نوجوان ۱۰ ساله در روستای فیشور تنها دلخوشیاش را چاپ نوشتهها و کتابهایش می داند. به گزارش میلاد لارستان به نقل از پانا در روزگاری که شهرهای بزرگ مملو از…
نوجوان ۱۰ ساله در روستای فیشور تنها دلخوشیاش را چاپ نوشتهها و کتابهایش می داند.
به گزارش میلاد لارستان به نقل از پانا در روزگاری که شهرهای بزرگ مملو از جشنوارههای کتاب و کتابهای رنگارنگ است، در روستایی از توابع شهرستان اوز دانشآموز ۱۰ سالهای تمام هموغم خود را برای نوشتن میگذارد. روزها درس میخواند و شبها تا صبح مینویسد.
«مها جوکار» ۱۰ سال دارد و ساکن روستای فیشور از توابع شهرستان اوِز است. مها در گفتوگو با پانا درباره اولین کتابی که نوشته است، گفت: «اولین کتابم با عنوان «گاو حسن» در دست انتشار است و مراحل نهایی اش را طی میکند. معمولاً برای خودم مینویسم و کلاس آموزش نویسندگی نرفته بودم تا اینکه در مسابقهای داستانم برنده میشود. از آنجا بود که به من پیشنهاد شرکت در کارگاههای آموزش نویسندگی داده شد و اولین تجربهام حضور در کلاسهای آموزشی آنلاین آقای جعفر توزنده جانی بود و در همان کلاس داستان «گاو حسن» نهایی شد.»
مها با اشاره به اینکه مشغول گذراندن دوره های شاهنامه خوانی بصورت آنلاین است، عنوان کرد: «همکلاسیهایم با من رفیق هستند. گاهی موضوعی به من میدهند تا بنویسم یا سراغ مطالب تازه نوشتهشدهام را میگیرند.»
مها از کتاب های زیادی که خوانده تعریف کرد و گفت: «از میان نویسنده ها به توزنده جانی و محمود دولت آبادی علاقه دارم.»
وی افزود: «دوست دارم در آینده نویسنده و تکواندوکار شوم. در تکواندو کمربند قرمز دارم.»
این دانش آموز ۱۰ ساله با اشاره به اینکه شب تا صبح می نویسد، درباره کارهای جدیدی که در دست دارد گفت: «داستان جدیدم روایت زندگی پدربزرگ ۶۸ ساله ام است. زندگی سختی داشته و برای من سوژه نوشتن خوبی است. البته مجموعه داستانی هم در دست دارم که موضوعش کودکانه است.»
خانم احمدی، مادر «مها» درباره جرقه های اولیه نویسندگی مها عنوان کرد: «مها کتاب های قصه ای را که می خواند تغییر می داد و به روایت خودش تعریف می کرد یا هر زمان من برایش قصه می گفتم شخصیت های قصه راجابجا می کرد و همین ها نشانه های اولیه توانایی قصه نویسی مها بود. وی از ۶سالگی عضو باشگاه کتابخوانی کودک و نوجوان فیشور شد. اولین داستانش را در ۸ سالگی نوشت. معلم سال دوم او متوجه استعداد مها شده بود و از انشاهای مها خیلی تعریف می کرد.»
وی افزود: «در روستا دسترسی به کلاس های آموزشی نویسندگی وجود ندارد اما مها کلاس های آموزشی آنلاین را شرکت می کند و البته ناشرهایی هستند که از وی خواسته اند کتاب بنویسد.»
مادر مها درباره شغل آینده وی گفت: «من در هر زمینه ای که مها علاقه داشته باشد، تشویقش می کنم. پیش از این هم هربار خرید می رفتیم و کتابی می خواست برایش می خریدیم یا عضو کتابخانه می شد و تشویقش می کردم اما فکر نمی کردم ممکن است روزی کتابش چاپ شود.»
مادر مها از استعدادهای مختلف وی سخن گفت و عنوان کرد: «ما در یک روستایی هستیم که خیلی استعداد بچه ها دیده نمی شود و تشویق و حمایت مها برایم مهم است تا بتواند به علاقه اش برسد.»
مادر مها از هزینه های چاپ توسط ناشر ها گله دارد و گفت: «انتشار کتاب اول مها رایگان بود اما برای چاپ کتاب های بعدی اش باید حداقل ۷ میلیون به ناشر بدهیم. هزینه چاپش هم هست و به همین دلیل نمی توانم همه کتاب هایش را چاپ کنم چون مها خیلی داستان می نویسد و نهایت بتوان دو یا سه داستانش را چاپ کنم. البته کتاب هایش وقتی به دست ناشر می رسد استقبال می کنند که چاپ شود و این دغدغه مها برای ادامه نوشتن است. اگر آموزش و پرورش در این زمینه حمایت می کرد اتفاق خوبی می افتاد.»
وی عنوان کرد: «کتاب اولش هنوز منتشر نشده کتابخانه فیشور ۱۰۰ عدد می خواهد و ۱۰۰کتاب هم اوز می خواهد و اگر بخواهیم چاپ کنیم هزینه بالا می رود.»
ف ۱۱۰
من فکر میکنم که خانواده این نویسنده عزیز چنانچه بخواهند همه کتابهای ایشان منتشر شود میتوانند از طریق اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان اوز پیگیری نمایند تا با کمک خیران فرهنگی کتابها چاپ شوند
اگر هدف رشد و پرورش بچه هاست کتابها را با کاغذ روزنامه و ساده چاپ کنید و نیاز به جلد و….نیست یا اینکه داستانها را در قسمتی از نشریات محلی به صورت مرتب چاپ کنید محدودیت گرچه معایبی دارد اما خلاقیت می آورد ستونی باز کنید و بنویسید داستانهای کودکانه تا دیگر بچه ها هم به نوشتن تشویق شوند یا در فضای مجازی ارسال کنید بعضی وقتها نگه داشتن ایده و چاپ نکردن سبب سوختن آن می شود موفق باشید
احسنت بر انگیزه و پشتکار شما، برایتان آرزوی موفقیت دارم
احسنت بر خانم فاطمه گل حقیقت
ثمره خانم فاطمه گل حقیقت احسنت