بيبي نرگس اون روز با شورو شوق زيادي، خونه رو مرتب و تميز كرده بود چندتا بشقاب حلوا مقراضي و دوتا دوري يغدر و چندتا نون شل شلو(۱) و بالاتوه سختو(۲) هم پخته بود. سبزيها رو هم شسته و توي سبد توري ريخته بود تا آب اضافي اون بچكه. مقداري…
بازي فوق بيشتر مخصوص پسرها بوده اما دخترها نيز ميتوانند آن را انجام دهند: تعداد بازيكنان: ۶ نفر ، بيشتر نيز ميتواند باشد.سن بازيكنان: ۳ سال تا نوجوانان علاقهمندمكان بازي: فضاي باز حياط خانه و يا كوچه و محله روش بازي: ابتدا هر تعداد بازيكن براي اين بازي اعلام آمادگي…
مَه پَرِّ خاطر نِگُذشتعين خيالم نبود كنايه از بياعتنا بودن است.*** قَدُت اَندو وَ گِل بو(نفريني است) به معني اين كه بميري و قد و بالايت را با گِل، اندود دهند.*** كَلَّه وَرَم مَه تِك كَتِه(اصطلاحي است) به معني اين كه سرسام گرفتم.*** اَتِك پُر تِك اَند (پُلِتيك)فارسي عاميانه! توي…
براي ماه مبارك رمضان بيبي حسابي سرش شلوغه، تهيه و تدارك «رمضوني» بردن نوعروسان، حلواپزون، مهموني و افطاري دادن و… از جمله كارهايي است كه هيچوقت از برنامه سالانه بيبي حذف نميشه. براي بيبي فرقي نميكنه اين نوعروسا، از نوهها و يا نتيجههاش باشن. دلش خوشه به همين رمضوني و…
خو شِرِنجَكي كِردَه: خودشيريني كردن** خو تَگُموني زَتَه: به دروغ خود را جور ديگري جلوه دادن، حيله و مكر به كار بردن** و مُول مُولو: يواش يواش – با تأني** اَتِك گُموگَرياِ: حيله و مكر به كار بردن – دوز و كلك داشتن** قَدُش، تورَ نوازِن: (قدش، تبر نميزند) – يعني آنقدر خوش قد و…
ميدونستم ماه رجب و شعبان كه مي رسه اعمال و عبادات بيبي نسبت به ماههاي ديگهي سال بيشتر و به قولي غليظتر ميشه. اون روز هم كه مثل هميشه دلم براي بيبي تنگ شده بود و رفتم بهش سر زدم، ديدم تسبيح به دست مشغول گفتن ذكر و زمزمه كردن…
يَك دَفعَهاي شَه تِك مَشَخبيگدار به آب زدن.*** تَك شَز، گُش نِيوندآب از آب تكان نخورد.*** نِه اَدين نه اَدُنياكنايه از حال طبيعي نداشتن استمثلاً گاهي ذوقزدگي زياد باعث ميشود كه متوجه اطرافيان نشوي و به آنان اهميت ندهي و گاه برعكس ناراحتي و شوك وارده به انسان او را…
اگر انگشتر نقره شما به مرور زمان سياه شد،اونو درآب نمك غليظ بگذاريد و بعد از چند دقيقه روي فرش پرزدار، محكم بكشيد تا مثل روز اول سفيد و براق بشه.*** اگر ته اتو بر اثر سوختگي لكه شده،با يك قطعه پنبه كه در سركه آغشته كردين و روش نمك…
چند وقتي بود كه مطب بيبي به دليل نداشتن مريض، خود به خود تعطيل شده بود و عملاً بيبي، طبابتي هم نداشت و خدا را شكر من هم كه گاهي وقت دستيار بيبي ميشدم، ديگه شاهد ديدن قيافههاي لالنده حال (۱) و لهْغُز(۲) مشتريهاي مخصوصي كه سراسيمه به بيبي مراجعه…
پَت پَتَه:كسي كه زياد دلهره و اضطراب دارد.*** پَسَلَهجايي دور از دسترس*** پَسَ اَپَس:يعني عقب عقب رفتن*** پَش پَشيعني از هم پاشيده شده*** پَشَه پَشهشخصي كه سرحال نباشد و نتوان با او صحبت كرد.*** پَشَه پَشهاي:واضح نبودن تصوير تلويزيون*** پُكِدَه:متلاشي شده*** پَل پَل:پرپر زدن يا جان دادن حيوان يا پرندهاي***…