به یکباره مثل روز روشن می شود … منوّر پشت منوّر … همه چیز حکایت از لو رفتن عملیات دارد …راهی برای برگشت نیست … دشمن با تمام تجهیزاتی که داشت، بچه ها را به گلوله بسته … نه تنها تیربارها که ضد هوایی ها هم به سمت آب نشانه رفته اند!… ساحل جنوبی اروند، زیر آتش پرحجم توپخانه قرار گرفته! … جهنمی از آتش بر روی اروند رود بر پا شده است… قتل عام دسته جمعی در حال شکل گیری است!… دیگر آن نی که باید شاهراه اکسیژن بچه ها باشد، وسیله ای برای شناسایی شده است! … تعداد زیادی در زیر آبها دفن شدند…
عده ای خسته و زخمی خود را به ساحل رساندند … دشمن با قهقهه مستانه منتظر پذیرایی از آنهاست … انتظار شنیدن تیر خلاص را دارند اما صدای بلدوزر است که نفس هایشان را در سینه حبس می کند … ریه های خسته از آب، حالا باید از خاک نیز برای جرعه ای زندگی گدایی کنند… اما خاک ظالم تر است و بی رحم تر …
قفسه سینه سنگین می شود … دست های بسته اجازه نمی دهد تا جلوی ورود خاک به دهان را بگیرند … خاک در ریه ها گِل می شود… و صدای «یازهرا» «یا حسین» بچه ها آرام آرام قطع می شود …
/ سیدحسن شوقی
عملیات کربلای ۴ در دیماه ۱۳۵۶ انجام گرفت ،اما لو رفتن عملیات باعث شهادت تعداد زیادی از جوانان این مرزو بوم شد.
فکر کنم دی ماه ۶۶ درست باشه
دیماه ۱۳۶۵ هنوز بغز همراه با حسرت، داغ پرواز دوسان عزیمان، واقعا شهدا جنسشان باما ،حداقل بااین *حقیرگنه کار* یکی نبود…آنها رفتند در آغوش خدا ، و این عبدناقابل خدا، این عبد گرفتار دردنیا، سالهاست در حسرت جاماندن ، دارم میسوزم…